ارزش کسی که قدر خود را میشناسد
امام علی علیه السلام فرمودند:
لَیْسَ مَنِ ابْتاعَ نَفْسَهُ فَاَعْتَقَها کَمَنْ باعَ نَفْسَهُ فَاَوْبَقَها؛
کسى که خویشتن را مى خرد و آزاد مى کند، همانند شخصى که خود را مى فروشد و هلاک مى کند نیست.
بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419
شرح حدیث:
حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) مردم را به دو گروه تقسیم کرده اند:
1ـ کسانى که نفس خویش را مى خرند و آزاد مى کنند.
2ـ کسانى که خود را مى فروشند و اسیر مى کنند.
براى روشن تر شدن مضمون حدیث فوق، لازم است توضیحى کوتاه پیرامون خریدن و آزاد کردن داده شود. نفس انسان در این روایت به غلامى تشبیه شده که در گرو ملکیّت دیگرى است، و انسان آزاده کسى است که نفس خویش را بخرد و آزاد کند. و به تعبیر دیگر انسان اسیر است؛ گاه اسیر شهوات، گاه اسیر پُست و مقام، گاه اسیر زن و فرزند، و گاه اسیر خیالات و اوهام. باید خویش را از این اسارت ها آزاد کند؛ نه آن که خود را در مقابل این امور بفروشد و در اسارت آن ها نگه دارد.
سؤال: راستى چرا برخى انسان ها خود را مى فروشند؟
پاسخ: چنین انسان هایى یا ارزش متاع خویش را نشناخته اند و نمى دانند که ارزش و استعداد انسان آن قدر زیاد است که مى تواند فراتر از ملائکه آسمانى رود و پیشواى آن ها شود(1) و از آن بالاتر، خلیفه و نماینده خداوند بر روى زمین گردد، بنابراین کسى که خود را مى فروشد کسى است که نسبت به متاع خود شناخت کافى ندارد. کسى خود را مى فروشد که به ارزش والاى خود آگاه نیست. یا این که بى ارزش بودن ثمن و قیمتى که در برابر کالاى خویش مى گیرد را نمى داند؛ فى المثل شخصى که کرامت انسانى خویش را به هوى و هوس مى فروشد، یا ارزش و قیمت کرامت نفس را نمى داند و یا بى ارزشى هوى و هوس را درک نکرده است.
در روایتى از حضرت على (علیه السلام) مى خوانیم: «لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعُوها اِلاّ بِها؛ هیچ بهایى براى انسان جز بهشت (و رضاى حق) نیست. خود را به کمتر از آن نفروشید»(2).
طبق این روایت، کالاى وجود انسان در این جهان پهناور تنها یک مشترى مناسب و یک قیمت همسان دارد و آن خداوند متعال است که بهشت و رضاى خویش را در برابر آن مى پردازد.
خلاصه این که هیچ یک از انسان ها خارج از این دو دسته نیستند، باید بنگریم که جز کدام یک هستیم.
پینوشتها:
1. ارزش انسان به قدرى زیاد است که جبرئیل امین، فرشته مقرّب پروردگار و امین وحى، مى گوید: «از زمانى که بر آدم سجده کردیم، هرگز بر انسان پیشى نگرفتیم!» (وسایل الشیعه، جلد 4، ابواب الاذان و الاقامة، باب 31، حدیث 5).
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 456.
منبع: 110 سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، آیت الله العظمى مکارم شیرازى دام ظله، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب علیه السلام، 1384.
1ـ کسانى که نفس خویش را مى خرند و آزاد مى کنند.
2ـ کسانى که خود را مى فروشند و اسیر مى کنند.
براى روشن تر شدن مضمون حدیث فوق، لازم است توضیحى کوتاه پیرامون خریدن و آزاد کردن داده شود. نفس انسان در این روایت به غلامى تشبیه شده که در گرو ملکیّت دیگرى است، و انسان آزاده کسى است که نفس خویش را بخرد و آزاد کند. و به تعبیر دیگر انسان اسیر است؛ گاه اسیر شهوات، گاه اسیر پُست و مقام، گاه اسیر زن و فرزند، و گاه اسیر خیالات و اوهام. باید خویش را از این اسارت ها آزاد کند؛ نه آن که خود را در مقابل این امور بفروشد و در اسارت آن ها نگه دارد.
سؤال: راستى چرا برخى انسان ها خود را مى فروشند؟
پاسخ: چنین انسان هایى یا ارزش متاع خویش را نشناخته اند و نمى دانند که ارزش و استعداد انسان آن قدر زیاد است که مى تواند فراتر از ملائکه آسمانى رود و پیشواى آن ها شود(1) و از آن بالاتر، خلیفه و نماینده خداوند بر روى زمین گردد، بنابراین کسى که خود را مى فروشد کسى است که نسبت به متاع خود شناخت کافى ندارد. کسى خود را مى فروشد که به ارزش والاى خود آگاه نیست. یا این که بى ارزش بودن ثمن و قیمتى که در برابر کالاى خویش مى گیرد را نمى داند؛ فى المثل شخصى که کرامت انسانى خویش را به هوى و هوس مى فروشد، یا ارزش و قیمت کرامت نفس را نمى داند و یا بى ارزشى هوى و هوس را درک نکرده است.
در روایتى از حضرت على (علیه السلام) مى خوانیم: «لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعُوها اِلاّ بِها؛ هیچ بهایى براى انسان جز بهشت (و رضاى حق) نیست. خود را به کمتر از آن نفروشید»(2).
طبق این روایت، کالاى وجود انسان در این جهان پهناور تنها یک مشترى مناسب و یک قیمت همسان دارد و آن خداوند متعال است که بهشت و رضاى خویش را در برابر آن مى پردازد.
خلاصه این که هیچ یک از انسان ها خارج از این دو دسته نیستند، باید بنگریم که جز کدام یک هستیم.
پینوشتها:
1. ارزش انسان به قدرى زیاد است که جبرئیل امین، فرشته مقرّب پروردگار و امین وحى، مى گوید: «از زمانى که بر آدم سجده کردیم، هرگز بر انسان پیشى نگرفتیم!» (وسایل الشیعه، جلد 4، ابواب الاذان و الاقامة، باب 31، حدیث 5).
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 456.
منبع: 110 سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، آیت الله العظمى مکارم شیرازى دام ظله، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب علیه السلام، 1384.