عقل و عبادات
اسحاق بن عمار به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد:
عِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ لِی جَاراً کَثِیرَ الصَّلاَةِ کَثِیرَ الصَّدَقَةِ کَثِیرَ الْحَجِّ لا بَأْسَ بِهِ قَالَ: فَقَالَ: یَا إِسْحَاقُ! کَیْفَ عَقْلُهُ؟ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لَیْسَ لَهُ عَقْلٌ، قَالَ: فَقَالَ: لا یَرْتَفِعُ بِذَلِکَ مِنْهُ؛
فدایت شوم، همسایه اى دارم که بسیار نماز مى خواند و فراوان صدقه مى دهد و زیاد حج به جا مى آورد و عیب ظاهرى ندارد (و خلاصه در هر میدانى وارد شود مى درخشد) امام (علیه السلام) فرمود: اى اسحاق! عقلش چگونه است؟ گفت: فدایت شوم عقلى ندارد. امام (علیه السلام) فرمود: اعمال و مقامات او بالا نمى رود.
اصول کافى، ج 1، ص 24، کتاب العقل و الجهل، ح 19.
شرح حدیث:
«لا یَرْتَفِعُ بِذَلِکَ مِنْهُ» یعنى چه؟
این جمله را به دو شکل مى توان تفسیر کرد:
1. به دلیل ضعف عقلانى اش اعمال او در نزد خداوند بالا نمى رود، در حالى که به تعبیر قرآن اعمال صالح بالا مى رود: (وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ)(1) و یا در روایتى آمده است که سه چیز به آسمان ها بالا مى رود و حجاب ها را پاره مى کند که یکى از آن ها صداى آهسته نوک قلم دانشمندان به هنگام نوشتن بر روى کاغذ است (ثَلاثٌ تَخْرُقُ الْحُجُبَ، وَیَنْتَهی اِلى ما بَیْنَ یَدَىِ اللهِ: صَریرُ اَقْلامِ الْعُلَماءِ، وَوَطْىُ اَقْدامِ الْمُجاهِدینَ، وَصَوْتُ مَغازِلِ الْمُحْصَناتِ).(2) به هر حال چنین انسانى که ضعف عقلى دارد اعمالش بالا نمى رود.
2. به دلیل ضعف عقل و خرد، مقام چنین انسانى بالا نمى رود و پله هاى ترقى را طى نمى کند، بلکه همواره درجا مى زند. البتّه هر دو تفسیر به یک معنا بازمى گردد.
اهمیّت عقلانیّت
ما پیرو دین و آیینى هستیم که منطقش منطق عقلانیت است، لذا همه چیز را در یک سو و عقل را در سوى دیگر مى نهد. این که چنین معارف بلندى از مرکز جاهلیت برخاسته، خود معجزه بزرگى است؛ زیرا سخن گفتن از عقلانیت در دنیاى امروز کار مشکلى نیست، اما در آن زمان بسیار مشکل و مهم بوده است.
رابطۀ عقلانیت و اعمال عبادى
سؤال: چه رابطه اى بین عقلانیّت، و صلاة و صدقه و حج وجود دارد؟
جواب: اگر عقل نباشد اعمال مذکور به درستى انجام نمى شود. مثلا چنانچه کسى بخواهد بدون تعقّل و تدبّر عزادارى کند سر از غلوّ و کفر در مى آورد و اگر بخواهد بدون تفکّر و اندیشه مجالس شادى و موالید حضرات معصومین (علیهم السلام) را برگزار کند سر از موسیقى حرام و رقص و مانند آن درمى آورد و به بهانه «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا»(3) آلوده برخى از گناهان مى شود، و یا چنانچه بدون تفکّر و اندیشه به عبادت روى آورد مبتلا به عجب و غرور مى شود.
شخصى را مى شناختم که براى عبادت به کوهستان رفته بود. در مدّت کوتاهى دچار غرور شد و تصوّر کرد که تصرّفات ولایى و تکوینى پیدا کرده است، لذا به اتومبیلى که در آن سوى کوهستان در مسیر اتوبان در حال حرکت بود فرمان ایست داد، ولى فرمانش هیچ اثرى نکرد و اتومبیل به حرکت خود ادامه داد!
امّا چنانچه عمل انسان با تعقّل و تدبّر همراه شود، اگر بزرگ ترین عابد هم باشد مى گوید: «ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِک، وَما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک»(4)، نه این که دچار غرور شود و از خداوند طلبکار گردد.
عقل از کجاست؟
مقدارى از عقل، ذاتى و مقدارى اکتسابى است و با تجربه به دست مى آید. نه تنها از تجربه خود، که از تجربه دیگران هم باید استفاده کرد. حضرت على (علیه السلام) در وصیّت نامه اش خطاب به امام حسن (علیه السلام) مى فرماید: «فرزندم! اگرچه من در تمام تاریخ گذشته همراه اقوام پیشین نبوده ام؛ ولى تاریخ و آثار و کاخ ها و قبرها و ویرانه هاى آن ها را دیده و عبرت گرفته ام، به گونه اى که گویى از اوّل خلقتِ حضرت آدم تاکنون همراه قافله بشرى بوده ام، چون تمام تجارب و آزموده هاى آن ها را در اختیار گرفته ام».(5)
رابطه سکوت و عقل
امام على (علیه السلام) مى فرمایند: «إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلاَمُ؛ هنگامى که عقل انسان کامل شود، سخنش کم مى شود».(6)
بین عقل و سکوت رابطه اى مستقیم است؛ به طورى که هرکس عقلش بیشتر باشد، سکوتش بیشتر، و هرکس سکوتش کمتر باشد، عقل وى کمتر است. بنابراین، سکوت، سبب پرورش عقل مى شود.
سؤال: چرا هرچه عقل کامل تر باشد، سکوت بیش تر خواهد بود؟
جواب: این مطلب چند علّت دارد، به دو علت آن توجّه بفرمایید:
1. هنگامى که عقل انسان کامل شود، به این نکته پى مى برد که حرف زیاد باعث خطاى فراوان است.
2. وقتى عقل انسان کامل شد، بیشتر به اندیشیدن علاقه پیدا مى کند و از این رهگذر، فکر و اندیشه او بارور مى شود؛ چون قسمت مهمّى از نیروهاى فکرى انسان، در زواید کلام و سخنان بیهوده از میان مى رود.
پینوشتها:
1. فاطر، آیه 10.
2. الشهاب فی الحکم و الآداب، ص 40، ح 351.
3. بحارالانوار، ج 10، ص 114؛ ج 44، ص 287، ح 26.
4. بحارالانوار، ج 71، ص 23، ح 1.
5. نهج البلاغه، ج 3، ص 74، نامه 31.
6. نهج البلاغه، ج 3، ص 246، حکمت 71.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.
این جمله را به دو شکل مى توان تفسیر کرد:
1. به دلیل ضعف عقلانى اش اعمال او در نزد خداوند بالا نمى رود، در حالى که به تعبیر قرآن اعمال صالح بالا مى رود: (وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ)(1) و یا در روایتى آمده است که سه چیز به آسمان ها بالا مى رود و حجاب ها را پاره مى کند که یکى از آن ها صداى آهسته نوک قلم دانشمندان به هنگام نوشتن بر روى کاغذ است (ثَلاثٌ تَخْرُقُ الْحُجُبَ، وَیَنْتَهی اِلى ما بَیْنَ یَدَىِ اللهِ: صَریرُ اَقْلامِ الْعُلَماءِ، وَوَطْىُ اَقْدامِ الْمُجاهِدینَ، وَصَوْتُ مَغازِلِ الْمُحْصَناتِ).(2) به هر حال چنین انسانى که ضعف عقلى دارد اعمالش بالا نمى رود.
2. به دلیل ضعف عقل و خرد، مقام چنین انسانى بالا نمى رود و پله هاى ترقى را طى نمى کند، بلکه همواره درجا مى زند. البتّه هر دو تفسیر به یک معنا بازمى گردد.
اهمیّت عقلانیّت
ما پیرو دین و آیینى هستیم که منطقش منطق عقلانیت است، لذا همه چیز را در یک سو و عقل را در سوى دیگر مى نهد. این که چنین معارف بلندى از مرکز جاهلیت برخاسته، خود معجزه بزرگى است؛ زیرا سخن گفتن از عقلانیت در دنیاى امروز کار مشکلى نیست، اما در آن زمان بسیار مشکل و مهم بوده است.
رابطۀ عقلانیت و اعمال عبادى
سؤال: چه رابطه اى بین عقلانیّت، و صلاة و صدقه و حج وجود دارد؟
جواب: اگر عقل نباشد اعمال مذکور به درستى انجام نمى شود. مثلا چنانچه کسى بخواهد بدون تعقّل و تدبّر عزادارى کند سر از غلوّ و کفر در مى آورد و اگر بخواهد بدون تفکّر و اندیشه مجالس شادى و موالید حضرات معصومین (علیهم السلام) را برگزار کند سر از موسیقى حرام و رقص و مانند آن درمى آورد و به بهانه «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا»(3) آلوده برخى از گناهان مى شود، و یا چنانچه بدون تفکّر و اندیشه به عبادت روى آورد مبتلا به عجب و غرور مى شود.
شخصى را مى شناختم که براى عبادت به کوهستان رفته بود. در مدّت کوتاهى دچار غرور شد و تصوّر کرد که تصرّفات ولایى و تکوینى پیدا کرده است، لذا به اتومبیلى که در آن سوى کوهستان در مسیر اتوبان در حال حرکت بود فرمان ایست داد، ولى فرمانش هیچ اثرى نکرد و اتومبیل به حرکت خود ادامه داد!
امّا چنانچه عمل انسان با تعقّل و تدبّر همراه شود، اگر بزرگ ترین عابد هم باشد مى گوید: «ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِک، وَما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک»(4)، نه این که دچار غرور شود و از خداوند طلبکار گردد.
عقل از کجاست؟
مقدارى از عقل، ذاتى و مقدارى اکتسابى است و با تجربه به دست مى آید. نه تنها از تجربه خود، که از تجربه دیگران هم باید استفاده کرد. حضرت على (علیه السلام) در وصیّت نامه اش خطاب به امام حسن (علیه السلام) مى فرماید: «فرزندم! اگرچه من در تمام تاریخ گذشته همراه اقوام پیشین نبوده ام؛ ولى تاریخ و آثار و کاخ ها و قبرها و ویرانه هاى آن ها را دیده و عبرت گرفته ام، به گونه اى که گویى از اوّل خلقتِ حضرت آدم تاکنون همراه قافله بشرى بوده ام، چون تمام تجارب و آزموده هاى آن ها را در اختیار گرفته ام».(5)
رابطه سکوت و عقل
امام على (علیه السلام) مى فرمایند: «إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلاَمُ؛ هنگامى که عقل انسان کامل شود، سخنش کم مى شود».(6)
بین عقل و سکوت رابطه اى مستقیم است؛ به طورى که هرکس عقلش بیشتر باشد، سکوتش بیشتر، و هرکس سکوتش کمتر باشد، عقل وى کمتر است. بنابراین، سکوت، سبب پرورش عقل مى شود.
سؤال: چرا هرچه عقل کامل تر باشد، سکوت بیش تر خواهد بود؟
جواب: این مطلب چند علّت دارد، به دو علت آن توجّه بفرمایید:
1. هنگامى که عقل انسان کامل شود، به این نکته پى مى برد که حرف زیاد باعث خطاى فراوان است.
2. وقتى عقل انسان کامل شد، بیشتر به اندیشیدن علاقه پیدا مى کند و از این رهگذر، فکر و اندیشه او بارور مى شود؛ چون قسمت مهمّى از نیروهاى فکرى انسان، در زواید کلام و سخنان بیهوده از میان مى رود.
پینوشتها:
1. فاطر، آیه 10.
2. الشهاب فی الحکم و الآداب، ص 40، ح 351.
3. بحارالانوار، ج 10، ص 114؛ ج 44، ص 287، ح 26.
4. بحارالانوار، ج 71، ص 23، ح 1.
5. نهج البلاغه، ج 3، ص 74، نامه 31.
6. نهج البلاغه، ج 3، ص 246، حکمت 71.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.