تمام آنچه که ما را به موفّقیّت یا شکست میرساند، در دستان خود ماست.
چکیده : اگر از شما سؤال شود که خانوادهی موفّق چه ویژگیهایی دارد، یا اگر از شما بخواهند که از میان بستگان، دوستان و یا همسایگان، خانوادهی موفّقی را معرفی کنید، پاسخ شما چه خواهد بود؟ برای پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه کرد که خصوصیات خانوادهی موفّق، متفاوت از خصوصیات فرد موفّق است.
تعداد کلمات 1279 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1279 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
1ـ ویژگیهای خانواده موفق
بارها شاهد بودهایم که در رسانه زوجی را موفّق معرفی کردهاند که آقا، استاد دانشگاه و خانم، پزشک است. در حالی که ممکن است هر یک از این دو در جامعه فرد موفّقی هستند اما با هم خانوادهی موفّقی را تشکیل نمیدهند. هر یک از ما به قصد تشکیل یک خانوادهی موفّق اقدام به ازدواج کردهایم. اساساً خیلی از تردیدها و تأخیرهای جوانان در امر ازدواج، به دلیل نداشتن حس موفّقیّت دربارهی خانواده و والدینشان است. به همین دلیل جوان، پیوسته در تردید و تأمل میماند که با چگونه ازدواجی به موفّقیّت دست پیدا میکند!؟ به ویژه این که اقتضای فرهنگی جامعهی ما نسبت به ازدواج، به گونهای است که غالباً سعی و خطایی هم در آن پذیرفته نمیشود. در واقع فرهنگ و سنّت ما با تأکید بر یک انتخاب، حساسیت و لزوم یک انتخاب شایسته را برای جوان دو چندان میکند.
2ـ ملاکهای موفّقیّت
بعضی اوقات ما سعی میکنیم میزان موفّقیّت یک خانواده را با ملاک و معیارهای سطحی خود بسنجیم. به عنوان مثال میگوییم خانوادهای موفّق است که در آن تنش کمتری وجود داشته باشد. در حالی که باید گفت، ممکن است در مقطعی از زمان، تنشی در خانواده وجود نداشته باشد؛ اما این بدان معنا نیست که در آینده نیز تنشی نخواهد بود. اگر ادعا کنیم که چنین خانوادهایی را میشناسیم، باید این را در نظر داشته باشیم که ما فقط در یک مقطع زمانی با چنین خانوادههایی مواجه بودهایم و در نتیجه برداشت خود را براساس اطلاعات ناقص بنا کردهایم؛ و یا احتمال دارد که این خانواده در نزد ما اینچنین وانمود کرده باشند.
آیا ممکن است که در معادلات انسانی تنش نباشد؟ مگر میشود که در جامعهی مادّی، تزاحم، درگیری و اضطراب وجود نداشته باشد؟ باید گفت در زندگی مادّی این امر محال است. شاید خانوادهای را موفّق بدانیم که خوشی و شادی در آن پایدار باشد. اما آیا خانوادهای سراغ داریم که هیچ ناگواری و مصیبتی در آن رخ ندهد؟ آیا خانوادهای میشناسیم که خوشی برای اعضای آن تضمین شده باشد؟ اینجاست که تردید میکنیم که آن چه در وهلهی نخست در ذهن ما معیاری برای موفّقیّت جلوه میکند، میتواند معیار مناسبی نباشد. اگر برای موفّقیّت یک خانواده، خوشی و ناخوشی یا اضطراب و تنش معیار موفّقیّت است، پس چگونه میتوان زندگی حضرت رسول (صلّی الله (علیه و آله و سلّم) و حضرت خدیجه (سلام الله (علیها) را یک زندگی موفّق دانست؟ زندگی آن دو بزرگوار از مرحلهی انتخاب تا انتها، سراسر از رنج و ناملایمت؛ در یک فضای سنگین پرتنش بود.
اما کیست که در موفّقیّت زندگیِ این دو تن تردیدی داشته باشد؟ وقتی خاطرات همسران شهدا در دوران جنگ را میخوانیم، به خوبی رضایتمندی و حس شیرین این عزیزان از زندگی را در مییابیم؛ در حالی که آنان از خیلی از خوشیهایی که امروزه برای یک خانوادهی موفّق تعریف میکنیم، بیبهره بودهاند. حتی غالباً از ابتدائیترین حق خود، یعنی حضور در کنار یکدیگر نیز محروم بودهاند. اما چگونه است که گاه با حسرت، چنین خوشی و صمیمیّتی را برای خود و زندگیمان آرزو میکنیم؟
آیا ممکن است که در معادلات انسانی تنش نباشد؟ مگر میشود که در جامعهی مادّی، تزاحم، درگیری و اضطراب وجود نداشته باشد؟ باید گفت در زندگی مادّی این امر محال است. شاید خانوادهای را موفّق بدانیم که خوشی و شادی در آن پایدار باشد. اما آیا خانوادهای سراغ داریم که هیچ ناگواری و مصیبتی در آن رخ ندهد؟ آیا خانوادهای میشناسیم که خوشی برای اعضای آن تضمین شده باشد؟ اینجاست که تردید میکنیم که آن چه در وهلهی نخست در ذهن ما معیاری برای موفّقیّت جلوه میکند، میتواند معیار مناسبی نباشد. اگر برای موفّقیّت یک خانواده، خوشی و ناخوشی یا اضطراب و تنش معیار موفّقیّت است، پس چگونه میتوان زندگی حضرت رسول (صلّی الله (علیه و آله و سلّم) و حضرت خدیجه (سلام الله (علیها) را یک زندگی موفّق دانست؟ زندگی آن دو بزرگوار از مرحلهی انتخاب تا انتها، سراسر از رنج و ناملایمت؛ در یک فضای سنگین پرتنش بود.
اما کیست که در موفّقیّت زندگیِ این دو تن تردیدی داشته باشد؟ وقتی خاطرات همسران شهدا در دوران جنگ را میخوانیم، به خوبی رضایتمندی و حس شیرین این عزیزان از زندگی را در مییابیم؛ در حالی که آنان از خیلی از خوشیهایی که امروزه برای یک خانوادهی موفّق تعریف میکنیم، بیبهره بودهاند. حتی غالباً از ابتدائیترین حق خود، یعنی حضور در کنار یکدیگر نیز محروم بودهاند. اما چگونه است که گاه با حسرت، چنین خوشی و صمیمیّتی را برای خود و زندگیمان آرزو میکنیم؟
درباره موفّقیّت باید به نکات زیر توجه داشت:
1ـ موفقیت امری نسبی است؛ کمتر کسی پیدا میشود که در همه ابعاد زندگی به معنای واقعی موفق باشد. چه بسا فردی در مقایسه با یک فرد موفقیت کمتر و در مقایسه با فرد دیگر موفّقیّت بیشتری داشته باشد.
2ـ از شاخصهای موفّقیّت در خانواده میتوان به درک و تفاهم پایدار، همزبانی و هماندیشی، همکاری، کرامت، سازگاری و مدارا اشاره کرد.
3ـ موفقیت در زندگی خانوادگی، تابع اموری اکتسابی است؛ که عزم، اراده و مسئولیتپذیری فرد را طلب میکند.
4ـ خانوادهها ساختارهای متفاوتی دارند. به همین دلیل، ممکن است روشی که خانوادهای را به موفقیت میرساند برای خانوادهی دیگر کارآمد و مناسب نباشد. بنابراین هر خانواده برای موفّقیّت بیشتر باید به دنبال روش مناسب و مخصوص به خود باشد.[1]
2ـ از شاخصهای موفّقیّت در خانواده میتوان به درک و تفاهم پایدار، همزبانی و هماندیشی، همکاری، کرامت، سازگاری و مدارا اشاره کرد.
3ـ موفقیت در زندگی خانوادگی، تابع اموری اکتسابی است؛ که عزم، اراده و مسئولیتپذیری فرد را طلب میکند.
4ـ خانوادهها ساختارهای متفاوتی دارند. به همین دلیل، ممکن است روشی که خانوادهای را به موفقیت میرساند برای خانوادهی دیگر کارآمد و مناسب نباشد. بنابراین هر خانواده برای موفّقیّت بیشتر باید به دنبال روش مناسب و مخصوص به خود باشد.[1]
3ـ کلید موفّقیّت
متأسفانه نگاه غالب جوانهای امروز نسبت به موفّقیّت، نگاهی مصرفی است. از نظر جوان امروز، این دیگران هستند که باید شرایط، محیط و فضای اجتماعی مناسبی را مهیّا کنند تا او به موفّقیّت برسد. مثلاً اگر از او دربارهی شغل آیندهاش سوال شود، پاسخ میدهد: «یک مغازهی سه نبش برایم تهیّه کنید، فلان مبلغ سرمایه نیز در اختیارم بگذارید تا ثابت کنم که میتوانم بسیار در کسب و کار موفق باشم!» یا دربارهی ازدواج میگوید: «همسری خوب و بساز با خانوادهای فهیم برایم پیدا کنید، آن وقت موفّقیّتم را در زندگی به شما ثابت خواهم کرد!» چنین جوانی به موفّقیّت نرسیده؛ بلکه تنها آن را مصرف کرده است.
ساختاری که خداوند برای دنیا نهاده است، اصلاً چنین ساختاری نیست. ما باید تولیدکنندهی موفّقیّت باشیم نه مصرفکنندهی آن. باید خود سفرهی موفّقیّت را با تمام ملزومات آن پهن کنیم؛ نه این که چنین سفرهای از قبل پهن شده باشد و ما فقط زحمت نشستن بر سر آن را بکشیم. موفّقیّت اکتسابی است، چیزی است که باید ایجادش کرد. البته یک سوی آن توفیق الهی است؛ که صد البته خداوند هیچ منعی برای توفیق بندگان خود قرار نداده است. خداوند در قرار دادن تقدیر ابایی ندارد. او میخواهد که همهی ما موفّق باشیم. اصلاً او ما را برای موفّق بودن خلق کرده است. تمام آنچه که ما را به موفّقیّت یا شکست میرساند، در دستان خود ماست.
داشتن چنین باوری، پیش نیازی مهم برای رسیدن به موفّقیّت است. «امیرالمؤمنین (علیه السّلام) توفیق را رحمت و عنایت خدای مهربان و از کششهای پروردگار دانسته، ایشان توفیق را اساس کامیابی و خوشبختی و کلید نرمی و مدارا میداند.»[2] پس به خاطر داشته باشیم که داشتن خانوادهی موفّق، تابع برخورد پدر و یا مادرمان نیست. تابع شرایط اقتصادی جامعه نیست. حتی پایین یا بالا بودن قیمت مسکن نیز دلیل بر موفّقیّت و یا شکست ما نیست. نگوییم: «اگر میخواهید خانوادهای موفّق داشته باشیم، قیمت مسکن را پایین بیاورید، اشتغال ایجاد کنید، سطح رفاه عمومی را بالا ببرید.»
اساساً باید نگاه خود را عوض کنیم. اگر باور کنیم که عامل موفّقیّتِ هر فردی، در وجود خودش است، نیمی از مسیر موفّقیّت را پیمودهایم. اگر بالاترین نعمتهای دنیا را نزد خود فرض کنیم، باز هم نمیتوانند عامل موفّقیّت ما باشند. یک خانم نباید بگوید «موفّقیّت در این است که بهترین شوهر دنیا نصیبم شود؛» چون بهترین شوهر عالم نصیب زنانی همچون همسر نوح و لوط (علیهم السّلام) و امام حسن مجتبی (علیه السّلام) شد، اما آنها نتوانستند موفّق باشند. یک آقا نباید بگوید: «موفّقیّت در این است که زن خوبی نصیبم شود».
آیا همهی همسران پیامبران (صلّی الله (علیه و آله و سلّم) خوب بودند؟ با این وجود چه کسی تردید دارد که پیامبر (صلّی الله (علیه و آله و سلّم) بهترین الگوی همسر موفّق است؟ آیا فرعون که همسری شایسته مانند آسیه داشت، موفّق بود؟ خداوند کلید موفّقیّت عبد را به دست خود او داده است. و میفرماید: «إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[3] همه چیز دست اوست. عزّت و ذلّت، خوشبختی و بدبختی در دستان اوست. اما خود گفته است آنچه به دست من است را به دست شما دادهام. شما تغییر دهید تا من هم تغییر دهم؛ شما موفّق شوید تا من هم موفّقتان کنم.
ادامه دارد...
منبع: برگرفته از کتاب "سر دلبران"
نوشته : دکتر امیرحسین بانکی پورفرد
ساختاری که خداوند برای دنیا نهاده است، اصلاً چنین ساختاری نیست. ما باید تولیدکنندهی موفّقیّت باشیم نه مصرفکنندهی آن. باید خود سفرهی موفّقیّت را با تمام ملزومات آن پهن کنیم؛ نه این که چنین سفرهای از قبل پهن شده باشد و ما فقط زحمت نشستن بر سر آن را بکشیم. موفّقیّت اکتسابی است، چیزی است که باید ایجادش کرد. البته یک سوی آن توفیق الهی است؛ که صد البته خداوند هیچ منعی برای توفیق بندگان خود قرار نداده است. خداوند در قرار دادن تقدیر ابایی ندارد. او میخواهد که همهی ما موفّق باشیم. اصلاً او ما را برای موفّق بودن خلق کرده است. تمام آنچه که ما را به موفّقیّت یا شکست میرساند، در دستان خود ماست.
داشتن چنین باوری، پیش نیازی مهم برای رسیدن به موفّقیّت است. «امیرالمؤمنین (علیه السّلام) توفیق را رحمت و عنایت خدای مهربان و از کششهای پروردگار دانسته، ایشان توفیق را اساس کامیابی و خوشبختی و کلید نرمی و مدارا میداند.»[2] پس به خاطر داشته باشیم که داشتن خانوادهی موفّق، تابع برخورد پدر و یا مادرمان نیست. تابع شرایط اقتصادی جامعه نیست. حتی پایین یا بالا بودن قیمت مسکن نیز دلیل بر موفّقیّت و یا شکست ما نیست. نگوییم: «اگر میخواهید خانوادهای موفّق داشته باشیم، قیمت مسکن را پایین بیاورید، اشتغال ایجاد کنید، سطح رفاه عمومی را بالا ببرید.»
اساساً باید نگاه خود را عوض کنیم. اگر باور کنیم که عامل موفّقیّتِ هر فردی، در وجود خودش است، نیمی از مسیر موفّقیّت را پیمودهایم. اگر بالاترین نعمتهای دنیا را نزد خود فرض کنیم، باز هم نمیتوانند عامل موفّقیّت ما باشند. یک خانم نباید بگوید «موفّقیّت در این است که بهترین شوهر دنیا نصیبم شود؛» چون بهترین شوهر عالم نصیب زنانی همچون همسر نوح و لوط (علیهم السّلام) و امام حسن مجتبی (علیه السّلام) شد، اما آنها نتوانستند موفّق باشند. یک آقا نباید بگوید: «موفّقیّت در این است که زن خوبی نصیبم شود».
آیا همهی همسران پیامبران (صلّی الله (علیه و آله و سلّم) خوب بودند؟ با این وجود چه کسی تردید دارد که پیامبر (صلّی الله (علیه و آله و سلّم) بهترین الگوی همسر موفّق است؟ آیا فرعون که همسری شایسته مانند آسیه داشت، موفّق بود؟ خداوند کلید موفّقیّت عبد را به دست خود او داده است. و میفرماید: «إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[3] همه چیز دست اوست. عزّت و ذلّت، خوشبختی و بدبختی در دستان اوست. اما خود گفته است آنچه به دست من است را به دست شما دادهام. شما تغییر دهید تا من هم تغییر دهم؛ شما موفّق شوید تا من هم موفّقتان کنم.
ادامه دارد...
منبع: برگرفته از کتاب "سر دلبران"
نوشته : دکتر امیرحسین بانکی پورفرد
بیشتر بخونید :
معیارهای خانواده موفق (بخش دوم)
خانواده موفق در اندیشه روان شناسان (بخش اول)
خانواده موفق در اندیشه روان شناسان (بخش دوم)
خانواده پنج ستاره
معیارهای یک خانواده ی موفق
3 ویژگی یک خانواده موفق
:پی نوشت
[1] . تلخیص از مهارتهای زندگی در سیرهی رضوی، (محمدرضا شرفی)، ص 97 ـ 103.
[1] . تلخیص از مهارتهای زندگی در سیرهی رضوی، (محمدرضا شرفی)، ص 97 ـ 103.
[2] . غررالحکم، صص 203 و 952؛ «التوفیق عِنایَةُ الرَحمن؛ التوفیق مِفتاحُ الرِفق».
[3] . رعد/11؛ (همانا خداوند بر هیچ گروهی آنچه را دارند تغییر نمیدهد، تا آنکه آنان آنچه را در خود دارند تغییر دهند.)