فهم کودکان از «کتاب آسمانی»

هر شریعت آسمانی خود را ملزم به کتابی می داند که از سوی فردی آسمانی از طرف خدا برای هدایت انسان نازل شده است. آموزش این باوربه کودکان نیازمند توجه به ملزوماتی است که در این نوشتار بدان پرداخته ایم. با ما همراه باشید.
پنجشنبه، 28 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
فهم کودکان از «کتاب آسمانی»
کتاب آسمانی، منبع فهم حقایق برای انسان است.
 
چکیده: هر شریعت آسمانی خود را ملزم به کتابی می داند که از سوی فردی آسمانی از طرف خدا برای هدایت انسان نازل شده است. آموزش این باوربه کودکان نیازمند توجه به ملزوماتی است که در این نوشتار بدان پرداخته ایم. با ما همراه باشید.  

 تعداد کلمات 570 / تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
 
فهم کودکان از «کتاب آسمانی»

کتاب خدا و کودک

خردسالان تا نه سالگی: اهمیت کتاب الهی در نظر خردسالان بیشتر به ظاهر فیزیکی آن، مانند اندازه، رنگ، نوع، چاپ و استفاده بسیار از آن باز می گردد، و آنان بدین ترتیب، تفاوت این کتاب را با دیگر کتاب ها متوجه می شوند.
نه تا دوازده سالگی: کتاب دین به منزله کتابی بسیار قدیمی، تنها کتاب کاملا درست یا کتابی که ما مطالبی را درباره خدا و پیامبر از آن می آموزیم، معرفی می شود.
دوازده تا پانزده سالگی: کتابی سودمند در زندگی است که به ما می گوید چه کاری را باید انجام داد و چه کاری را نباید انجام داد و در قیاس با دیگر کتاب ها، اعتبار بیشتری داشته، معارف دینی افزون تری در آن مطرح شده است.
پس از پانزده سالگی: این کتاب را به منزله منبع اساسی دین که از وحی گرفته شده است معرفی و بر اهمیت معنوی و روحانی آن تکیه می کنند.
 

وظایف ما در برابر برداشت های خام کودکان

پس از آشنایی اجمالی با برداشت های خردسالان و کودکان درباره مفاهیم دینی، به ویژه مفهوم خداوند، این پرسش مطرح می شود که وظیفه ما در برابر این برداشت ها چیست؟
آیا می توانیم کودک را به سبب این گونه فهم ها سرزنش کنیم؟ آیا باید او را از بیان این برداشت ها باز داریم یا وظایف دیگری بر دوش ماست؟

در یک نگاه باید گفت که ما در برابر این برداشت های کودکانه، سه وظیفه مهم بر دوش داریم:
1. آگاهی از برداشت ها با مطالعه کتاب ها و مقاله هایی که در این زمینه نوشته شده با بهره بردن از نظر کارشناسان و حضور در جلسه های مشاوره مذهبی؛
2. کشف مفاهیم ناقص و نادرست موجود در ذهن کودکان؛
3. تلاش برای زدودن آنها.

مهم ترین کار آن است که بکوشیم اشتباه ها و نواقص موجود در این برداشت ها را برطرف کنیم؛ بدون آنکه برای تصحیح آنها به بحث از مفاهیم انتزاعی و استدلال های مشکل بپردازیم. مفاهیم انتزاعی را باید به زمانی موکول کرد که استعداد لازم برای فهم آنها در کودک پدید آمده باشد. برای مثال، اگر خردسال سه تا شش ساله شما می پرسد: خدا کیست و مثل کیست، در پاسخ باید به ذهن انسان انگار او از خدا توجه کرد و گفت: خدا مثل ما نیست . او دست و پا ندارد. او ما را می بیند، ولی مثل ما چشم ندارد. او حرف های ما را می شنود، ولی گوش ندارد. او زندگی می کند، ولی نه در خانه ای مثل خانه های ما.
در پاسخ به کودک شش تا نه ساله باید بر نفی پندار انسانی با نیروهای فوق العاده یا شباهت به نور و شعله آتش او تمرکز کنیم و این ذهنیت ها را بزداییم.
با توجه به اطلاعاتی که درباره تصور کودکان از خدا به دست آمد، لازم است تا در برخورد با سؤالات توحیدی فرزندان مان تأملی دیگر داشته باشیم و با استفاده از روش های درست، باورهای صحیحی را در آنها پدید آوریم.
 
 
منبع: کتاب «خدا در زندگی کودکان (بررسی زندگی معنوی کودکان)»
نویسنده: ابراهیم اخوی

بیشتر بخوانید :
کودکان و انس با قرآن
چگونه به کودکم قرآن بیاموزم؟
راه کارهای معرفی خدا به کودکان
شیوه صحیح آموزش مسائل دینی به کودکان



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.