پرسش :
چرا رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بعد از ابلاغ خلافت امام علی ـ علیه السلام ـ توسط خداوند متعال ، از ابلاغ صریح آن می ترسید؟
پاسخ :
مفاد آیه دستور اکید همراه با تهدید است که به پیغمبر داده شده است و پیام آیه آن است که:
از یک طرف رسول خدا مخالفان سرسختی داشته، در حدی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ابلاغ آن احساس خطر می کرده است و خدا با وعده حراستی که به پیغمبر می دهد و می فرماید: «خدا ترا از شرّ مردم نگه می دارد» ، پیامبرش را در این احساس خطر تأیید می نماید.
و از طرفی دیگر ابلاغ نکردن آن مساوی آن است که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هیچ چیزی از رسالت خود را تبلیغ نکرده باشد و از همین جا معلوم می شود که این پیام از نظر اهمیت همسنگ نبوت و تمام آموزه های دینی است.
و ابلاغ این موضوع هر چند از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت پیغمبر تا آخرین نفس آن حضرت، با نبوت همدوش بوده و همان روزی که پیامبر رسالت خویش را اعلام کرد امامت و خلافت علی ـ علیه السلام ـ را نیز اعلام کرد، لکن ابلاغ آن به آن کیفیتی که بعد از نازل شدن آیه تبلیغ در روز غدیر صورت گرفت تحقق نیافته بود.
لذا رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ابلاغ آن با داشتن مخالفان سرسخت احساس نگرانی می کرد، زیرا: هم به علم غیب و هم حکم قرائن موجود و عناد برخی از مسلمین با علی ـ علیه السلام ـ به خوبی می دانست که گروهی از مهاجر و انصار در مقام انکار و مخالفت با این پیام الهی برخواهند آمد. لذا برای جلوگیری از این مخالفت در انتظار فرصتی بوده که زمینه آماده و کنگره باشکوه از عموم طبقات مسلمین تشکیل شود تا مأموریت خویش را انجام داده و درباره تعیین جانشین خود سخن گفته و به نام و مشخصات او تصریح کند و از عموم مردم نیز به نام خلافت او بیعت بگیرد به گونه ای که آن مجتمع در تاریخ ضبط شود و قابل انکار نباشد.
دلیل بر تأخیر انداختن ابلاغ امامت علی ـ علیه السلام ـ برای زمان مناسبی هم تهدیدی است که در خود آیه است و هم حدیثی از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ است.
امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرماید: با نزول آیه : «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[1] پیغمبر مأمور شد که ولایت علی ـ علیه السلام ـ را همانند احکام نماز و حج... تفسیر کند، پیامبر در فکر دشواری چگونگی تبلیغ و تفسیر ولایت علی ـ علیه السلام ـ و نیز نگران تکذیب مردم به سر می برد که خدا با نازل کردن آیه : «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»[2] به پیغمبرش تأمین خاطر از توطئه و تکذیب مخالفین داده و دستور فرمود که پیام حق را ابلاغ کنند.[3]
می دانیم در اول آیه تبلیغ، خدا به پیغمبر دستور داده و او را تهدید کرده و در وسط آیه وعده حفاظت او را از (شرّ) مردم داده و به او دلگرمی بخشیده است (و از این جهت آیه منحصر به فرد است) و در پایان به عنوان تهدید و مجازات آنهایی که از روی لجاجت و عناد پیام مخصوص را انکار کرده و به آن کفر بورزند، فرموده است: «خدا کافران (لجوج) را هدایت نمی کند و آنان را به مقصد شوم شان نمی رساند».
بنابراین همان طوری که در بسیاری از تفاسیر آمده است مراد از «کافرین» در ذیل آیه همان مخالفان ولایت علی ـ علیه السلام ـ و منافقان هستند چون نفاق مرتبه ای از کفر است زیرا کفر در لسان قرآن و لغت به معنای سرپوش گذاشتن روی حقیقت و انکار و مخالفت با آن است گاهی به انکار خدا و یا نبوت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اطلاق می شود و گاهی به افکار و مخالفت با دستورات دیگر، همانگونه که خداوند متعال در مورد مخالفت با حج که از فروع دین است می فرماید: «کسانی که حج را انکار و به آن کفر بورزد به خدا زیانی نمی رسانند».[4]
از آن چه گفته شد روشن گشت که بیم رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ناحیه امت اسلامی بوده و پیام آیه برای آنان است و کلمه «الناس = مردم» اختصاص به کفار ندارد و به بهانه این که آیه 67 مائده در وسط آیات مربوط به اهل کتاب قرار گرفته و نیز به قرینه کلمه «کافرین» که در ذیل آیه آمده است، نمی توان گفت مراد از کلمه «الناس» اهل کتاب است، و دستور ابلاغ پیامی را به خصوص اهل کتاب داده است و بیم پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ناحیه آنان بوده است.
زیرا احساس خطر پیغمبر که جمله «خدا تو را از (شرّ) مردم حفظ می کند» بر آن دلالت دارد، از ناحیه اهل کتاب وجهی ندارد زیرا
اولاً: هر چند در اواخر بعثت که زمان نزول آیه 67 مائده می باشد، اهل کتاب وجود داشته است، ولی آنها در وضعیتی نبوده اند که پیغمبر در تبلیغ و انجام مأموریت خویش از ناحیه آنها بهراسد زیرا در این دوره اهل کتاب قدرت و شوکت خود را از دست داده و به گوشه خزیده اند و تلخی شکست های خیبر و احزاب و مساله نجران را در کام دارند.
ثانیاً: در این آیه تکلیف سنگینی به اهل کتاب نشده تا پیغمبر از ابلاغ آن از ناحیه آنها بهراسد.
پس معلوم شد که هر چند در آخر بعثت نیز کفار وجود داشته و هم ایمان نیاورده اند ، لکن بیم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ناحیه خود مسلمان ها بوده زیرا جامعه مسلمین متشکل بوده از مسلمان های واقعی، منافقین و نیز انسان های ساده که هر حرفی را از هر کسی باور می کرده است و در چنین جامعه ای طبیعی است که ابلاغ برخی از پیام ها عده ای را دچار این شبهه بکند که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ این حکم را از پیش خود و به نفع خود تشریع کرده و برای تقویت حکومت خویش خود را پیامبر قلمداد نموده است.
و روشن است که چنین توهّمی اگر در دل ها جا بگیرد چگونه و تا چه اندازه به ضرر دین تمام می شود و از همین جا معلوم می شود که بیم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت به نابودی دین و پیامدهای وخیم تکذیب منافقان و عکس العمل برخی از صحابه در برابر این پیام بوده و خوف از این بوده که مبادا مردم گرفتار اختلاف داخلی بشوند؛ ترس نسبت به شخص خودش نبوده است. زیرا ترس حضرت بر جانش مطلبی است که سیره خود آن حضرت آن را تکذیب می کند و او در راه تبلیغ دین خدا هیچ گاه از قربانی شدنش مضایقه نکرده است.[5]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ شهید مطهری، امامت و رهبری.
2ـ علی اصغر رضوانی، امام شناسی.
پاورقی ها:
[1] . مائده / 55.
[2] . مائده / 67.
[3] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363ش، ج1، ص289.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج5، ص21.
[5] . علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، ج6، ص66.
مفاد آیه دستور اکید همراه با تهدید است که به پیغمبر داده شده است و پیام آیه آن است که:
از یک طرف رسول خدا مخالفان سرسختی داشته، در حدی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ابلاغ آن احساس خطر می کرده است و خدا با وعده حراستی که به پیغمبر می دهد و می فرماید: «خدا ترا از شرّ مردم نگه می دارد» ، پیامبرش را در این احساس خطر تأیید می نماید.
و از طرفی دیگر ابلاغ نکردن آن مساوی آن است که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هیچ چیزی از رسالت خود را تبلیغ نکرده باشد و از همین جا معلوم می شود که این پیام از نظر اهمیت همسنگ نبوت و تمام آموزه های دینی است.
و ابلاغ این موضوع هر چند از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت پیغمبر تا آخرین نفس آن حضرت، با نبوت همدوش بوده و همان روزی که پیامبر رسالت خویش را اعلام کرد امامت و خلافت علی ـ علیه السلام ـ را نیز اعلام کرد، لکن ابلاغ آن به آن کیفیتی که بعد از نازل شدن آیه تبلیغ در روز غدیر صورت گرفت تحقق نیافته بود.
لذا رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ابلاغ آن با داشتن مخالفان سرسخت احساس نگرانی می کرد، زیرا: هم به علم غیب و هم حکم قرائن موجود و عناد برخی از مسلمین با علی ـ علیه السلام ـ به خوبی می دانست که گروهی از مهاجر و انصار در مقام انکار و مخالفت با این پیام الهی برخواهند آمد. لذا برای جلوگیری از این مخالفت در انتظار فرصتی بوده که زمینه آماده و کنگره باشکوه از عموم طبقات مسلمین تشکیل شود تا مأموریت خویش را انجام داده و درباره تعیین جانشین خود سخن گفته و به نام و مشخصات او تصریح کند و از عموم مردم نیز به نام خلافت او بیعت بگیرد به گونه ای که آن مجتمع در تاریخ ضبط شود و قابل انکار نباشد.
دلیل بر تأخیر انداختن ابلاغ امامت علی ـ علیه السلام ـ برای زمان مناسبی هم تهدیدی است که در خود آیه است و هم حدیثی از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ است.
امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرماید: با نزول آیه : «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[1] پیغمبر مأمور شد که ولایت علی ـ علیه السلام ـ را همانند احکام نماز و حج... تفسیر کند، پیامبر در فکر دشواری چگونگی تبلیغ و تفسیر ولایت علی ـ علیه السلام ـ و نیز نگران تکذیب مردم به سر می برد که خدا با نازل کردن آیه : «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»[2] به پیغمبرش تأمین خاطر از توطئه و تکذیب مخالفین داده و دستور فرمود که پیام حق را ابلاغ کنند.[3]
می دانیم در اول آیه تبلیغ، خدا به پیغمبر دستور داده و او را تهدید کرده و در وسط آیه وعده حفاظت او را از (شرّ) مردم داده و به او دلگرمی بخشیده است (و از این جهت آیه منحصر به فرد است) و در پایان به عنوان تهدید و مجازات آنهایی که از روی لجاجت و عناد پیام مخصوص را انکار کرده و به آن کفر بورزند، فرموده است: «خدا کافران (لجوج) را هدایت نمی کند و آنان را به مقصد شوم شان نمی رساند».
بنابراین همان طوری که در بسیاری از تفاسیر آمده است مراد از «کافرین» در ذیل آیه همان مخالفان ولایت علی ـ علیه السلام ـ و منافقان هستند چون نفاق مرتبه ای از کفر است زیرا کفر در لسان قرآن و لغت به معنای سرپوش گذاشتن روی حقیقت و انکار و مخالفت با آن است گاهی به انکار خدا و یا نبوت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اطلاق می شود و گاهی به افکار و مخالفت با دستورات دیگر، همانگونه که خداوند متعال در مورد مخالفت با حج که از فروع دین است می فرماید: «کسانی که حج را انکار و به آن کفر بورزد به خدا زیانی نمی رسانند».[4]
از آن چه گفته شد روشن گشت که بیم رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ناحیه امت اسلامی بوده و پیام آیه برای آنان است و کلمه «الناس = مردم» اختصاص به کفار ندارد و به بهانه این که آیه 67 مائده در وسط آیات مربوط به اهل کتاب قرار گرفته و نیز به قرینه کلمه «کافرین» که در ذیل آیه آمده است، نمی توان گفت مراد از کلمه «الناس» اهل کتاب است، و دستور ابلاغ پیامی را به خصوص اهل کتاب داده است و بیم پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ناحیه آنان بوده است.
زیرا احساس خطر پیغمبر که جمله «خدا تو را از (شرّ) مردم حفظ می کند» بر آن دلالت دارد، از ناحیه اهل کتاب وجهی ندارد زیرا
اولاً: هر چند در اواخر بعثت که زمان نزول آیه 67 مائده می باشد، اهل کتاب وجود داشته است، ولی آنها در وضعیتی نبوده اند که پیغمبر در تبلیغ و انجام مأموریت خویش از ناحیه آنها بهراسد زیرا در این دوره اهل کتاب قدرت و شوکت خود را از دست داده و به گوشه خزیده اند و تلخی شکست های خیبر و احزاب و مساله نجران را در کام دارند.
ثانیاً: در این آیه تکلیف سنگینی به اهل کتاب نشده تا پیغمبر از ابلاغ آن از ناحیه آنها بهراسد.
پس معلوم شد که هر چند در آخر بعثت نیز کفار وجود داشته و هم ایمان نیاورده اند ، لکن بیم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ناحیه خود مسلمان ها بوده زیرا جامعه مسلمین متشکل بوده از مسلمان های واقعی، منافقین و نیز انسان های ساده که هر حرفی را از هر کسی باور می کرده است و در چنین جامعه ای طبیعی است که ابلاغ برخی از پیام ها عده ای را دچار این شبهه بکند که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ این حکم را از پیش خود و به نفع خود تشریع کرده و برای تقویت حکومت خویش خود را پیامبر قلمداد نموده است.
و روشن است که چنین توهّمی اگر در دل ها جا بگیرد چگونه و تا چه اندازه به ضرر دین تمام می شود و از همین جا معلوم می شود که بیم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت به نابودی دین و پیامدهای وخیم تکذیب منافقان و عکس العمل برخی از صحابه در برابر این پیام بوده و خوف از این بوده که مبادا مردم گرفتار اختلاف داخلی بشوند؛ ترس نسبت به شخص خودش نبوده است. زیرا ترس حضرت بر جانش مطلبی است که سیره خود آن حضرت آن را تکذیب می کند و او در راه تبلیغ دین خدا هیچ گاه از قربانی شدنش مضایقه نکرده است.[5]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ شهید مطهری، امامت و رهبری.
2ـ علی اصغر رضوانی، امام شناسی.
پاورقی ها:
[1] . مائده / 55.
[2] . مائده / 67.
[3] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363ش، ج1، ص289.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج5، ص21.
[5] . علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، ج6، ص66.