تناقض عدل الهی با معلولیت و نقص عضو بعضی از انسانها
پرسش :
آیا معلولیت و نقص عضو بعضی از انسانها با عدالت خدا منافات ندارد؟
پاسخ :
الف) خدا در جهان طبیعت قوانین بسیاری قرار داده است. بر اساس اراده خدا آب در صد درصد به جوش میآید، زمین هر روز یکبار به دور خود میچرخد، اتش میسوزاند، باران میبارد و از ازدواج زن و مرد کودکی متولد میشود.
یکی دیگر از قوانین خدا در جهان طبیعت این است که شرایط جسمی و روحی پدر و مادر بر شکل، قد، هوش و حالات روحی کودکشان تأثیر بگذارد. به این قانون، قانون وراثت میگویند.
قانون وراثت لازمهی زندگی در جهان طبیعت است. کودک وجود خود را از وجود پدر و مادرش میگیرد و ناچار از آنها تاثیر میپذیرد.
در بسیاری از این موارد این تاثیر پذیری به سود کودک است و در جسم و روح او آثار خوبی به جا میگذارد، اما گاهی هم به خاطره برخی از اختلالها، نقص عضو معلولیتی پدید میآید. با توجه به اینکه وجود هر انسانی وابسته به پدر و مادر اوست و موجودات مادی هم در طبیعت هستند، این اختلالهای محدود و اندک اجتناب نا پذیر هستند؛ درست مثل بارش باران که زمین را سبز و درختها را سیراب میکند و باعث تداوم و رونق زندگی موجودات زنده میشود ولی گاهی هم سیلهای ویرانگری به وجود میآورد.
ب) برخی از معلولیتها هم ناشی از بی توجهی پدر و مادر به مراقبتهای لازم در دوران بارداری و سهل انگاری در انجام معاینات پس از تولد است. در این موارد، قطعاً پدر و مادر مقصرند و هیچ اشکالی بر خدا وارد نیست.
پ) خدا هیچ گاه از افراد ناقص الخلقه تکالیف آدمهای سالم را نخواسته و از این رو، در برخورد با آنها به خوبی عدالت را رعایت کرده است؛ به عنوان مثال، جهاد را از دوش این افراد برداشته و چنین فرموده است: «بر نابینا، گنگ و بیمار گناهی نیست ( اگر در میدان جهاد شرکت نکنند.)» (1)
ت) دنیا محل سختی و رنج و بلاست و همهی اینها برای امتحان انسانهاست. هیچ کس در دنیا از بلا معاف نیست و هر کسی به نوعی از به بلایی گرفتار مبتلاست. مهم آن است که انسان در مواجه با این بلاها صبور باشد. همان طور که ابتلا به دیگر بلاها با عدالت خدا در تضاد نیست، بلای نقص عضو هم با عدالت خدا تضادی ندارد.
ث) خدا در قیامت به شکل شایسته ای از افراد مبتلا به نقص عضو دلجویی و سختیهایی را که در دنیا کشیدهاند، کریمانه جبران میکند. برای بررسی رابطه خدا با بندههایش نباید فقط به سرنوشت افراد در دنیا توجه کنیم، بلکه باید ببینیم که خدا در مجموع دنیا و آخرت با بندههایش چگونه رفتار میکند. در این صورت، بسیاری از شبهات و اشکالات اساساً پیش نمیآید.
در زمینهی عنایات جبرانی خدا به افراد معلول، دو حکایت زیر را با هم میخوانیم:
الف) مرد کر و لالی نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) آمد و با اشارهی دست، سعی کرد چیزی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بگوید.
حضرت به یاران خود فرمودند: کاغذی به او دهید تا آنچه را که میخواهد بنویسد.
مرد کر و لال روی کاغذ نوشت: من گواهی میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد فرستادهی خداست.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) به یارانشان فرمودند: یادداشتی برایش بنویسید و به او مژده بهشت دهید؛ زیرا هیچ مسلمانی نیست که از چشم یا زبان یا گوش یا پا یا دست بلا بیند و خدا را در این مصیبت ستایش و به امید پاداش الهی آن رنج را تحمل کند، مگر آنکه خدا او را از آتش دوزخ نجات دهد و وارد بهشت کند.(2)
ب) مرد نابینایی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: ای رسول خدا! دعا کن که خدا بینایی مرا به من بازگرداند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواست او را پذیرفت و دعا کرد که خدا او را بینا کند. خدا هم دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اجابت کرد و مرد نابینا را شفا بخشید.
سپس نابینای دیگری خدمت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) رسید و او هم گفت: ای رسول خدا! دعا کن که خدا بیناییم را به من باز گرداند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بهشت برای تو دوست داشتنی تر است یا اینکه بیناییت را بازیابی؟
و گفت: ای رسول خدا! مگر پاداش نابینایی بهشت است؟
حضرت فرمودند: خدا بزرگوارتر از آن است که بنده خود را به نابینایی گرفتار کند و به او بهشت را پاداش ندهد.(3)
پی نوشت ها:
1.سورهی فتح، آیهی 17.
2. بحار الانوار، ج 78، ص 193.
3. حکایت نامه ی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلم)، ص 149.
منبع: هفتاد پرسش و پاسخ درباره خدا، غلامرضا حیدری ابهری، تهران: انتشارات قدیانی، چاپ دوم، 1392.
الف) خدا در جهان طبیعت قوانین بسیاری قرار داده است. بر اساس اراده خدا آب در صد درصد به جوش میآید، زمین هر روز یکبار به دور خود میچرخد، اتش میسوزاند، باران میبارد و از ازدواج زن و مرد کودکی متولد میشود.
یکی دیگر از قوانین خدا در جهان طبیعت این است که شرایط جسمی و روحی پدر و مادر بر شکل، قد، هوش و حالات روحی کودکشان تأثیر بگذارد. به این قانون، قانون وراثت میگویند.
قانون وراثت لازمهی زندگی در جهان طبیعت است. کودک وجود خود را از وجود پدر و مادرش میگیرد و ناچار از آنها تاثیر میپذیرد.
در بسیاری از این موارد این تاثیر پذیری به سود کودک است و در جسم و روح او آثار خوبی به جا میگذارد، اما گاهی هم به خاطره برخی از اختلالها، نقص عضو معلولیتی پدید میآید. با توجه به اینکه وجود هر انسانی وابسته به پدر و مادر اوست و موجودات مادی هم در طبیعت هستند، این اختلالهای محدود و اندک اجتناب نا پذیر هستند؛ درست مثل بارش باران که زمین را سبز و درختها را سیراب میکند و باعث تداوم و رونق زندگی موجودات زنده میشود ولی گاهی هم سیلهای ویرانگری به وجود میآورد.
ب) برخی از معلولیتها هم ناشی از بی توجهی پدر و مادر به مراقبتهای لازم در دوران بارداری و سهل انگاری در انجام معاینات پس از تولد است. در این موارد، قطعاً پدر و مادر مقصرند و هیچ اشکالی بر خدا وارد نیست.
پ) خدا هیچ گاه از افراد ناقص الخلقه تکالیف آدمهای سالم را نخواسته و از این رو، در برخورد با آنها به خوبی عدالت را رعایت کرده است؛ به عنوان مثال، جهاد را از دوش این افراد برداشته و چنین فرموده است: «بر نابینا، گنگ و بیمار گناهی نیست ( اگر در میدان جهاد شرکت نکنند.)» (1)
ت) دنیا محل سختی و رنج و بلاست و همهی اینها برای امتحان انسانهاست. هیچ کس در دنیا از بلا معاف نیست و هر کسی به نوعی از به بلایی گرفتار مبتلاست. مهم آن است که انسان در مواجه با این بلاها صبور باشد. همان طور که ابتلا به دیگر بلاها با عدالت خدا در تضاد نیست، بلای نقص عضو هم با عدالت خدا تضادی ندارد.
ث) خدا در قیامت به شکل شایسته ای از افراد مبتلا به نقص عضو دلجویی و سختیهایی را که در دنیا کشیدهاند، کریمانه جبران میکند. برای بررسی رابطه خدا با بندههایش نباید فقط به سرنوشت افراد در دنیا توجه کنیم، بلکه باید ببینیم که خدا در مجموع دنیا و آخرت با بندههایش چگونه رفتار میکند. در این صورت، بسیاری از شبهات و اشکالات اساساً پیش نمیآید.
در زمینهی عنایات جبرانی خدا به افراد معلول، دو حکایت زیر را با هم میخوانیم:
الف) مرد کر و لالی نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) آمد و با اشارهی دست، سعی کرد چیزی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بگوید.
حضرت به یاران خود فرمودند: کاغذی به او دهید تا آنچه را که میخواهد بنویسد.
مرد کر و لال روی کاغذ نوشت: من گواهی میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد فرستادهی خداست.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) به یارانشان فرمودند: یادداشتی برایش بنویسید و به او مژده بهشت دهید؛ زیرا هیچ مسلمانی نیست که از چشم یا زبان یا گوش یا پا یا دست بلا بیند و خدا را در این مصیبت ستایش و به امید پاداش الهی آن رنج را تحمل کند، مگر آنکه خدا او را از آتش دوزخ نجات دهد و وارد بهشت کند.(2)
ب) مرد نابینایی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: ای رسول خدا! دعا کن که خدا بینایی مرا به من بازگرداند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواست او را پذیرفت و دعا کرد که خدا او را بینا کند. خدا هم دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اجابت کرد و مرد نابینا را شفا بخشید.
سپس نابینای دیگری خدمت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) رسید و او هم گفت: ای رسول خدا! دعا کن که خدا بیناییم را به من باز گرداند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بهشت برای تو دوست داشتنی تر است یا اینکه بیناییت را بازیابی؟
و گفت: ای رسول خدا! مگر پاداش نابینایی بهشت است؟
حضرت فرمودند: خدا بزرگوارتر از آن است که بنده خود را به نابینایی گرفتار کند و به او بهشت را پاداش ندهد.(3)
پی نوشت ها:
1.سورهی فتح، آیهی 17.
2. بحار الانوار، ج 78، ص 193.
3. حکایت نامه ی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلم)، ص 149.
منبع: هفتاد پرسش و پاسخ درباره خدا، غلامرضا حیدری ابهری، تهران: انتشارات قدیانی، چاپ دوم، 1392.