پرسش :
چرا قرآن را قرآن ميگويند؟
پاسخ :
قرآن كريم، نامهاي متعددي دارد، يكي از نامهاي مشهور آن، كلمة "قرآن" است. از اين نام در قرآن كريم، پنجاه و هشت مورد ياد شده است. مانند: "إِنَّهُو لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ ;(واقعه،77) "فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَـَنِ الرَّجِيمِ ;(نحل،98)
دربارة معناي قرآن و مبدأ اشتقاق آن ميان دانشمندان ،اختلاف وجود دارد:
1. "قرآن" از هيچ مبدئي مشتق نشده است، بلكه ارتجالاً و ابتدأً براي كلام الهي وضع شده است. بنابراين مشتق از "قرء" نخواهد بود وگرنه بايد بتوانيم بر هر چيزي كه قرائت ميشود لفظ قرآن را اطلاق نماييم.
2. "قرآن" مشتق از "قرء" به معناي جمع و گردآوري است و چون قرآن، جامع ثمرات كتابهاي پيشين آسماني است، آن را قرآن ناميدهاند.
3. "قرآن" مشتق از "قرء" به معناي قرائت، پيرو هم آوردن و خواندن ميباشد; چون قاري قرآن به هنگام تلاوت آن، حروف و كلمات آن را به دنبال هم ميآورد، قرآنش ناميدهاند، بنابراين، "قرآن" مصدر به معناي مفعول است; يعني تلاوت شده.(قرآن = مقروء)
4. "قرآن" از ريشة "قرن" به معناي ضميمه كردن و پيوستن و يا نزديك ساختن چيزي به چيز ديگر است، و چون حروف و كلمات و آيات و سورههاي قرآن، مقرون به هم هستند و با كيفيتي خاص با هم ارتباط و پيوستگي دارند آن را قرآن ناميدهاند.
5. "قرآن" مشتق از قرائن است و قرائن نيز جمع قرينه ميباشد. از اين جهت كه هر يك از آيات قرآني، قرينه و مؤيد آيات ديگر ميباشند آن را قرآن گويند.
آنچه گفته شد دربارة لفظ "قرآن" است، ولي حقيقت قرآن فراتر از آن است كه در قالب الفاظ بگنجد و محتواي آن بسي عاليتر و والاتر از آن است كه واژهها و الفاظ ياراي بيان آن را داشته باشد.( ر.ك: پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، سيد محمد باقر حجتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 23ـ24 / تاريخ قرآن، محمود راميار، موسسة انتشارات امير كبير، ص 22ـ23. )
eporsesh.com
قرآن كريم، نامهاي متعددي دارد، يكي از نامهاي مشهور آن، كلمة "قرآن" است. از اين نام در قرآن كريم، پنجاه و هشت مورد ياد شده است. مانند: "إِنَّهُو لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ ;(واقعه،77) "فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَـَنِ الرَّجِيمِ ;(نحل،98)
دربارة معناي قرآن و مبدأ اشتقاق آن ميان دانشمندان ،اختلاف وجود دارد:
1. "قرآن" از هيچ مبدئي مشتق نشده است، بلكه ارتجالاً و ابتدأً براي كلام الهي وضع شده است. بنابراين مشتق از "قرء" نخواهد بود وگرنه بايد بتوانيم بر هر چيزي كه قرائت ميشود لفظ قرآن را اطلاق نماييم.
2. "قرآن" مشتق از "قرء" به معناي جمع و گردآوري است و چون قرآن، جامع ثمرات كتابهاي پيشين آسماني است، آن را قرآن ناميدهاند.
3. "قرآن" مشتق از "قرء" به معناي قرائت، پيرو هم آوردن و خواندن ميباشد; چون قاري قرآن به هنگام تلاوت آن، حروف و كلمات آن را به دنبال هم ميآورد، قرآنش ناميدهاند، بنابراين، "قرآن" مصدر به معناي مفعول است; يعني تلاوت شده.(قرآن = مقروء)
4. "قرآن" از ريشة "قرن" به معناي ضميمه كردن و پيوستن و يا نزديك ساختن چيزي به چيز ديگر است، و چون حروف و كلمات و آيات و سورههاي قرآن، مقرون به هم هستند و با كيفيتي خاص با هم ارتباط و پيوستگي دارند آن را قرآن ناميدهاند.
5. "قرآن" مشتق از قرائن است و قرائن نيز جمع قرينه ميباشد. از اين جهت كه هر يك از آيات قرآني، قرينه و مؤيد آيات ديگر ميباشند آن را قرآن گويند.
آنچه گفته شد دربارة لفظ "قرآن" است، ولي حقيقت قرآن فراتر از آن است كه در قالب الفاظ بگنجد و محتواي آن بسي عاليتر و والاتر از آن است كه واژهها و الفاظ ياراي بيان آن را داشته باشد.( ر.ك: پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، سيد محمد باقر حجتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 23ـ24 / تاريخ قرآن، محمود راميار، موسسة انتشارات امير كبير، ص 22ـ23. )
eporsesh.com