دوشنبه، 26 آبان 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

عقل؛ راهنماى مومن

امام صادق علیه‌ السلام فرمودند:
الْعَقْلُ دَلِیلُ الْمُوْمِنِ؛

عقل راهنماى مؤمن است.

اصول کافى، ص 25، کتاب العقل و الجهل، ح 24.
شرح حدیث:
«دلیل» در زمان ما مفهوم ندارد، ولى در زمان هاى گذشته معناى روشنى داشت، زیرا جادّه ها مشخص نبود و مردم براى این که راه را گم نکنند، با خود دلیل و راهنماى راه مى بردند تا از کوه ها و زمین ها و درختان، راه را تشخیص بدهد. کسانى که بدون دلیلِ راه مى رفتند خطرهاى زیادى در کمین آنها بود. عقل نیز دلیل و راهنماى مؤمن است و اجازه انحراف نمى دهد.

در حدیث دیگرى از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «یا عَلِىُّ! لا فَقْرَ اَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ، وَلا مالَ أَعُودُ مِنَ الْعَقْلِ؛ اى على! هیچ فقرى شدیدتر از جهل و نادانى نیست (بدترین نوع فقر، نادانى است چون با تدبیر عقل، سایر انواع فقر زایل مى شود؛ اما فقر جهل با چیزى زایل نمى شود) و هیچ ثروتى پر درآمدتر از عقل و خرد نیست».{1}

براى روشن شدن معناى روایت به چند مثال ساده توجه فرمایید:
سه گناه در ابتداى خلقت بشر انجام شد که از سه چیز نشأت گرفت. مهم ترین گناه حضرت آدم (علیه السلام) که درحقیقت ترک اولى بود از حرص سرچشمه گرفت. حرص سبب شد که حضرت آدم (علیه السلام) از شجره ممنوعه استفاده کرد و حتّى پس از توبه آثار آن دامنش را گرفت و از بهشت رانده شد. گناه دیگر، گناه ابلیس بود که به فرمان خداوند اعتنا نکرد و براى آدم (علیه السلام) سجده ننمود. سرچشمه این گناه، تکبّر و خودبرتربینى بود (فَاِنَّ اِبْلیسَ حَمَلَهُ الْکِبْرُ عَلى اَنْ لا یَسْجُدَ لاِدَمَ).{2}

گناه سوم، «قتل هابیل» توسط برادرش قابیل بود که سرچشمه و منشأ آن حسادت بود.{3} اگر انسان اهل تعقل و تفکر باشد، آلوده این گناهان بزرگ نمى شود.

به انسان حسود مى گوییم: چرا حسادت مى ورزى؟ مى گوید: چرا فلان کس این همه نعمت دارد و من ندارم؟ من تلاش مى کنم که آن نعمت ها از او سلب شود!
آیا این منطق، عاقلانه است؟ عقل مى گوید: به جاى این تلاش منفى، تلاش کن که خداوند همانند آن نعمت ها یا بهتر از آن را به تو هم بدهد. حسادت باعث مى شود قلب و روح انسان تاریک شده، مبتلا به بیمارى هاى جسمى و روحى گردد.{4}

اگر انسان عقلش را به کار گیرد و بداند که چیزى جز بدبختى نصیب انسان حسود نمى شود هرگز حسادت نمى ورزد. عجیب این که از طبقات بالا تا پایین اجتماع گرفتار این صفت زشت هستند. ما باید همچون حضرت سلیمان (علیه السلام) فکر کنیم، آنجا که مى گوید: «پروردگارا! مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد». (قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِى وَهَبْ لِى مُلْکاً لاَّیَنْبَغِى لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِى).{5} و تقاضاى سلب نعمت از دیگران نمى کند.

آرى، حسادت کار عاقلانه اى نیست و به انسان اجازه تفکّر نمى دهد، و منشأ گناهان زیادى مى شود (رَأْسُ الرَّذائِلِ الْحَسَدُ){6} که ازجمله آنها قتل و خون ریزى است.
اگر انسان اهل عقل و اندیشه باشد مى داند که تکبّر نیز عاقلانه نیست. نیرومندترین بشر روى زمین براثر عطسه فرد مبتلا به سرماخوردگى بیمار مى شود. آرى، چند میکروب سرماخوردگى که با چشم دیده نمى شود قوى ترین مرد دنیا را راهى بستر بیمارى مى کند. تکبّر براى چیست؟ ثروتمندترین کارخانه ها و شرکت هاى دنیا براثر مختصر تغییراتى در اقتصاد دنیا ورشکست شده و همه چیز خود را از دست مى دهند، آنها به چه مى نازند؟ اگر عاقلانه فکر کنیم هرگز دچار تکبّر نمى شویم. رگ هاى بسیار باریک و ظریفى اطراف قلب یا مغز انسان وجود دارد که اگر به اندازه نوک سوزن خون در آن لخته شود منتهى به سکته قلبى یا مغزى مى گردد. چنین انسانى با این همه نقاط آسیب پذیر چگونه دچار کبر و غرور مى شود؟

درمورد حرص نیز همین طور است. حرص یعنى انسان بیش از مقدار نیازش چیزى را طلب کند. خوب، بیش از نیازت براى چه مى خواهى؟ آیا کسانى را که به کوه مى روند دیده اى؟ هرکس به اندازه نیاز، کوله پشتى اش را پر مى کند و طبعآ موفق به صعود هم مى شود. اما اگر کسى بیش از نیازش بردارد قطعآ در همان اوّل راه مى ماند و قادر به ادامه مسیر نخواهد بود. انسان عاقل براى آن که به منزل مقصود برسد حرص نمى زند و به مقدار لازم قناعت مى کند. افراد ثروتمندى هستند که سرمایه آنها براى خود و هفت نسل آینده شان کفایت مى کند، امّا در پیرى و آخر عمر با رباخوارى و تقلّب و رشوه خوارى و قاچاق و خلاصه از هر طریقى در فکر بیشتر کردن ثروتشان هستند. آخر براى چه؟ نتیجه این که اگر عقل حاکم و راهنماى انسان باشد، گناهان برچیده مى شوند.

پی‌نوشت‌ها:
1. اصول کافى، ص 25، کتاب العقل و الجهل، ح 25.
2. میزان الحکمه، ج 7، ص 415، باب 3376، ح 17323.
3. امام صادق (علیه السلام) در روایت زیبایى به این سه مطلب اشاره کرده است. به کتاب بحار الانوار، ج 11، ص 149، ح 23 مراجعه فرمایید.
4. میزان الحکمه، ج 2، ص 378، باب 854، ح 4102 تا 4109.
5. ص، آیه 35.
6. میزان الحکمه، ج 2، ص 375، باب 847، ح 4065.

منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
احادیث مرتبط