پرسش :
چرا مرد مسلمان نمي تواند زن غير مسلمان را به عقد دائم خود درآورد؟
پاسخ :
از جمله اموري كه ملل مختلف گذشته در انتخاب همسر خويش مراعات مينمودند و سخت پايبند آن بودند، اين بود كه ميكوشيدند همسرشان از نظر اعتقادي نيز سالم باشد، بدين معنا كه معتقد بودند همان گونه كه سلامت جسمي پدر و مادر در سلامت جسمي فرزند مؤثر است، سلامت روحي و اخلاقي و عقيدتي نيز در سعادت فرزند مؤثر خواهد بود.
مطمئنا روحيات زن و شوهر و اعتقادتشان به طور طبيعي در فرزندان و حتي اخلاق و روحيات خود زن و شوهر و اعتقادات شان تاثير خواهد گذاشت.
به همين جهت مردمان از ديرباز از ازدواج با افراد غير همكيش خود اجتناب داشتهاند. بنابراين نهي از ازدواج با بيگانه عقيدتي اختصاص به اسلام نداشته، بلكه در اديان ديگر نيز از ازدواج با بيگانه عقيدتي نهي شده است.
يكي از ادياني كه به شدت پيروان خود را از ازدواج با بيگانگان برحذر داشته، آيين يهود است. در بخشهاي مختلفي تورات به شدت يهوديان را از ازدواج با بيگانگان منع كرده و آن را از گناهان كبيره معرفي كرده است.
ممنوعيت ازدواج با بيگانگان يكي به سبب مصونيت اعتقادي پيروان دين بوده و يا به جهت حفظ مليت و اصالت نژاد و قومي.
در آيين مسيحيت و مجوسيّت نيز ازدواج با بيگانگان ممنوع است. در اسلام ممنوعيت ازدواج با بيگانگان در موارد محدودي كه مطرح بود، مبني بر حس مليگرايي و برتري قومي نبوده، بلكه به جهت مصونيت اعتقادي مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگيهاي اخلاقي و حفظ اصالت خانوادگي بوده است.
فقهاي شيعه بنا بر اين اصل ازدواج به صورت دائمي را كه تمام عمر در كنار هم بودن است جايز نمي دانند.كه در اين صورت مسئله تاثير پذيري و تولد فرزندان و مسئله ارث و بسياري از مسائل ديگر مطرح مي شود اما ازدواج موقت را تنها با اهل كتاب جايز مي دانند وبا مشركان و كافران اصلا تجويز نمي كنند.
مستند اين حكم نيز آيات و رواياتي است كه وارد شده است.
.در مورد ازدواج زنان مسلمان با مردان غير مسلمان، اتفاق نظر فقهاي شيعه و ظاهر آيات بر اين است كه ازدواج زن مسلمان با هر فرد غير مسلمان، اعم از اين كه كتابي باشد با غير كتابي، جايز نيست.(1)
فلسفه تحريم اين ازدواج در قرآن و روايات، خوف تأثيرپذيري مسلمان از غير مسلمان و راه يافتن ضعف عقيدتي و اخلاقي به مسلمانان ذكر شده است.
از آن جا كه تأثيرپذيري در مورد مردان (به خصوص در دوران حاكميت اسلام) ضعيفتر است، در شرايطي كه غير مسلمان ضعيف بوده و با مسلمانان قرار داد ذمه امضا كرده باشند، به مردان به صورت موقت اجازه ازدواج داده شده است اما از آن جا كه زنان به صورت نسبي در معرض تأثير پذيري قرار دارند، از اين ازدواج مطلقاً منع شدهاند.(2)
صدوق در كتاب در مورد اين كه چرا ازدواج مردان با زنان مستضعف ناصبي جايز است، ولي زنان حق ندارند با چنين مرداني ازدواج كنند، روايتي را از زراره نقل كرده كه امام صادق(ع) فرمود: "با زنان شكاك و مرددّ در دين خود ازدواج كنيد و زنان مسلمان را به شكاكان تزويج ننماييد، زيرا زن از شوهرش تربيت ميپذيرد و شوهر او را مجبور ميكند كه به آيين خود درآيد".(3)
علامه مجلسيروايتي به همين مضمون آورده كه: "از افراد بياعتقاد زن بگيريد، ولي به آنان زن ندهيد، زيرا زنان در معرض تأثير پذيري از مردان هستند و مردان زنان را مجبور به پذيرش آيين خود ميكنند".(4)
البته بايد توجه داشت كه آن چه در فلسفه حكم تحريم ازدواج ذكر شد علت تامه حكم نيست، چه اين كه ممكن است مصالح و مفاسد بسيار ديگري نيز در وضع حكم فوق مطرح باشد كه از آن بياطلاعيم.
پينوشتها:
1 - سوره بقره (2) آيه 222.
2 - محمد ابراهيمي، ازدواج با بيگانگان، ص 117.
3 - علل الشرايع، ج 2، ص 502.
4 - بحارالانوار، ج 103، ص 377 و 380.
eporsesh.com
از جمله اموري كه ملل مختلف گذشته در انتخاب همسر خويش مراعات مينمودند و سخت پايبند آن بودند، اين بود كه ميكوشيدند همسرشان از نظر اعتقادي نيز سالم باشد، بدين معنا كه معتقد بودند همان گونه كه سلامت جسمي پدر و مادر در سلامت جسمي فرزند مؤثر است، سلامت روحي و اخلاقي و عقيدتي نيز در سعادت فرزند مؤثر خواهد بود.
مطمئنا روحيات زن و شوهر و اعتقادتشان به طور طبيعي در فرزندان و حتي اخلاق و روحيات خود زن و شوهر و اعتقادات شان تاثير خواهد گذاشت.
به همين جهت مردمان از ديرباز از ازدواج با افراد غير همكيش خود اجتناب داشتهاند. بنابراين نهي از ازدواج با بيگانه عقيدتي اختصاص به اسلام نداشته، بلكه در اديان ديگر نيز از ازدواج با بيگانه عقيدتي نهي شده است.
يكي از ادياني كه به شدت پيروان خود را از ازدواج با بيگانگان برحذر داشته، آيين يهود است. در بخشهاي مختلفي تورات به شدت يهوديان را از ازدواج با بيگانگان منع كرده و آن را از گناهان كبيره معرفي كرده است.
ممنوعيت ازدواج با بيگانگان يكي به سبب مصونيت اعتقادي پيروان دين بوده و يا به جهت حفظ مليت و اصالت نژاد و قومي.
در آيين مسيحيت و مجوسيّت نيز ازدواج با بيگانگان ممنوع است. در اسلام ممنوعيت ازدواج با بيگانگان در موارد محدودي كه مطرح بود، مبني بر حس مليگرايي و برتري قومي نبوده، بلكه به جهت مصونيت اعتقادي مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگيهاي اخلاقي و حفظ اصالت خانوادگي بوده است.
فقهاي شيعه بنا بر اين اصل ازدواج به صورت دائمي را كه تمام عمر در كنار هم بودن است جايز نمي دانند.كه در اين صورت مسئله تاثير پذيري و تولد فرزندان و مسئله ارث و بسياري از مسائل ديگر مطرح مي شود اما ازدواج موقت را تنها با اهل كتاب جايز مي دانند وبا مشركان و كافران اصلا تجويز نمي كنند.
مستند اين حكم نيز آيات و رواياتي است كه وارد شده است.
.در مورد ازدواج زنان مسلمان با مردان غير مسلمان، اتفاق نظر فقهاي شيعه و ظاهر آيات بر اين است كه ازدواج زن مسلمان با هر فرد غير مسلمان، اعم از اين كه كتابي باشد با غير كتابي، جايز نيست.(1)
فلسفه تحريم اين ازدواج در قرآن و روايات، خوف تأثيرپذيري مسلمان از غير مسلمان و راه يافتن ضعف عقيدتي و اخلاقي به مسلمانان ذكر شده است.
از آن جا كه تأثيرپذيري در مورد مردان (به خصوص در دوران حاكميت اسلام) ضعيفتر است، در شرايطي كه غير مسلمان ضعيف بوده و با مسلمانان قرار داد ذمه امضا كرده باشند، به مردان به صورت موقت اجازه ازدواج داده شده است اما از آن جا كه زنان به صورت نسبي در معرض تأثير پذيري قرار دارند، از اين ازدواج مطلقاً منع شدهاند.(2)
صدوق در كتاب در مورد اين كه چرا ازدواج مردان با زنان مستضعف ناصبي جايز است، ولي زنان حق ندارند با چنين مرداني ازدواج كنند، روايتي را از زراره نقل كرده كه امام صادق(ع) فرمود: "با زنان شكاك و مرددّ در دين خود ازدواج كنيد و زنان مسلمان را به شكاكان تزويج ننماييد، زيرا زن از شوهرش تربيت ميپذيرد و شوهر او را مجبور ميكند كه به آيين خود درآيد".(3)
علامه مجلسيروايتي به همين مضمون آورده كه: "از افراد بياعتقاد زن بگيريد، ولي به آنان زن ندهيد، زيرا زنان در معرض تأثير پذيري از مردان هستند و مردان زنان را مجبور به پذيرش آيين خود ميكنند".(4)
البته بايد توجه داشت كه آن چه در فلسفه حكم تحريم ازدواج ذكر شد علت تامه حكم نيست، چه اين كه ممكن است مصالح و مفاسد بسيار ديگري نيز در وضع حكم فوق مطرح باشد كه از آن بياطلاعيم.
پينوشتها:
1 - سوره بقره (2) آيه 222.
2 - محمد ابراهيمي، ازدواج با بيگانگان، ص 117.
3 - علل الشرايع، ج 2، ص 502.
4 - بحارالانوار، ج 103، ص 377 و 380.
eporsesh.com