پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی

یکی از عوامل آسیب زا به سعادت و خوشبختی انسان، اطاعت از نفس است که در قالب ارتباطات جنسی آزاد خودنمایی می کند. عدم مدیریت خویشتن داری جنسی آسیب هایی را به هم دارد که در این نوشتار به بیان این موارد می پردازیم.
دوشنبه، 28 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی
 مدیریت رفتار جنسی، زمینه ساز سعادت است.
 
چکیده: یکی از عوامل آسیب زا به سعادت و خوشبختی انسان، اطاعت از نفس است که در قالب ارتباطات جنسی آزاد خودنمایی می کند. عدم مدیریت خویشتن داری جنسی آسیب هایی را به هم دارد که در این نوشتار به بیان این موارد می پردازیم.

تعداد کلمات 1560 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه

 پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی 

پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی

 نداشتن خویشتن داری جنسی و فقدان خودمهارگری مشکلات فراوانی را می تواند برای فرد به بار آورد که به مواردی از آنها اشاره می کنیم.
 

الف. محرومیت از سلامت روان 

شهوت افسارگسیخته، دردی پنهان،[1] سمی کشنده[2] و بیماری ای هلاکت آور است.[3] کسی که اهل شهوت است، سلامت نفس و روان ندارد.[4] عملی کردن خواسته های شهوانی و تبعیت از آنها، بدترین درد است،[5] لذا هم نشین شهوت جنسی، دارای روان بیماری است.[6]
تحریک مداوم جنسی و شهوانی، آرامش روانی را برهم می زند و انسان را پیوسته در وضعیت هیجان نگه می دارد. برانگیختگی مداوم جنسی و نوسان پی در پی شهوت موجب فرسایش روان می شود. شهوت که زبانه کشد، کاری جز نابودی روح و روان آدمی ندارد.[7]
جوانی که به طور گسترده ای با زنان و دختران غیر عفیف، دوستان ناباب، فیلم ها و سی دی ها و عکس های مستهجن و...، رویارویی دارد، در حقیقت، همانند کسی است که پی در پی زیر بمباران قراردارد. بمباران وسوسه ها و تحریک مداوم جنسی، آرامش و آسایش جوان را می رباید و چون آرامش زیربنای سلامت روان است، محرومیت از آن را به همراه دارد. از این رو، کسی که عفت نورزد و شهرت خود را مهار نکند، پیوسته بیمار خواهد ماند.[8]
پیروی از شهوت، اساس همه سختی ها و دردهاست[9] و برآوردن همه خواسته های آن، آدمی را به وادی رنج و عذاب می کشاند.[10] چه بسا شهوت کوتاهی که حسرت بلندی در پی خواهد داشت.[11] کسی که شهوت خود را مهار نکند، در حسرت و اندوه فرو می رود[12] و هرچه لذت جویی اش افزون شود، درد و اندوهش نیز بیشتر می شود.[13]
مهار شهوت، برای روان آدمی مناسب تر است و ارضای دائم شهوت، مایه سخت تر شدن آن.[14] از این رو، جای شگفتی است اگر کسی عاقبت اندوهبار شهوت را بداند و علت نورزد.[15] عفت، مایه آرامش و آسایش و راحتی روح و روان آدمی است.[16] از این رو، در روایات آمده است: شهوت خویش را مهار کن تا از گزند آفات روانی سالم بمانی.[17]


 ب. محرومیت از خرد 

هوس های شهوانی، ضد عقل اند[18] و آفت خرد.[19] هیجان شهوت، عقل را زائل می کند.[20] و خرد را از میان می برد.[21] کسی که به دنبال شهوت می رود، نه درست می بیند و نه درست می شنود.[22] در وضعیت شهوانی، چشم و گوش - که دروازه های عقل و ابزارهای شناخت اند به درستی عمل نمی کنند و عقل - که وظیفه تجزیه و تحلیل را دارد - ناکارآمد می شود و آنگاه که عقل ناکارآمد شد، دین و دنیای انسان نابود می شود.[23]
همچنین در تحریک جنسی، تمرکز حواس برهم می خورد و آرامش لازم برای تفکر و تصمیم گیری و فراغت لازم برای پرداختن به علم و هنر از میان می رود. به همین جهت، برای جوان، أفت تحصیلی و برای جامعه، ضعف علمی - فرهنگی را به همراه می آورد. نزد اهل خرد، شهوت چیزی پست و سبک است.[24] از این رو خردگرایان کرد شهوت نمی چرخند و عفت پیشه می کنند.[25] در نتیجه، کسی که شهوت خویش را مهار کند، عقل او رشد خواهد کرد.[26]
 

 ج - محرومیت از پیشرفت 

کسی که طبق شهوت خود عمل کند، برخلاف رشد و تعالی خویش حرکت کرده است.[27] بنده شهوت، برای ترقی و پیشرفت، راهی بس دشوار در پیش دارد.[28] چه بسا لذتهای پست و شهوتهای حرام که آدمی را از رسیدن به مراتب عالی باز می دارند؛[29] چراکه شهوت، در حقیقت، کودکی و بی خردی است[30] و شهوتران، همانند کودکان، به خاک بازی مشغول است و از خاک بازی تا مدارج عالی انسانی و افلاک نوردی، فاصله ای بسیار طولانی وجود دارد.
 

د. محرومیت از بصیرت

 بعضی چیزها را با چشم سر باید دید و بعضی را با چشم دل. انسان هم به «بصر (چشم)» نیاز دارد و هم به «بصیرت (بینش)». بصر، امور مادی را می بیند و بصیرت، امور معنوی را. آنچه دیدن را برای «بصر» ممکن می سازد، اشعه های نور است و آنچه «بصیرت» را ممکن می سازد، نور باطن است.
. همچنین برخی صداها را با گوش سر باید شنید و برخی را با گوش دل. کسی که اهل شهوت باشد، گوش دل او کر و چشم دل او کور می شود[31] و کسی که چنین شود، خود را از لذت شنیدنی ها و دیدنی های بسیاری - که فقط با گوش و چشم دل، قابل شنیدن و دیدن اند - محروم ساخته است.
پیروی از شهوت، اساس همه سختی ها و دردهاست و برآوردن همه خواسته های آن، آدمی را به وادی رنج و عذاب می کشاند. چه بسا شهوت کوتاهی که حسرت بلندی در پی خواهد داشت. کسی که شهوت خود را مهار نکند، در حسرت و اندوه فرو می رود و هرچه لذت جویی اش افزون شود، درد و اندوهش نیز بیشتر می شود.

همچنین در مسیر سعادت، به تشخیص راه از چاه نیاز فراوانی است. جداسازی درست از نادرست و حق از باطل، عامل سعادت و مشخص نبودن مرز میان این امور، مایه شکست و ناکامی و بدبختی است. آن نیرویی که توان فرق گذاشتن میان این امور را دارد و انسان را از تشخیص درست بهره مند می سازد، «تقوا» نام دارد[32] و دشمن تقوا، شهوت است. شهوت و تقوا با هم جمع نمی شوند.
دلی که خانه شهوت باشد، جایگاه تقوا نیست.[33] زیاده خواهی جنسی، نیروی تقوا را نابود می سازد[34] و نبودن تقوا، یعنی نبودن قوة بصیرت، تیزبینی و پیش بینی. آیا اینها محرومیت نیستند؟ آیا این محرومیت ها را باید ناچیز انگاشت؟
چرا جان ما از شنیدن آوای دلنشین ملکوت و روح ما از دیدن ملکوت آسمان و زمین محروم باشد؟! چرا انسان از نیروی بصیرت و تقوا محروم شود؟ آیا شهوت، ارزش این همه محرومیت را دارد؟! آیا این هزینه برای شهوترانی، سنگین نیست؟! آیا این معامله ای زیانبار نیست؟ عاقل کسی است که بر شهوت خود چیره شود و آخرتش را به دنیا نفروشد.[35]

ه- محرومیت از آزادی 

برترین نعمت ها، آزادی روح، و بدترین اسارتها، اسارت روح است. پرسش این است که آیا ما باید در اختیار شهوت باشیم یا شهوت در اختیار ما؟ آیا ما باید شهوت را مدیریت کنیم یا شهوت ما را؟ آیا زمام انسان باید به دست عقل باشد یا به دست شهوت؟
کسی که گوش به فرمان چیزی باشد و از آن اطاعت کند، خود را بنده آن ساخته است.[36] اهل شهوت، برده شهوت اند. برده شهوت اختیاری از خویش ندارد؛ کاری را انجام می دهد، چیزی را می بیند، صدایی را می شنود و سخنی را بر زبان می راند که شهوت خواسته است.
گاه ممکن است تن و بدن کسی اسیر باشد، اما روح او آزاد. آزادگان سرافراز میهن اسلامی، هرچند در بند دشمن اسیر بودند، ولی روحشان آزاد بود و به همین جهت، آنان را «آزاده» خواندند؛ اما گاه بدن انسان ها آزاد است، ولی روحشان اسیر و برده. این اسارت و بردگی، از اسارت جسم بدتر است و بدین دلیل است که می گوییم: برده شهوت، ذلیل تر از برده جسمانی است؛[37] چراکه آغازش بردگی و پایانش نابودی است.[38] برده شهوت، خویشتن را خوار ساخته است،[39] پس برده هوس نباشیم[40] که بردگی شهوت، اسارتی است بی پایان.[41]
خوشا آنان که مالک نفس خویش اند، نه برده آن.[42] کسی که بر نفس خویش تسلط داشته باشد، کارش رونق می گیرد.[43] مالکیت بر نفس، نشانه قدرت انسان است. قدرت مندترین مردم کسی است که بتواند بر نفس خود اعمال قدرت[44] و آن را مدیریت کند. اگر کسی به این مرحله دست یابد، به احساس رضایت و عزت دست می یابد. پس چرا با شهوت رانی، خود را از این نعمت محروم سازیم.
 
 
منبع: کتاب «مهارت های زندگی»
نویسنده: سید مهدی خطیب
 

بیشتر بخوانید :
چگونگی کنترل غریزه‌ی جنسی
درباره‌ی غریزه‌ی شهوت
مهارت های مهار غریزه‌ی جنسی
نقش تربیت جنسی در مهار غریزه ی جنسی
مهار شهوت مساوی با خوشبختی


پی نوشت :
[1] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۹، ح ۶۰۱.
[2] . همان، ص ۵۰، ح۸۷۶.
[3] . همان، ص ۹۶، ح۱۷۸۹.
[4] . همان، ص 599، ح 8140.
[5] .همان، ص 78، ح 1458.
[6] .همان، ص 501، ح 6790.
[7] . همان، ص 425، ح 5899.
[8] . همان، ص 653، ح 8999.
[9] .همان، ص 226، ح 3486 و ص 56، ح 1048.
[10] . همان، ص 168، ح 2671.
[11] .الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 7، ص 423.
[12] .تحف العقول، ص 117.
[13] .غررالحکم و دررالکلم، ص 300، ح 4254.
[14] .همان، ص 386، ح 5390.
[15] . بحارالانوار، ج 1، ص 161.
[16] .تحف العقول، ص 17.
[17] .غررالحکم و دررالکلم، ص 146، ح 2240.
[18] . همان، ص 56، ح 1029.
[19] . همان، ص 278، ح 3925.
[20] . مستدرک الوسایل، ج 11، ص 211.
[21] . همان.
[22] . نهج البلاغه، ص 211.
[23] . الکافی، ج۱، ص۱۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۴۴.
[24] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۸۲ ح۸۲۲۶.
[25] . همان، ص۴۱۴، ح۵۷۷۶.
[26] . همان، ص۵۸۸، ح۷۹۵۳.
[27] . همان، ح۷۹۵7.
[28] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص۲۵۸، ح ۲۴.
[29] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۱۳، ۶۹۳۷.
[30] . همان، ص۳۳، ح۱۴۲.
[31] . همان، ص ۲۷۰، ح ۳۸۴۹ و ص6۶۶ ، ح ۹۱۶۸ و ص۶۱۱، ح ۸۳۵۲.
[32] . قرآن کریم یکی از فواید تقوا را برخورداری از نیروی «فرقان» یا قدرت تمیز میان حق و باطل می داند (انفال: ۲۹).
[33] . تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۱۲۲.
[34] . غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۷۴، ح۱۰۶۰۶.
[35] . همان، ص۱۱۰، ح ۱۹۸۳.
[36] . الکافی، ج ۶، ص۴۳۴، ح ۲۴.
[37] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۴۶، ح۶۲۹۸ و ص۷۰۹، ح ۹۸۳۶.
[38] . همان، ص ۱۷۵، ح ۲۷۴۶.
[39] . همان، ص ۲۰۴، ح۳۱۸۸.
[40] . همان، ص ۷۶۵، ح ۱۰۴۲۳.
[41] . همان، ص۴۶۴، ح ۶۳۰۰.
[42] . همان، ص ۸۲۰ ح ۵۹۵۲.
[43] . همان، ص ۵۸۴، ح۷۸۷۰.
[44] . همان، ص ۱۹۵، ح ۳۰۳۷.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.