شنبه، 19 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) كه عايشه را به همسرى برگزيد، مى دانست كه او از مسير حق منحرف مى شود، يا خير؟ اگر مى دانست چرا با او ازدواج كرد؟


پاسخ :
پاسخ اين پرسش كه آيا حضرت از انحراف عايشه در آينده خبر داشته يا خير؟ با قدرى تأمل در فضايل و مناقب پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) و حقيقت علم لدنّى آن حضرت، آشكار مى شود.
پيامبر اكرم و ائمه ى اطهار(عليهم السلام) ـ بر اساس آيات و روايات ـ [1] به تمامى مسائل جزئى و كلى، علم داشته اند و علم آنان به زمان و مكان خاصى محدود نيست، بلكه به ما كان و ما يكون (اتفاقات گذشته و آينده) آگاهى دارند. علماى شيعه پس از اتفاق نظر بر اين مطلب، در چگونگى اين علم و كيفيّت به دست آوردن آن براى معصومين(عليهم السلام)، دو ديدگاه كلى دارند:
1. گروهى علم پيامبر و امام را نسبت به تمامى مسائل، فعلى مى دانند؛ به اين معنا كه آن ها به تمامى مسائل، در آن واحد، علم دارند و اين علم در همه ى حالت ها باقى و دائمى است. گاهى نيز از اين علم، به علم حضورى تعبير مى كنند. مستند اين گروه آياتى از قرآن و روايات است[2].
2. گروهى ديگر بر اين باورند كه معصومين(عليهم السلام) در صورتى به مساله اى علم پيدا مى كنند كه آن را اراده كنند؛ يعنى آنان در حالت عادى به مسائل غيبى علم ندارند، ولى ويژگى آنان چنان است كه هر گاه بخواهند و اراده كنند به آن مسائل آگاهى مى يابند. پيروان اين نظريه براى تأييد كلام خود، احاديثى را شاهد مى آورند؛ از جمله: امام صادق(عليه السلام)فرمود: «ان الامام اذا شاء أن يعلم علم[3]؛ امام هرگاه اراده كند كه آگاهى يابد آگاه مى شود.»
همان گونه كه ديده مى شود، نظريه ى دوم، علم پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را به حوادث آينده نفى نمى كند، بلكه آن را وابسته به خواست آن حضرت مى داند و به يقين پيامبر گرامى اسلام از حوادثى كه در آينده از سوى عايشه و ديگران، بر ضد اهل بيت(عليهم السلام) رخ مى دهد، با خبر بوده اند؛ زيرا هيچ مانعى براى دانستن اين گونه حوادث وجود نداشته است، بلكه دانستن آن ها براى شخصيتى چون پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)، همانند دانستن شهادت على(عليه السلام) و فرزندش امام حسين(عليه السلام) و خبر دادن از آن ها مى باشد كه امرى ضرورى و انكارناپذير است؛ به بيانى ديگر: ديدگاه دوم، دانستن پيامبر را وابسته به خواست و اراده ى او مى داند، اما ديدگاه اول، تحقق اين اراده و وجود اين علم را براى حضرت به اثبات مى رساند؛ بنابراين، هيچ منافاتى بين دو ديدگاه وجود ندارد و هر دو مى تواند در كنار يكديگر علم سرشار پيامبر را نسبت به حوادث آينده، و از جمله ظلم هاى عايشه، به اثبات رساند.
بر اساس روايات معتبر و فراوانى كه وجود دارد، حضرت زهرا(عليها السلام)داراى صحفى (و كتاب هايى) بودند كه تمام حوادث آينده، تا روز رستاخيز، در آن به ثبت رسيده و حضرت از آن با خبر بودند[4]، حال آيا ممكن است كه پدر ايشان ـ خاتم الانبياء(صلى الله عليه وآله) ـ از محتويات آن بى خبر باشند؟!
و اما اين كه «چرا آن حضرت با وجود آگاهى از فرجام سوء عايشه، با او ازدواج كرد؟» در پاسخ مى گوييم:
اولا: اگر اشكالى در اين كار باشد، لازمه ى آن اشكال كردن به ديگر پيامبران نيز مى باشد؛ زيرا براى مثال، حضرت نوح و يا حضرت لوط همسرانى نافرمان و مخالف با آرمان خود برگزيدند[5]، با وجود آن كه آنان داراى علم لدنى بوده و دست كم از آينده همسران خود خبر داشتند و حتى پس از ظاهر شدن خبث و رذالت همسرانشان، از آنان جدا نشده و زندگى را ادامه دادند.
ثانياً: لازمه ى اشكال ياد شده، اشكال كردن ـ العياذ بالله ـ به خود خداوند است كه چرا با وجود علم به خبث طينت و فرجام سوء عايشه و يا همسران حضرت نوح و حضرت لوط(عليهما السلام)، پيامبرانش را ـ بر فرض كه نسبت به آينده جاهل بودند ـ با خبر نكرده و اجازه ى ازدواج با آنان را داده است و از آن جا كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) تمام گفتار و كردارش برخاسته از وحى الهى و اذن و رضايت پروردگار است (ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى)؛[6] سخن نمى گويد از روى هواى نفس خود، سخن او جز از طريق وحى نيست.
نتيجه مى گيريم كه اين كار با اراده ى پروردگار و با وجود علم او به آينده، رخ داده است. در اشكالى، مانند همين اشكال، مى توان گفت: اساساً چرا خداوند فرزندان كافر و فاسق به پيامبرانش داده است؛ او كه به حوادث آينده آگاهى كامل دارد و مى داند كه فرزند فلان پيامبر راه خطا را در پيش مى گيرد، پس چرا از به دنيا آمدن او جلوگيرى نكرد، و يا چرا پيامبران و امامان معصوم(عليهم السلام)اقدام به حركت هايى مى كردند كه يقين داشتند نتيجه ى آن چيزى جز شهادت و كشته شدن نيست و صدها چراهاى ديگر كه عقل ناقص بشر در باره ى افعال خداوند و انبياى گرامى اش مطرح مى كند، با اين كه حق پرسش و اعتراضى براى او نسبت به كار خدا نيست: (لا يُسْئَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ)؛[7]
ثالثاً: (در پاسخى حلى پس از پاسخ هاى نقضى) مى گوييم: بنا نيست كه ارتباط ميان پيامبران و اولياى الهى با ديگر افراد جامعه تنها به ارتباط با انسان هاى مؤمن و خدا ترس محدود باشد؛ چه بسا بر اساس مصالحى كه خود مى دانند، تشخيص دهند كه بايد با افرادى كه شايستگى لازم را ندارند، ارتباط داشته باشند؛ براى مثال هنگامى كه به امام موسى كاظم(عليه السلام)اعتراض مى كنند كه چرا با فلان شخص كه لياقت شما را ندارد، نشست و برخاست مى كنيد؟ در پاسخ مى فرمايند: «نواصل من لا يستحق و صالنا مخافة أن لا نبقى بغير صديق[8]؛ نشست و برخاست ما با كسانى كه لياقت ما را ندارند، از اين روست كه بدون يار نمانيم.»
رابعاً: ازدواج با عايشه ـ دختر ابوبكر ـ و حفصه ـ دختر عمر ـ از روى علاقه و محبت قلبى نبوده است. دكتر محمد حسنين هيكل ـ نويسنده ى معاصر و وزير فرهنگ مصر ـ تحليل جالبى در اين باره دارد. او مى نويسد: «نمى توان گفت او -عايشه- را به اقتضاى محبت به زنى گرفت؛ زيرا موقعى كه از عايشه خواستگارى كرد، هفت سال داشت و دو سال پس از آن زفاف رخ داد و نمى توان باور كرد كه محمد او را در سن هفت سالگى دوست مى داشته است.
دليل ديگر بر تأييد اين مدعا اين است كه محمد ـ مطابق گفتار عمر ـ نسبت به حفصه علاقه اى نداشت و با وجود اين او را به زنى گرفت... -عمر مى گويد:- پيش حفصه رفتم و گفتم: دخترك من! تو با پيغمبر خدا به حدى مناقشه مى كنى كه تمام روز را در حال غضب بسر مى برد! حفصه گفت: بله؛ با او مناقشه مى كنم. گفتم: از عقاب خدا و غضب پيغمبر حذر كن... به خدا من مى دانم كه پيامبر تو را دوست ندارد[9].»
بنابراين، ازدواج پيامبر با عايشه و نيز حفصه بر خلاف ميل شخصى و باطنى حضرت و بر اساس ضرورت هاى اجتماعى، بوده است.
دكتر هيكل مى نويسد: «به اين ترتيب، مسلم است كه محمد عايشه و حفصه را در نتيجه محبت و علاقه نگرفت، بلكه مى خواست روابط خود را با مسلمانان نزديك تر كند و اساس جامعه نوزادشان را استوار سازد... محمد مى خواست به وسيله ى رشته ى خويشاوندى، آن ها را با خود مربوط سازد[10].»
همان گونه كه اگر قرآن مجيد به زبان غير عربى نازل مى شد، عرب هاى متعصب هرگز به قرآن و آورنده ى آن ايمان نمى آوردند[11]، اگر ازدواج پيغمبر(صلى الله عليه وآله) با عايشه و حفصه نبود، معلوم نبود كه چه مشكلاتى بر سر راه اسلام و مسلمانان بروز مى كرد.
چكيده ى سخن اين كه: ازدواج پيامبر(صلى الله عليه وآله) با عايشه و حفصه در آن دورانى كه خطر منافقان و مشركان، اسلام را به شدت تهديد مى كرد، داراى مصلحت هايى بوده كه بر محققان منصف ـ حتى از اهل سنت ـ مخفى نمانده است. حضرت با اين ازدواج ها، خطرها و توطئه هاى فراوانى را خنثى كرد؛ ازدواج هايى كه حتى در قرون متأخر ميان رؤساى قبايل و حكومت هاى گوناگون، بر اساس ضرورت هاى سياسى و براى كم كردن تنش ها و دشمنى ها صورت مى گرفت.[12]
پی نوشتها:
[1]. آيات قرآن، مانند: «و كل شىء احصيناه فى امام مبين» (يس، 12) و «و قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المؤمنون» (توبه، 105) و «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّة بِشَهِيد وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً» (نساء، 41) و «فلا يظهر على غيبه احداً إلا منارتضى من رسول» (نحل، 89).
و احاديث در اصول كافى، ج1، كتاب الحجة باب «ان الائمة و لاة امر الله و خزنة علمه» و باب «ان الائمة يعلمون علم ما كان و ما يكون و انه لا يخفى عليهم شىء، صلوات الله عليهم» و باب «انه لم يجمع القرآن كله إلا الائمة و انهم يعلمون علمه كله» و باب «ان الائمة يعلمون جميع العلوم...».
[2]. ر. ك: كتاب علم امام(عليه السلام)، ترجمه ى: محمد آصفى، (تبريز، 1349) ص165 به بعد.
[3]. اصول كافى، ج1، كتاب الحجة، «باب ان الائمة(عليهم السلام) إذا شاؤوا أن يعلموا علموا».
[4]. ر. ك: اصول كافى، ج1، كتاب الحجة، باب فيه ذكر الصحيفة و الجفر و الجامعة و مصحف فاطمة(عليها السلام).
[5]. «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوح وَ امْرَأَتَ لُوط كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما...» تحريم، 66.
[6]. نجم، 3؛ نيز ر. ك: اصول كافى، كتاب الحجة، باب ان الائمة(عليهم السلام) لم يفعلوا شيئاً و لا يفعلون إلا بعهد من الله عز و جل و امر منه لا يتجاوزونه.
[7]. انبياء، 23.
[8]. بحار الانوار، ج75، ص326.
[9]. زندگانى محمد، ترجمه ى ابوالقاسم پاينده، ج1، ص437.
[10]. همان.
[11]. «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ» شعراء، 198.
[12]. براى آگاهى بيشتر ر. ك: شبهاى پيشاور، ص723 (با عنوان: آزار دادن عايشه پيغمبر را، به استناد كتب معتبر اهل سنت).
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.