شنبه، 29 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

شجاعت حضرت زینب (علیها السلام) در مجلس ابن زیاد

پرسش :

بین حضرت زینب (علیها السلام) و ابن زیاد در کوفه چه سخنانی رد و بدل شد؟


پاسخ :
ابن زیاد سرمست از غرور پیروزى و براى قدرت نمایى، در کاخ خود نشست و اجازه ورود همگانى داد. سپس دستور داد، سر امام حسین(علیه السلام) را آورده و در برابرش قرار دهند و آنگاه فرمان داد که زنان حریم حسینى و کودکانش را وارد کنند.

زینب(علیها السلام) به صورت ناشناس وارد مجلس شد و در گوشه اى نشست.

ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟

پاسخ دادند: «هذِهِ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ»؛ (این زن، زینب دختر على است).

ابن زیاد رو به زینب کرد و گفت: خدا را سپاس که شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد!

زینب(علیها السلام) پاسخ داد: «إِنَّما یَفْتَضِحُ الْفاسِقُ، وَ یَکْذِبُ الْفاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنا»؛ (فقط فاسق رسوا مى شود و انسان فاسد دروغ مى گوید و آن هم ما نیستیم و دیگرى است).

ابن زیاد گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِأَخیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ»؛ (کار خدا را نسبت به برادرت و خاندانت چگونه دیدى؟)

زینب(علیها السلام) با صلابت و قدرت پاسخ داد: «ما رَأَیْتُ إِلاّ جَمیلا، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمُا الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إلى مَضاجِعِهِمْ، وَ سَیَجْمَعُ اللهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، فَتُحاجُّ وَ تُخاصَمُ، فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ یَوْمَئِذ، ثَکِلَتْکَ اُمُّکَ یَابْنَ مَرْجانَةَ»؛ (من جز زیبایى و نیکى ندیدم، آنها گروهى بودند که خداوند شهادت را برایشان مقرّر کرد و آنان نیز به آرامگاه خویش شتافتند. به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قیامت] گرد خواهد آورد و میان شما داورى خواهد کرد؛ در آن روز بنگر چه کسى پیروز خواهد بود؟ اى پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند).

عبیدالله بن زیاد با شنیدن این سخنان خشمگین شد و گویا آهنگ قتل آن حضرت را نمود که عمروبن حُرَیث به وى گفت: اى امیر! او زن است و نباید زن را به گفتارش مجازات کرد.

ابن زیاد (که درماندگى خود را احساس کرد) ادامه داد: «خداوند قلبم را با کشتن حسین و خاندانت تشفّى داد!».

زینب کبرى(علیها السلام) فرمود: «لَعَمْری لَقَدْ قَتَلْتَ کَهْلی، وَ قَطَعْتَ فَرْعی، وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلی، فَإنْ کانَ هذا شِفاؤَکَ فَقَدِ اشْتَفَیْتَ»؛ (به جانم سوگند، بزرگ مرا کشتى و شاخه عمرم را قطع کردى و ریشه مرا از جا درآوردى، اگر این کار مایه تشفّى قلب توست، به خواسته ات رسیدى).

ابن زیاد (که پاسخى نداشت) گفت: «این زن، پیوسته موزون و مسجّع سخن مى گوید. پدرش نیز شاعر بود».

زینب(علیها السلام) فرمود: «زن (داغدار و مصیبت زده) کجا و مسجّع سخن گفتن کجا». (1)

مطابق نقل شیخ مفید، زینب(علیها السلام) فرمود: «ما لِلْمَرْأَةُ وَ السَّجاعَةُ؟ إِنَّ لی عَنِ السَّجاعَةِ لَشُغْلا، وَ لکِنْ صَدْری نَفَثَ بِما قُلْتُ»؛ (زن را با سجع چکار؟ مرا با سجع کارى نیست، آنچه بر زبانم جارى شده، سخنانى بود که از سوز سینه ام برخاست). (2)

به راستى انسان نمى داند در برابر این همه شجاعت و قدرت روحى چه بگوید؟ جز اینکه در برابر عظمت این بانوى بزرگ، این دختر على بن ابى طالب(علیه السلام) زانو به زمین بزند و اعتراف کند که الفاظ و جمله ها قادر نیستند، عظمت و شهامتى را که در این چند جمله در آن شرائط مخصوص و در برابر مرد سفّاک و بى رحمى همچون ابن زیاد، نهفته است بیان کند، جز اینکه بگوید به حقیقت تو دختر امیرمؤمنان(علیه السلام) و خواهر حسینى! 

پی‌نوشت‌ها:
(1). ملهوف (لهوف)، ص 200-202 و ارشاد مفید، ص 472 - 473 (با مقدارى تفاوت).
(2). ارشاد مفید، ص 473. رجوع کنید به: تاریخ طبرى، ج 4، ص 349-350.

منبع: عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، امام على بن ابى طالب علیه السلام‏، قم‏، 1388 ه. ش‏، ص 576.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط