باورهای نادرست از تربیت، نمی تواند ثمره خوبی در تربیت از خود نشان دهد.
چکیده: از جمله نیازهای ابتدایی تربیت، باورهای درست والدین و یا مربیان است؛ چرا که باورها به تربیت سمت و سو می دهد. در این نوشتار به برخی از باورهای درست و نادرست حوزه تربیت فرزند اشاره خواهد شد.
تعداد کلمات 1218 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1218 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
باورهای نادرست و غیر منطقی در تربیت فرزند
بعضی از باورها در زمینه تربیت کودکان می تواند بسیار مخرب بوده و باعث بروز مشکلات در روابط والدین و کودکان شود، در اینجا به بعضی از آن ها اشاره می گردد:
- تعدادی از والدین فکر می کنند، کودک رفتار نامناسب را فقط به این جهت انجام می دهد که آن ها را اذیت کند. با این تفکر، کودک مقصر شناخته می شود و باعث بروز یک خشم شدید از طرف پدر و مادر می گردد.
- والدین بعضی از رفتارهای نامناسب کودک را موقتی و زودگذر می دانند و در نتیجه آن ها را از برخورد سریع با آن رفتار غلط باز می دارد و زمانی درصدد تغییر بر می آیند که شدید و طولانی مدت شده و در نتیجه کنترل آن نیز مشکل تر شده است.
- همه این مشکلات به خاطر من است؛ این جمله ای است که ممکن است والدین در زمان بروز یک رفتار اشتباه از جانب فرزند به ذهنشان خطور کند. در اینجا والدین خود را مقصر می دانند و در نتیجه احساس گناه و افسردگی و اضطراب پیدا می کنند. این حالات تحمل آنان را کم کرده و باعث بروز واکنش های عصبی شدیدتری می شود.
- بسیاری از والدین انتظارات غیرواقع بینانه ای از کودک خود دارند که با سطح رشد کودک متناسب نیست. این والدین کودکان را بالغین کوچکی می دانند که همه توانایی های بالغین را دارا هستند.
برای مثال کودک 2ساله بتواند به خوبی و با تمیزی کامل با قاشق و چنگال غذای خود را بخورد و یا کودک زیر 6 سال بتواند، ساعت ها پیاده روی و خریدکردن با پدر و مادر را تحمل کند یا قادر باشد ساعت ها در میهمانی مرتب و ساکت بنشیند. هیچ کدام از این انتظارات با سطح رشد کودک هماهنگی ندارد.
- بعضی از والدین کمال گرا هستند و توقع زیادی از کودکان خود دارند. یعنی دوست دارند که کودکشان عالی و کامل باشند. در این صورت است که با دیدن بعضی از رفتارهای کودک که حتی می تواند متناسب با سن او باشد، برافروخته و عصبانی می شوند.
- بعضی از والدین فکر می کنند خود کودک به تدریج و به مرور زمان و به طور خودکار (بدون آموزش و تمرین) مهارت های لازم را کسب می کند. باید توجه داشت که ممکن است بعضی از یادگیری ها بدون آموزش و از طریق مشاهده صورت گیرد ولی بیشتر مهارت ها نیاز به آموزش فعال، تمرین و صرف وقت از سوی والدین و کودک دارند.
برخی از مهم ترین باور های درست در تربیت فرزند
1. امانت داری به جای مالکیت: این دو نگرش با هم متفاوت هستند در حس مالکیت سبب می شود والد فرزند را محصور کند و آن را هرطور که بخواهد تربیت کند.
در صورتی که والدین، امانت دار کودکان هستند و نباید با آزمون و خطا با کودک رفتار کنند بلکه متناسب با سن کودک و مطابق با ارزش های دینی و تربیتی با او برخورد داشته باشند.
2. والد کافی به جای والد کامل: والد کامل می خواهد فرزندش ایده آل باشد و هیچ عیب و نقصی نداشته باشد و در هر زمینه ای کارهایش را به بهترین نحو، انجام دهد. در واقع هم خودش و هم فرزندش را دچار اضطراب می کند.
والد کافی، سعی می کند انتظارات و خواسته های معقولی از کودک خود داشته باشد، به اندازه کافی نیازهایش را رفع می کند، رابطه ی خوبی با او دارد و در عین حال، فرزندش را به موقع تشویق و تنبیه می کند و بدون اضطراب با رفتار نا خواسته ی کودک خود رو به رو می شود. و نقش های مادری، همسری و اجتماعی خود را به خوبی ایفا می کند.
3. ترجیح خوشبختی بر موفقیت: افرادی هستند با وجود موفقیت های زیادی که داشته اند ولی احساس خوشبختی نمی کنند زیرا از درون احساس رضایت نمی کنند و لذتی نمی برند.
در صورتی که افراد خوشبخت تصور درستی از خود، علائق، نیازها و استعداهایشان دارند و با برآورده کردن نیازهای خود، از درون احساس رضایت می کنند و ذهن آرام انسان را به سوی موفقیت و رسیدن به اهداف رهنمون می کند. بنابراین والدین باید توانایی انعطاف پذیری را به جای زور و اجبار در کودکان خود تقویت کنند.
4. ترجیح رشد بر رفاه: امروزه رفاه زدگی یک آفت هست برای رشد ابعاد مختلف شخصیت کودکان و آن ها دچار سندروم نازپروردگی شده اند. برآورده کردن بیش از اندازه ی نیازها و خواسته ها؛ فرصت رشد و بالندگی، خودکنترلی، خلاقیت را از کودکان گرفته است و حتی آن ها از نظر رشد جسمانی آسیب می بینند چون بازی های آن ها بیشتر در فضای مجازی است و دچار فقر حرکتی هستند و تغذیه ی نامناسب و استفاده از فست فودها، مانع از رشد سالم کودک می شود.
5. دلبستگی به جای وابستگی: وابستگی مرض هست ولی دلبستگی در افراد سالم وجود دارد. در دلبستگی دل بسته هست و ذهن باز هست یعنی فرد بدون اضطراب و نگرانی به فعالیت هایش می پردازد ولی فرد وابسته هم دلش و هم ذهنش بسته است و از انجام دادن فعالیت ها به تنهایی هراس دارد.
همیشه کودک نیست که به مادر میچسبد؛ مادرانی هم هستند که حاضر نیستند برای لحظهای از فرزندشان جدا شوند؛ یعنی اگر حتی کودک بخواهد جدا شود، آنها مانع میشوند و در واقع یک الگوی رفتاری غلط را به او منتقل می کنند !دلبستگی نیاز کودک برای رشد سالم است.اما وابستگی و چسبندگی ، مانع رشد و عزت نفس فرزند است.
6. ترجیح همکاری بر رقابت: یکی از اشتباهات بزرگ والدین، ترغیب کودکان به رقابت است تا زمانی که رقابت جویی وجود داشته باشد، کودک انرژی خود را بیهوده و با فکر کردن در مورد برد یا باخت صرف میکند و هدر میدهد؛ در حالی که این انرژی میتواند صرف کار مثبت شود.
والدین باید به کودکان، بفهمانند که هر فردی در زمینهای خاص توانمندی دارد و هیچ کدام برتر از دیگری نیست. همکاری و رفاقت برای کودکان بسیار لذت بخش است و به آن ها احساس آرامش می دهد.
7. ترجیح تلاش بر نتیجه: گاهی اوقات کودک علیرغم تلاشی که انجام می دهد شاید نتیجه ی دلخواه خود را نگیرد. بنابراین با توجه به تفاوت های فردی، استعدادهای گوناگون نباید از همه ی افراد به یک اندازه انتظار داشت. والدینی که خیلی تمرکزشان به نتیجه است، فرزندانی را تربیت می کنند که ممکن است دروغ بگویند، تقلب یا پنهان کاری کنند به خاطر اینکه نتیجه ی مورد دلخواه والدین خود را به دست آورند.
8. ترجیح منطقی بودن بر مطیع بودن: بعضی والدین کودکانی تربیت می کنند که به قول معروف مطیع و بله گو باشد و هرچه آن ها می گویند، جواب مثبت دهد. در صورتی که این گونه کودکان آسیب پذیرتر هستند چون جرأت مندی و قدرت نه گفتن را ندارند، مثل کودکانی که دچار ابیوز و سوءاستفاده جنسی می شوند.
والدین باید بستری را فراهم کنند تا کودک، به صورت منطقی خواسته ها و نظراتش را بیان کند و حتی اگر مغایرت با نظر والدین داشته باشد با مباحثه و واکنش صحیح، او را به سمت تفکر نقادانه هدایت کنند.
منبع: درسنامه مهارت های زندگی با رویکرد تربیت فرزند
نویسنده: گروه نویسندگان پورتال فرهنگی راسخون
منبع: درسنامه مهارت های زندگی با رویکرد تربیت فرزند
نویسنده: گروه نویسندگان پورتال فرهنگی راسخون
بیشتر بخوانید :
گونه های تربیت فرزند
قوانین اساسی تربیت فرزند
اهمیت هماهنگی والدین در تربیت فرزندان
وظایف والدین در تربیت کودک