آدمهای مثبت اندیش روی چیزهایی تمرکز میکنند که میتوانند کنترل شان کنند. منفی نگرها تمرکز خود را به چیزهایی معطوف میکنند که نمیتوانند کنترل کنند.
۱. شکست جزئی از یادگیری است
افراد مثبت اندیش، شکست را فرصتی میبینند برای یادگیری و بهتر شدن. آنها میدانند که شکست فقط یک اتفاق است و هویت فردی آنها را تعریف نمیکند. آدمهای منفینگر، بعد از شکست کاملا از پا درمیآیند، چون به شکست اجازه میدهند هویت فردی آنها را تعریف کند. آنها نمی فهمند که شکست جزئی از فرایند یادگیری و رشد است.
۲. از پسِ کارهای سخت برمیآیم
آدمهای مثبتاندیش دوست دارند به چالش کشیده شوند. آنها میفهمند که بدون چالش، رشدی وجود نخواهد داشت. افراد مثبت اندیش از سختیها استقبال میکنند و بهدنبال راههایی برای غلبه بر آنها هستند. در مقابل، افراد منفینگر همیشه بهدنبال راههای راحت و میانبُر هستند. آنها موانع را بلا میدانند، چون موانع، احتمال شکست را افزایش میدهند. برای آدمهای منفینگر، روزهای سخت زندگی سازنده نیستند، بلکه شکننده هستند.
۳. همیشه بیشترین تلاشم را میکنم
آدمهای مثبت اندیش بهجای اوضاع، روی تلاش برای موفقیت تمرکز میکنند. آنها میدانند که چیزهای زیادی وجود دارند که از کنترل آنها خارج هستند، اما تلاش این طور نیست. مثبت اندیشها در هر شرایطی بیشترین تلاششان را میکنند، حتی اگر زیاد هم نباشد. افراد منفینگر «هلو برو تو گلو» را دوست دارند! اگر قرار باشد تلاشی بکنند، باور دارند که کار چندانی از دست شان برنمیآید و زود تسلیم میشوند. چنین آدمهایی وقتی حس میکنند دیگران آنها را زیر نظر دارند، احتمال بیشتری دارد که تلاش خود را زیاد کنند.
۴. فلانی آدمِ الهامبخشی است!
مثبتاندیشها از موفقیت دیگران الهام میگیرند، آنها افراد پیش رو در زندگی را میبینند و از خودشان میپرسند: «چه چیزی میتوانم از او بیاموزم؟» منفی نگرها به موفقیت دیگران حسادت و آن را برای خودشان تهدید تلقی میکنند. برای آدمهای منفینگر، موفقیت دیگران، یعنی شکست خودشان.
۵. چه کارهایی را میتوانم بهتر انجام بدهم؟
آدمهای مثبتاندیش از بازخورد استقبال میکنند. آنها نسبت به یادگیری هر چیزی که مجموعهی مهارتهایشان را تقویت کند با روی گشاده برخورد میکنند، چون همیشه میخواهند بهتر شوند. منفینگرها وقتی بازخوردی دریافت یا فردی رفتار آنها را تصحیح میکند، احساس بیاحترامی میکنند. آنها بازخورد را بهجای آنکه ابزاری برای بهبود ببینند، نشانهی ناشایستگی خود تفسیر میکنند.
۶. روی هر چیز تمرکز کنم، به آن قدرت میدهم
آدمهای مثبت اندیش روی چیزهایی تمرکز میکنند که میتوانند کنترل شان کنند. آنها میدانند که رضایت شان در گرو نحوهی واکنش شان به اتفاقات است. مثبتاندیشها باور دارند به آنچه روی آن متمرکز هستند قدرت میدهند، بنابراین خردمندانه از آن استفاده میکنند. منفی نگرها تمرکز خود را به چیزهایی معطوف میکنند که نمیتوانند کنترل کنند. برای مثال، گفت وگوهای مربوط به گذشته را دوباره از نظر میگذرانند، خود را بهخاطر اشتباهات گذشته سرزنش میکنند و به ترس شان از آینده اجازه میدهند تا آنها را در مسیر امروز متوقف کند.
۷. همه می توانند تغییر کنند
افراد مثبت اندیش میدانند تنها چیزی که تغییر نمیکند، خودِ تغییر است. آنها عقیده دارند که میتوانند تغییر کنند و دیگران هم میتوانند تغییر کنند. منفینگرها عقیده دارند که آدمها شخصیت ثابتی دارند؛ در نتیجه تلاشی برای بهبودی نمیکنند، چون با خود فکر میکنند: «فایدهاش چیست؟» علاوه براین، منفینگرها به دیگران هم اجازهی تغییر نمیدهند. وقتی آدم منفی نگر روی چیزی برچسب میزند، دیگر نمیتواند آن را طور دیگری ببیند.
۸. هنوز چیزهای زیادی هست که باید یاد بگیرم
مثبتاندیشها عاشق یادگیری هستند. آنها میدانند که اطلاعات در مسیر تکامل است، و آنچه ۱۰ سال پیش عمل میکرد، چه بسا امروز اثری نداشته باشد. منفینگرها عقیده دارند که همه چیز را میدانند و اگر اطلاعات جدید با آنچه از قبل میدانستند تناقضی داشته باشد، بعید است آن را بپذیرند. آنها بیش از آنکه تشخیص بدهند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط، به گویندهی آن توجه میکنند.
۹. باید کار بزرگی انجام دهم!
فرد مثبت اندیش از بلندپروازی نمیترسد. در مقابل، آدم منفینگر نه تنها تفکر کوچکی دارد، بلکه سعی میکند دیگران را هم قانع کند که رؤیاها و آرزوهایشان دستنیافتنی هستند.
۱۰. با کوچک کردن دیگران، من بزرگ نمیشوم
مثبتاندیشها پشت سرِ دیگران، شخصیت آنها را بالا میبرند. منفینگرها دیگران را خُرد و خراب میکنند تا خودشان حس بزرگی کنند.
۱۱. من بدترین دشمن یا بهترین دوست خودم هستم
آدمهای مثبت اندیش با خودشان حرفهای خوبی میزنند. آنها از داستانی که برای خودشان میگویند آگاه هستند و به افکار خود اجازه نمیدهند دلسردشان کنند. علاوه براین، انتظارات واقع بینانهای از خود دارند. مثبتاندیشها دربارهی نقاط ضعف خود و دشواریِ وضعیتشان به خود دروغ نمیگویند. در عوض، به خودشان میگویند برای موفقیت چه باید کرد. منفینگرها بدترین دشمن خودشان هستند. آنها نمیتوانند نیمهی پُر لیوان را ببینند، حتی اگر واقعا موفق باشند. آنها استادِ تمرکز روی همهی جوانب منفی هستند و اعتماد به نفس خود را کاهش میدهند.
۱۲. بدنم چه میگوید؟
افراد مثبت اندیش با خودشان مثل قهرمان رفتار میکنند. با دیگران آگاهانه رفتار میکنند و حالات چهرهشان مثبت اندیشی را نشان میدهد. در مقابل، افراد منفینگر خودشان را کوچک میدانند. سرشان روی گردن تلوتلو میخورد و همیشه نگاه شان به پایین است. در نگاه اول فکر میکنید عقلشان کم است، یا ناراحت و دچار افسردگی هستند، یا بیتفاوتاند…؛ خلاصه شاد و راضی به نظر نمیرسند.
۱۳. بهترین نتیجه از کار گروهی حاصل میشود
مثبتاندیشها اهل کار گروهی هستند، بنابراین به ایدههایی که لزوما مال خودشان نیست هم اهمیت میدهند و از آنها حمایت میکنند، حتی اگر با آنها موافق هم نباشند. منفی نگرها اگر با خودشان فکر کنند ایدهای موفقیتآمیز نیست، از آن حمایتی هم نمیکنند. وقتی ایدهای که مال خودشان نبوده با شکست روبه رو میشود، حتما از عبارتی مثل «من از اول هم گفتم…» برای سرزنش همکاران استفاده میکنند.
۱۴. باید نیمهی پُرِ لیوان را ببینم
افراد مثبت اندیش اهل سپاسگزاری هستند. آنها در هر وضعیتی میتوانند نیمه ی پُر لیوان را ببینند و همه چیز را سَرسَری رد نکنند. آدم های منفینگر نمیتوانند نکته ی مثبتی در شرایط دشوار بیابند. آنها برای بررسی جوانب مثبت یک وضعیت وقت نمیگذارند.
۱۵. کار خوب دیگران را تحسین می کنم
آدمهای مثبت اندیش دوست دارند مثبت اندیشی را گسترش دهند. وقتی دیگران کار خوبی میکنند، مثبتاندیشها به آن توجه و سریعا آنها را تحسین میکنند. افراد منفینگر میگویند: «چرا برای کاری که او حتما باید آن را خوب انجام بدهد، تشویقش کنم؟» آنچه منفینگرها از درکش عاجز هستند، این است که تشویق و تحسین اهمیتی ندارد، بلکه این توجه به دیگران است که اهمیت دارد. یک تشویق و تحسین ساده میتواند باعث تقویت و بهبود روابط شود و برای انجام بهتر و بهتر کارش به فرد انگیزه بدهد. مثبتاندیشها تأثیر و قدرت کلمات را دست کم نمیگیرند.
منبع : سایت چطور
منبع : سایت چطور