تحلیل حضور مردم در انتخابات ۱۴۰۰
پرسش :
مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ به چه شکل بود و تحلیل شما از حضور مردم چیست؟ چه عواملی موجب کاهش یا افزایش مشارکت میشود؟
پاسخ :
بحث مشارکت مردم هم یک بحث مبنایی است. مردم باید نتیجهی چرخش قدرت را بهطور کلی مثبت ارزیابی کنند؛ یعنی ذهنیتشان برای آمدن پای صندوق و دادن رأی به یک جریان سیاسی باید مثبت باشد. اگر منفی باشد بهتدریج یأس نسبت به رأیدادن ایجاد میشود. با رأی مردم فرصت برای تغییر فراهم میشود و تغییر میتواند بسیاری از انحرافات و آفات را برطرف کند. ما عملکرد جریانات سیاسی را ابتدا نسبت به تغییر باید مورد بررسی جدی قرار بدهیم که آیا عملکرد جریانات سیاسی امیدوارکننده است؛ یعنی مردم را ترغیب و تشویق میکند که پای صندوقهای رأی بیایند یا خیر.
باید دید آیا نوع مواجههی جریانات سیاسی با مردم در ارتباط با تغییر برای تداوم این کار مشوق مردم است یا خیر؛ من در یک نگاه کلان باید عرض کنم که خیر، مشوق نیست. نه اینکه یک جریان خاص بهگونهای عمل کند که ضد مشارکت مردم باشد، بلکه هردو جریان طیف سیاسی مهم که در کشور وجود دارند، نوع مواجههشان با رقیب مواجههی سازندهای نیست. این عدم برخورد سازنده با رقیب تأثیراتی هم در مردم میگذارد. اینجوری نیست که صرفاً تأثیراتش در رقیب خلاصه شود. وقتی شما محکم و با قاطعیت میگویید که این دولت در هشت سال هیچ کار مثبتی نکرده، یعنی دارید عملکردهای مثبت او را تخطئه میکنید. نسبت به عملکردهای منفی یا آنچه که انجامنشده، میشود بهگونهای سخن گفت که تأثیر منفی نگذارد، ولی وقتی کل عملکرد یک دولت تخطئه میشود، اجماعی در ذهن رأیدهندگان شکل میگیرد که همه معترف میشوند که این دولت هیچ کار مثبتی نداشته و طبیعتاً نسبت به رأیدادن ناامید میشوند؛ یعنی رأیدادن را منشأ تغییر و تحول و روبهجلوبودن نمیدانند و بهصورت مقطعی دچار یأس جدی میشوند. به تحرک واداشتن کار سادهای نخواهد بود، چراکه زمان میبرد تا مجدداً امیدوار به تأثیرگذاری شوند.
برخی تصور میکنند که اگر خط قرمز روی همهی عملکرد دولت بکشند کار خوب و انقلابی انجام دادند، درحالی که اینچنین نیست. ضمن اینکه منصفانه هم نیست و تأثیرات منفی در مشارکت میگذارد؛ چون در همین دولت آدمهای صادقِ منشأ تأثیر هستند که دارند خدمت میکنند. قطعاً این دولت ضعفهای اساسی و چشمگیری دارد، امّا اگر ما بهگونهای سخن بگوییم که تلقی مخاطب این شود که نظام نمیتواند از چرخش قدرت بهرهای ببرد و قادر به مدیریتکردن نیست، تأثیرش این میشود که افراد پای صندوق رأی نیایند؛ یعنی بهدنبال تغییر از طریق صندوق رأی نیستند و صندوق رأی را مشکلگشای خودشان نمیدانند.
بنابراین، اوّلین مسئلهی قابل توجه در ارتباط با بحث مشارکت این است که نباید حاصل چرخش قدرت را منفی قلمداد کنیم. اگر چنین کاری کردیم چرخش قدرت جاذبهای نخواهد داشت، درحالی که چرخش قدرت علاوه بر اینکه نوآوری ایجاد میکند، آفتها را هم از سیستم و چرخش قدرت دور میکند و نتایج بسیار زیادی دارد. البته چرخش قدرت دارای هزینه است، امّا حاصل و دستاوردش برای مردم خیلی بیشتر از هزینهای است که در این زمینه ایجاد میکند.
مسئلهی بعدی در مورد انتخابات، طیفهای سیاسی است. طیفهای سیاسی در دورانی که در قدرت هستند برای نقشآفرینی فقط نباید فردی را معرفی کنند و برای او رأی جمع کنند که به جایگاه قوهی مجریه برسد، بلکه باید بعد از قرارگرفتن او در جایگاه ریاست قوهی مجریه نظارت داشته باشند و بر اعمال، رفتار، کمکاریها و خطاهایش ورود کنند و اظهارنظر داشته باشند. اگر این اتفاق میافتاد، الآن با چنین شرایطی خصوصاً در انتخابات مواجه نبودیم؛ یعنی شخصیتهایی که رئیس دولت یازدهم و دوازدهم را به ملت توصیه کردند، اگر در جریان عملکرد این دولت هم ورود میکردند و یک هویت مستقلی از خودشان نشان میدادند، در آستانهی انتخابات میتوانستند پایگاه رأی خودشان را فعال کنند. آنچه که سرنوشت یک دولت را با حزب یا طیف او کاملاً گره میزند، بهنوعی که هیچ هویت مستقلی برای او قائل نمیشوند، سکوت آنها در برابر خطاها و لغزشها و کمکاریهاست. اگر بهموقع موضعگیری کنند و وارد میدان شوند و در مورد مسائل مختلف اظهارنظر داشته باشند اینگونه نخواهد بود؛ چون غالباً احزاب سیاسی وقتی فردی را معرفی میکنند، سعی میکنند که قبل از جامعه در مورد برخی خطاها ورود کنند تا جامعه احساس نکند که حزب احساس مسئولیت در قبال مسائل و منافع ملت ندارد.
مسئلهی دیگری که در آستانهی انتخابات با آن مواجه بودیم، کرونا بود. کرونا تأثیراتی در جامعه داشت و در نظرسنجیها هم کاملاً این مطلب را نشان میداد؛ یعنی بیست درصد احتمال عدم مشارکت نسبت به این موضوع داشتند که از این بیست درصد، ده درصدش قطعی مشارکت نمیکنند. بنابراین، تعداد قابل توجهی از افراد بهدلیل کرونا بنای شرکت در انتخابات را نداشتند.
مسئلهی دیگری که شاید اوّلینبار در این انتخابات با آن مواجه بودیم، دعوت به عدم مشارکت بود که قبلاً وجود نداشت؛ یعنی ما پدیدهای داشتیم که برحسب ظاهر میخواست مشارکت کند، ولی چون میدانست که قطعاً امکان نامزدی نخواهد داشت طبیعتاً خط تحریم را دنبال میکرد؛ امّا بعضی در این انتخابات به نام مشارکت وارد میدان شدند، ولی میدانستند که میخواهند چه کار کنند و در نهایت عدهای را به عدم مشارکت سوق دادند. ظاهر قضیه مشارکت بود، امّا رسماً اعلام کردند که قانون اساسی و ساختار مشارکت را قبول ندارند. طبیعتاً با این موضعگیری امکان حضور در انتخابات را نداشتند و منجر به غیرفعالشدن عدهای در انتخابات شدند. اینها از ابتدا عملاً بنا را بر تحریم انتخابات گذاشته بودند؛ یعنی بنا نبود که طرفداران خودشان را به پای صندوقهای رأی بکشند، بلکه میخواستند آنها را بهگونهای قانع کنند که مشارکت نکنند. حتی به شهرستانها رفتند و عدهای را با خودشان همراه کردند تا از صندوقهای رأی جدا شوند. اینکه این موضوع چند درصد رأی را توانست از صندوقها دور کند، باید در موردش مطالعات میدانی صورت بگیرد که چند درصد در جداکردن آراء از صندوقهای رأی تأثیر داشته است.
مسئلهی دیگری که در این دوره ما با آن مواجهیم، خود دولت است که بهدلیل کمکاریها، لطماتی به جامعه زد و جامعه را از حالت عادی خارج کرد؛ یعنی جامعه الآن شرایط عادی ندارد و از عملکردهای دولت در بُعد معیشت و ادارهی زندگی گلایه دارد. خب، در شرایط جنگ اقتصادی افراد باید دل به دریا بزنند و ایثار و فداکاریشان بیشتر شود، امّا ایثار و فداکاری برخی مسئولان در این زمینه برای جامعه خیلی مشهود نبود.
منبع: khamenei.ir
پاسخ از آقای عباس سلیمینمین، کارشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر:
به نظر من حضور مردم در شرایط تحریمهای فلجکننده، در شرایط کرونا و در شرایط عملکرد بسیار بد برخی دستگاههای اجرایی بسیار قابل قبول و ارزشمند بود و جای سپاسگزاری دارد. ما انتخابات بسیار ارزندهای را پشت سر گذاشتیم. البته انتخابات دارای پیامهای مختلفی است و باید حتماً این پیامها دریافت شود. در واقع صندوق رأی مطمئنترین وسیله برای انتقال پیام است و نباید در این پیامها تردید کرد.بحث مشارکت مردم هم یک بحث مبنایی است. مردم باید نتیجهی چرخش قدرت را بهطور کلی مثبت ارزیابی کنند؛ یعنی ذهنیتشان برای آمدن پای صندوق و دادن رأی به یک جریان سیاسی باید مثبت باشد. اگر منفی باشد بهتدریج یأس نسبت به رأیدادن ایجاد میشود. با رأی مردم فرصت برای تغییر فراهم میشود و تغییر میتواند بسیاری از انحرافات و آفات را برطرف کند. ما عملکرد جریانات سیاسی را ابتدا نسبت به تغییر باید مورد بررسی جدی قرار بدهیم که آیا عملکرد جریانات سیاسی امیدوارکننده است؛ یعنی مردم را ترغیب و تشویق میکند که پای صندوقهای رأی بیایند یا خیر.
باید دید آیا نوع مواجههی جریانات سیاسی با مردم در ارتباط با تغییر برای تداوم این کار مشوق مردم است یا خیر؛ من در یک نگاه کلان باید عرض کنم که خیر، مشوق نیست. نه اینکه یک جریان خاص بهگونهای عمل کند که ضد مشارکت مردم باشد، بلکه هردو جریان طیف سیاسی مهم که در کشور وجود دارند، نوع مواجههشان با رقیب مواجههی سازندهای نیست. این عدم برخورد سازنده با رقیب تأثیراتی هم در مردم میگذارد. اینجوری نیست که صرفاً تأثیراتش در رقیب خلاصه شود. وقتی شما محکم و با قاطعیت میگویید که این دولت در هشت سال هیچ کار مثبتی نکرده، یعنی دارید عملکردهای مثبت او را تخطئه میکنید. نسبت به عملکردهای منفی یا آنچه که انجامنشده، میشود بهگونهای سخن گفت که تأثیر منفی نگذارد، ولی وقتی کل عملکرد یک دولت تخطئه میشود، اجماعی در ذهن رأیدهندگان شکل میگیرد که همه معترف میشوند که این دولت هیچ کار مثبتی نداشته و طبیعتاً نسبت به رأیدادن ناامید میشوند؛ یعنی رأیدادن را منشأ تغییر و تحول و روبهجلوبودن نمیدانند و بهصورت مقطعی دچار یأس جدی میشوند. به تحرک واداشتن کار سادهای نخواهد بود، چراکه زمان میبرد تا مجدداً امیدوار به تأثیرگذاری شوند.
برخی تصور میکنند که اگر خط قرمز روی همهی عملکرد دولت بکشند کار خوب و انقلابی انجام دادند، درحالی که اینچنین نیست. ضمن اینکه منصفانه هم نیست و تأثیرات منفی در مشارکت میگذارد؛ چون در همین دولت آدمهای صادقِ منشأ تأثیر هستند که دارند خدمت میکنند. قطعاً این دولت ضعفهای اساسی و چشمگیری دارد، امّا اگر ما بهگونهای سخن بگوییم که تلقی مخاطب این شود که نظام نمیتواند از چرخش قدرت بهرهای ببرد و قادر به مدیریتکردن نیست، تأثیرش این میشود که افراد پای صندوق رأی نیایند؛ یعنی بهدنبال تغییر از طریق صندوق رأی نیستند و صندوق رأی را مشکلگشای خودشان نمیدانند.
بنابراین، اوّلین مسئلهی قابل توجه در ارتباط با بحث مشارکت این است که نباید حاصل چرخش قدرت را منفی قلمداد کنیم. اگر چنین کاری کردیم چرخش قدرت جاذبهای نخواهد داشت، درحالی که چرخش قدرت علاوه بر اینکه نوآوری ایجاد میکند، آفتها را هم از سیستم و چرخش قدرت دور میکند و نتایج بسیار زیادی دارد. البته چرخش قدرت دارای هزینه است، امّا حاصل و دستاوردش برای مردم خیلی بیشتر از هزینهای است که در این زمینه ایجاد میکند.
مسئلهی بعدی در مورد انتخابات، طیفهای سیاسی است. طیفهای سیاسی در دورانی که در قدرت هستند برای نقشآفرینی فقط نباید فردی را معرفی کنند و برای او رأی جمع کنند که به جایگاه قوهی مجریه برسد، بلکه باید بعد از قرارگرفتن او در جایگاه ریاست قوهی مجریه نظارت داشته باشند و بر اعمال، رفتار، کمکاریها و خطاهایش ورود کنند و اظهارنظر داشته باشند. اگر این اتفاق میافتاد، الآن با چنین شرایطی خصوصاً در انتخابات مواجه نبودیم؛ یعنی شخصیتهایی که رئیس دولت یازدهم و دوازدهم را به ملت توصیه کردند، اگر در جریان عملکرد این دولت هم ورود میکردند و یک هویت مستقلی از خودشان نشان میدادند، در آستانهی انتخابات میتوانستند پایگاه رأی خودشان را فعال کنند. آنچه که سرنوشت یک دولت را با حزب یا طیف او کاملاً گره میزند، بهنوعی که هیچ هویت مستقلی برای او قائل نمیشوند، سکوت آنها در برابر خطاها و لغزشها و کمکاریهاست. اگر بهموقع موضعگیری کنند و وارد میدان شوند و در مورد مسائل مختلف اظهارنظر داشته باشند اینگونه نخواهد بود؛ چون غالباً احزاب سیاسی وقتی فردی را معرفی میکنند، سعی میکنند که قبل از جامعه در مورد برخی خطاها ورود کنند تا جامعه احساس نکند که حزب احساس مسئولیت در قبال مسائل و منافع ملت ندارد.
مسئلهی دیگری که در آستانهی انتخابات با آن مواجه بودیم، کرونا بود. کرونا تأثیراتی در جامعه داشت و در نظرسنجیها هم کاملاً این مطلب را نشان میداد؛ یعنی بیست درصد احتمال عدم مشارکت نسبت به این موضوع داشتند که از این بیست درصد، ده درصدش قطعی مشارکت نمیکنند. بنابراین، تعداد قابل توجهی از افراد بهدلیل کرونا بنای شرکت در انتخابات را نداشتند.
مسئلهی دیگری که شاید اوّلینبار در این انتخابات با آن مواجه بودیم، دعوت به عدم مشارکت بود که قبلاً وجود نداشت؛ یعنی ما پدیدهای داشتیم که برحسب ظاهر میخواست مشارکت کند، ولی چون میدانست که قطعاً امکان نامزدی نخواهد داشت طبیعتاً خط تحریم را دنبال میکرد؛ امّا بعضی در این انتخابات به نام مشارکت وارد میدان شدند، ولی میدانستند که میخواهند چه کار کنند و در نهایت عدهای را به عدم مشارکت سوق دادند. ظاهر قضیه مشارکت بود، امّا رسماً اعلام کردند که قانون اساسی و ساختار مشارکت را قبول ندارند. طبیعتاً با این موضعگیری امکان حضور در انتخابات را نداشتند و منجر به غیرفعالشدن عدهای در انتخابات شدند. اینها از ابتدا عملاً بنا را بر تحریم انتخابات گذاشته بودند؛ یعنی بنا نبود که طرفداران خودشان را به پای صندوقهای رأی بکشند، بلکه میخواستند آنها را بهگونهای قانع کنند که مشارکت نکنند. حتی به شهرستانها رفتند و عدهای را با خودشان همراه کردند تا از صندوقهای رأی جدا شوند. اینکه این موضوع چند درصد رأی را توانست از صندوقها دور کند، باید در موردش مطالعات میدانی صورت بگیرد که چند درصد در جداکردن آراء از صندوقهای رأی تأثیر داشته است.
مسئلهی دیگری که در این دوره ما با آن مواجهیم، خود دولت است که بهدلیل کمکاریها، لطماتی به جامعه زد و جامعه را از حالت عادی خارج کرد؛ یعنی جامعه الآن شرایط عادی ندارد و از عملکردهای دولت در بُعد معیشت و ادارهی زندگی گلایه دارد. خب، در شرایط جنگ اقتصادی افراد باید دل به دریا بزنند و ایثار و فداکاریشان بیشتر شود، امّا ایثار و فداکاری برخی مسئولان در این زمینه برای جامعه خیلی مشهود نبود.
منبع: khamenei.ir