تصویر خانواده در نقاشی کودکان (بخش دوم)

در بخش پیشین بیان شد که کودک، انتقادات خود را در هنر بیان می کند. نقدها و اعتراضات خود به اتفاقات در خانواده، چیزی است که کودک آن را در قالب نقاشی بیان می کند. همراه ما باشید تا با این موضوع بیشتر آشنا شوید.
دوشنبه، 23 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تصویر خانواده در نقاشی کودکان (بخش دوم)
خانواده خوب را می توان در نقاشی کودک مشاهده کرد. 
 

[نمونه هایی از نقاشی کودکان]

در این نوشته از ذکر نتایج آماری تحلیل های روانشناختی و جزئیات تحقیقات به دلیل تخصصی و طولانی بودن آن ها خودداری شده و مواردی که کلی تر است، همراه با توضیح نمونه هایی از نقاشی های کودکان، آورده می شود. . کودک از طریق نقاشی خانواده ی خود اطلاعات فراوانی به ما می دهد که آن ها را در مصاحبه ها با سؤالاتی که از او می شود، مطرح نمی کند. در حقیقت ارزش شناختی یک تصویر، از ساعت ها گفت وگو و مشاوره، بیشتر و مطمئن تر است و علت این امر آن است که هنگام نقاشی، کودک احساس آزادی و امنیت عاطفی بیشتری دارد و کمتر خود را کنترل و سانسور می کند.
در حالی که هنگام مصاحبه، هر قدر هم که شیوه های غیرمستقیم به کار برده شود، باز از دادن جواب ها یا اظهارنظرهای واقعی، طفره می رود. در واقع کودک، با کشیدن تصویر خانواده ی خود، به فرافکنی می پردازد و این فرافکنی نه به معنی محدود و کلاسیک آن که نسبت دادن خصوصیت های خود به دیگران است،[1] بلکه به معنای جدید و وسیع آن یعنی نگرش فرد نسبت به پدیده های خارجی است.[2]

[واقعیت در نقاشی کودک]

در نقاشی خانواده، کودک یا واقعیت را نشان می دهد و خانواده ی خود را آنچنان که هست ترسیم می کند و یا تمایلات و خواسته های خود را منعکس می سازد. تشخیص واقعی یا خیالی بودن نقاشی خانواده را می توان با توجه به اطلاعاتی که از خانواده ی او داریم، انجام دهیم. در این تحقیق نمونه های هر در نقاشی وجود دارد که بعدا آورده خواهد شد. آنچه از نظر سلامت روانی کودک اهمیت دارد این است که هم با بیان واقعیتی که مورد دلخواه و قبول نیست و هم آرزوها، از تنش و ناراحتی کودک کاسته می شود و به آرامش بیشتری دست می یابد. نقش درمانی نقاشی از همین خصوصیت بیانی آن ناشی می شود.

اینک چند نمونه از نقاشی کودکان آورده می شود:
با خطوط کلفت و سیاه، صورت اخمو و خشن پدرش را ترسیم کرده بود و با رنگ سرخ، عصبانیت او را کامل تر کرده بود. وقتی برای اولین بار پدرش را دیدم، چهره ی آشنای او را از خلال نقاشی پسرش شناختم. بسیار خشک و عصبی بود. به راستی چقدر خوب پدر را ترسیم کرده بود. گویاتر از هر گفته ای و روشن تر از هر نوشته ای. این نمونه ای از بیان واقعیت به شکل تصویر است.

کودک دیگری خانواده ای پرجمعیت با درآمدی کم داشت که به سختی زندگی می کردند. آنچه در نقاشی اش جلب نظر می کرد، تصویر بزرگ پدرش بود با یک بغل شیرینی و میوه که جز صورت شاد او تقریبا همه ی بدنش را پوشانده بود و مادر و بچه ها دورش جمع شده بودند، تصویری غیرواقعی که آرزویش را داشت و پدری که اغلب دست خالی و قیافه ی غمگین به خانه باز می گشت. این نمونه ای از بیان آرزوها در قالب تصویر است.
 
مریم سال گذشته مادرش فوت کرده بود اما خاطره ی مهربانی هایش هنوز در او زنده بود. در نقاشی خانواده اش، تصویر مادر را همچنان شاد و مهربان در کنار پدر و بچه ها کشیده بود، با لبخندی بر لب و دستی که به گرمی بر سر فرزندانش گشوده بود. انگار هنوز حضور مادر را در خانواده و در کنار خود احساس می کند. مریم ظاهرا از فوت مادرش ابراز ناراحتی نمی کرد اما این تصویر گویای رنج عمیقی بود که از فقدان مادر در دل داشت و بیان آرزویی که هرگز برآورده نمی شد اما با این کار، از سنگینی و فشار آن کاسته می شد.
 
آذر دارای چند خواهر و برادر بود اما دوست داشت تنها فرزند خانواده اش باشد. شاید به این دلیل که در خانواده ی پرجمعیتش از محبت کافی برخوردار نبود و یا به این علت که به عنوان کوچکترین فرزند، امتیازات کمتری داشت. در نقاشی خانواده اش خود را تنها با پدر و مادرش کشیده بود. حال که نمی تواند واقعیت را تغییر دهد، لااقل بر روی صفحه ی کاغذ می تواند خانواده ی دلخواهش را تصویر کند و از سنگینی ناراحتی خود، اندکی بکاهد و آرام گیرد.
 
الهه خانواده ای متشنج و گسیخته داشت. پدری ناتنی و عصبی که او را کتک می زد، خواهران و برادران تنی و ناتنی که از او بزرگتر بودند و اغلب با یکدیگر درگیری داشتند و مادری ناتوان و خسته که همیشه او را سرزنش و ملامت می کرد. وقتی از او خواسته شد خانواده اش را بکشد، یک باغ وحش کشید که حیواناتش با خشونت با یکدیگر نزاع می کردند. هنگامی که به او گفته شد موضوع نقاشی، خانواده ی خودت بود نه باغ وحش، جواب داد می دانم، من هم خانواده ی خودم را کشیده ام و توضیح دیگری نداد. او راست می گفت.

موضوع نقاشی را فراموش نکرده بود. با شناختی که از خانواده اش داشتم و با مشکلاتی که او داشت، چقدر خوب توانسته بود به صورت غیر مستقیم تصویری گویا از خانواده ی خود ارائه دهد. در نقاشی اش، در گوشه ای، تصویر یک خرگوش کوچولوی ترسان دیده می شد. شاید اگر توضیح می داد، این خرگوش کوچولو تصویر خودش بود که هراسان درگیری حیوانات را نگاه می کرد.
 
نویسنده: فاطمه قاسم زاده
 
منبع: کتاب «آری گفتن به نیازهای کودکان»
 
پی نوشت:
[1] . مفهوم فرافکنی از نظر فروید.
[2] . مفهوم فرافکنی از نظر روانشناسان دیگر.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط