پنجشنبه، 11 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا درست است كه قرآن در اين آيه مى گويد: پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) از زينب همسر زيد كه زن پسرخوانده پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده، خوشش آمده و عاشق او شده بود؛ ولى آن را در دل خود پنهان مى كرد و خداوند گفت: «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّه مُبْدِيهِ»؛ «در دل خود، چيزى را پنهان مى كنى كه خداوند آن را آشكار مى سازد»؟


پاسخ :
«وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّه عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّه وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّه مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّه أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ...»؛ احزاب (33)، آيه 37 و 38.؛ «و آن گاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو (نيز) به او نعمت داده بودى، مى گفتى: همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آن چه را كه خدا آشكار كننده آن بود، در دل خود نهان مى كردى و از مردم مى ترسيدى...».
قبل از نزول آيه 37 و 38 سوره احزاب، اين گونه رايج بوده كه اگر كسى را به عنوان پسر خوانده انتخاب مى كردند، مانند پسر خودشان به حساب آمده و همسر او، عروس خانواده مى شد. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نيز «زيدبن حارثه» را كه برده بود، خريد و آزاد كرد و بعد او را به عنوان پسر خوانده خودش قبول كرد. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) زيد را خيلى دوست مى داشت و بعد از مدتى «زينب بنت جحش» را كه دختر عمّه اش بود، به ازدواج زيد درآورد و به تعبيرى، عروس پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شد؛ ولى بعضى خواستند سوء استفاده كنند كه پيغمبر بعد از مدتى عاشق زينب شد؛ زيد هم دست از سرش كشيد و پيغمبر(صلى الله عليه وآله) زينب را گرفت.
خداوند تبارك و تعالى با آياتى كه فرستاد، سنت جاهلى درباره پسرخواندگى را رد كرد؛ چنان كه در آيه 40 سوره احزاب مى فرمايد: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ»؛ «پيغمبر، پدر هيچ يك از شما نيست».
در اسلام، پسر خوانده و پدر خوانده، مانند پسر و پدر واقعى نيستند كه از يكديگر ارث ببرند يا زن پسر خوانده، مانند عروس انسان، حرام ابدى باشد.
اصل داستان اين بود كه «زيد» با «زينب» اختلاف داشت و بارها زيد و زينب آمدند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) وساطت و اصلاح مى كرد و از آيات هم فهميده مى شود كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) زيد را از خدا مى ترساند و مى فرمود: دست از اختلاف برداريد؛ اما در هر صورت، بالاخره با هم نساختند؛ پس بنا شد كه زيد، زينب را طلاق بدهد. خداوند نيز اين آيات را نازل كرد: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّه مَفْعُولاً»؛ وقتى زيد، زينب را طلاق داد، ما او را به تزويج تو در مى آوريم كه مردم نترسند؛ اگر خواستند عروس پسر خوانده خودشان را بعد از طلاق بگيرند و خدا جايز كرده است و حرجى نيست».
جبرئيل آمد به پيغمبر گفت: حالا كه قرار است زيد، زينب را طلاق بدهد، هر وقت او را طلاق داد، شما زينب را بگير؛ تا سنت جاهلى غلطى كه زن پسر خوانده را عروس حساب مى كنند، از بين برود؛ ولى اين مسئله به صورت آيه نازل نشده بود. پيغمبرصلى الله عليه وآله از اين حكم ترسيد و آن را در دل خود نگه داشت. فرض كنيد الان پسرى زنش را طلاق دهد و پدر شوهر برود و عروس را بگيرد؛ چقدر مورد تهمت قرار مى گيرد و چقدر زشت است؟ پيغمبرصلى الله عليه وآله وحشت زده شد كه با اين سنت و آداب اجتماعى، مگر مى شود اين كار را كرد؟ مدتى او در نگرانى بود كه اين آيه نازل شد:
«وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّه عَلَيْهِ»؛ «ياد بياور پيغمبر كه تو مى گفتى به كسى كه خدا به او نعمت داده بود».
«وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ»؛ «و تو هم به او نعمت داده بودى و از بردگى، نجاتش دادى و آزادش كردى».
«أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ»؛ «همسرت را نگه دار».
«وَ اتَّقِ اللَّهَ»؛ «تقوا پيشه كن» و اختلاف نكنيد و به ياد بياور وقتى به ياد آن حكم جبرئيل مى افتادى ( كه بعد از طلاق زينب، با او ازدواج كن )مى ترسيدى؛
«وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ»؛ «و مخفى مى كردى در خودت آن چيزى كه جبرئيل به تو گفته بود» و بالاخره خدا آشكارش كرد.
خداوند مى خواهد عروس خواندگى را لغو كند و تو از ترس آبرو، مخفى مى كردى در خودت آن چه را كه خدا اراده كرده روشن كند و به عنوان حكم خدا، بيانش كند.
«وَ تَخْشَى النَّاسَ»؛ «اى پيغمبر! تو از مردم مى ترسيدى».
«وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»؛ «خدا سزاوارتر است كه از او ترسيده شود».
با توكل به خدا، براى شكستن اين سنت، اقدام كن و بعد از اين كه زيد، زينب را طلاق داد، تن به اين ازدواج بده، تا اين سنت، لغو شود. به دنبال اين ازدواج، بدخواهان با داستان سرايى و با تهمت زدن به پيامبر(صلى الله عليه وآله)، افسانه پردازى كردند و حتى كار را به جايى رساندند كه گفتند: اگر پيغمبر از زنى خوشش آمد، بر شوهرش حرام مى شود و به ازدواج پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مى آيد!
اگر بناست پيغمبرى، پيغمبر باشد، بايد سنت هاى اجتماعى غلط را بشكند؛ «لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ»؛ «تا ديگر مؤمنين، زن پسرخوانده را عروس حساب نكند و اين سنت، شكسته شود».
«وَ كانَ أَمْرُ اللَّه مَفْعُولاً»؛ معلوم مى شود كه بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) خيلى سخت بود كه خداوند مى فرمايد: اى پيغمبر! اين كه گفتم، شدنى است و هيچ خوفى به خود راه مده.
بنابراين، قضيه عشق و عاشقى يك افسانه دروغين است كه متأسفانه از برخى منابع اهل تسنن به افكار عمومى سرايت كرده است. اين كجا و اعتقاد شيعه به عصمت پيامبر و نزول آيه «يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» در شأن پيامبر و اهل بيت او كجا؟
اين موضوع، مانند شايعه آيات شيطانى و افسانه غرانيق كه در برخى منابع اهل سنت مانند تفسير طبرى و سيره ابن هشام آمده و موجب سوء استفاده بدخواهان شده است، موضوعى ساختگى است و ساحت پيامبر(صلى الله عليه وآله) از هرگونه آلودگى و خطا، پاك و منزه است و آن حضرت، اشرف مخلوقات و سيّد و سرور تمامى پيامبران مى باشد.
به عنوان يك نتيجه گيرى، مى توان گفت: پيامبر(صلى الله عليه وآله )در اين واقعه تاريخى با بزرگوارى و از خود گذشتگى، بر دو سنت جاهلى زير خط بطلان كشيد:
1. از زينب دختر جحش كه از خانواده معتبرى بود، براى زيد، پسر حارثه كه از بردگان آزاد شده بود، خواستگارى كرد و سنت غلط اختلاف طبقاتى را شكست.
2. سنت غلط «عروس خواندگى» را نيز شكست.
اين سنت شكنى ها لازم بود توسط خود پيامبر(صلى الله عليه وآله) انجام شوند؛ تا در جامعه، تثبيت و نهادينه شوند؛ اگر چه انجام آنها براى پيامبر(صلى الله عليه وآله)، بسيار سخت بود و توهين ها و تهمت هايى را به دنبال داشت.
porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.