نقاشی کودکان، تظاهر درونیات ایشان است.
کودکان و دنیای تصاویر
در میان محرک های گوناگونی که پیرامون کودک وجود دارد، تصویر به عنوان محرکی بصری، تأثیرگذاری عمیق و گسترده ای بر ذهن کودک دارد تا آنجا که یکی از ابزار مهم شناخت کودک از محیط خود به شمار می آید.
کودک از روزهای نخستین زندگی خود، نسبت به تصاویر واکنش نشان می دهد اما واکنشی که هنوز به مرحله ی شناخت نرسیده است. تصویر به عنوان یک محرک بصری روی عضو حسی گیرنده که شبکیه ی چشم است اثر می گذارد و این اثر از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می شود اما از آنجا که هنوز در مغز کودک تجربه ای شکل نگرفته تا به کمک آن، این اثر را تعبیر و تفسیر کند و آن را بشناسد، شناخت محرک حاصل نمی شود. اما همین ارتباط با جهان خارج از طریق حواس، کم کم به کودک کمک می کند تا به تجربیات ذهنی و در نتیجه به شناخت محرک ها دست یابد.
کودک از روزهای نخستین زندگی خود، نسبت به تصاویر واکنش نشان می دهد اما واکنشی که هنوز به مرحله ی شناخت نرسیده است. تصویر به عنوان یک محرک بصری روی عضو حسی گیرنده که شبکیه ی چشم است اثر می گذارد و این اثر از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می شود اما از آنجا که هنوز در مغز کودک تجربه ای شکل نگرفته تا به کمک آن، این اثر را تعبیر و تفسیر کند و آن را بشناسد، شناخت محرک حاصل نمی شود. اما همین ارتباط با جهان خارج از طریق حواس، کم کم به کودک کمک می کند تا به تجربیات ذهنی و در نتیجه به شناخت محرک ها دست یابد.
[پژوهش های ژان پیاژه]
بر اساس پژوهش های تجربی که ژان پیاژه در مورد کودکان انجام داده است، توانایی تجسم یعنی داشتن تصویر ذهنی از اشیاء در غیاب آن ها، در حدود دو سالگی در کودکان شکل می گیرد.
در این مرحله از رشد، تصویر معرف اشیاء است و آنها را به یاد می آورد.
ارتباط تصاویر با اشیاء، رابطه ای متقابل است به این معنا که کودک با مشاهده ی هر تصویر، شیئی مربوط به آن را می شناسد و با شناخت هر شیئی، تصویر مربوط به آن را شناسایی می کند. به این ترتیب ارتباط متقابل اشیاء در ذهن کودک، بخش مهمی از فرایند یادگیری او را شکل می دهد. بنابراین هر اندازه محیط زندگی کودکان غنی تر باشد، یعنی اشیاء و تصاویر مناسب برای ارتباط کودکان با آن ها بیشتر باشد، یادگیری و شناخت کودکان نیز پربارتر خواهد بود.
تصاویر مربوط به کودکان را می توان از نظر محتوا و پدید آورندگان آن به دو گروه تقسیم کرد:
در این مرحله از رشد، تصویر معرف اشیاء است و آنها را به یاد می آورد.
ارتباط تصاویر با اشیاء، رابطه ای متقابل است به این معنا که کودک با مشاهده ی هر تصویر، شیئی مربوط به آن را می شناسد و با شناخت هر شیئی، تصویر مربوط به آن را شناسایی می کند. به این ترتیب ارتباط متقابل اشیاء در ذهن کودک، بخش مهمی از فرایند یادگیری او را شکل می دهد. بنابراین هر اندازه محیط زندگی کودکان غنی تر باشد، یعنی اشیاء و تصاویر مناسب برای ارتباط کودکان با آن ها بیشتر باشد، یادگیری و شناخت کودکان نیز پربارتر خواهد بود.
تصاویر مربوط به کودکان را می توان از نظر محتوا و پدید آورندگان آن به دو گروه تقسیم کرد:
- تصاویری که کودکان می کشند.
- تصاویری که برای کودکان می کشند.
تصاویری که کودکان می کشند:
در واقع نقاشی های آنان است. نقاشی برای کودکان نه به عنوان یک کار هنری بلکه به عنوان یک نیاز روانی و فعالیت های طبیعی به منظور بیان خود و برقراری ارتباط با محیط انجام می گیرد. نقاشی کودکان از دیدگاه پیاژه - روانشناس معاصر - شکلی از کارکرد نشانه ای یا نمادی است که بعد از سن دو سالگی یعنی پس از آن که توانایی تجسم اشیاء در غیاب آن ها در ذهن کودک شکل گرفت، شروع می شود.
پیاژه رشد ذهنی کودک را به چهار مرحله تقسیم می کند:
پیاژه رشد ذهنی کودک را به چهار مرحله تقسیم می کند:
- مرحله اول، مرحله حسی - حرکتی است که از تولد تا دو سالگی ادامه دارد.
در این مرحله، شناخت کودک بر اساس بازتاب های طبیعی و فعالیت های حواس اوست و هنوز قادر به درک مفاهیم نیست.
- مرحله دوم، مرحله ی پیش عملکردی است که از دو تا هفت سالگی ادامه دارد.
در این مرحله، توانایی تجسم در کودک شکل گرفته و او می تواند با فراگیری زبان، جهان را از طریق تصاویر ذهنی و نمادها بشناسد. در این سنین مشاهده و تجربه ی مستقیم برای رشد ذهنی کودک از اهمیت فراوانی برخوردار است. تصویرگری به معنای واقعی آن در این مرحله از رشد آغاز می شود و این سال ها، اوج خلاقیت تصویری کودکان است.
- مرحله ی سوم، مرحله عملکردهای عینی است که از هفت تا یازده سالگی ادامه دارد. در این مرحله کودک می تواند به صورت ذهنی، بسیاری از مفاهیم را بر اساس مشاهده و تجربه ی عملی درک کند. این مرحله با شروع مدرسه و آموزش رسمی همراه است.
- مرحله ی چهارم، مرحله ی عملکردهای صوری است که مقارن با دوره ی نوجوانی است و تا شانزده سالگی ادامه دارد. در این مرحله، نوجوان می تواند مفاهیم مجرد را بشناسد و تفکر انتزاعی داشته باشد که مشخصه ی تفکر انسانی و بالاترین مرحله ی آن است.
به نظر پیاژه علت پرداختن کودکان به نقاشی به ویژه در دومین مرحله از رشد خود، این است که کودک ناگزیر است خود را با دنیای بزرگسالان که آن را به درستی نمی شناسد و درک نمی کند، سازگار کند. برای این کار به فعالیت هایی می پردازد که هدف آن نه پذیرش واقعیت، بلکه تغییر آن است تا آن را با نیازهای خود همسان سازد. این کار به کمک تخیل انجام می گیرد و نقاشی یکی از این فعالیت هاست. بازی های نمادی یا تخیلی نیز که در این سنین رواج دارد، فعالیت های دیگری است که برای این سازگاری اجرا می شود.
لوکه - روانشناس - ضمن مطالعات فراوانی که در مورد نقاشی کودکان از دیدگاه روانشناسی انجام داده است، مراحلی را برای نقاشی کودکان مشخص می کند که امروز هم معتبر است و پیاژه نیز آن را مورد تأیید قرار داده است. لوکه دو مرحله ی مهم را -جدا از زیر مرحله ها - برای نقاشی کودکان مشخص می کند:
- مرحله واقع گرایی ذهنی که حدودا از دو تا هشت سالگی ادامه دارد و تقریبا با مرحله ی دوم رشد ذهنی کودک از نظر پیاژه یعنی دو تا هفت سالگی مطابقت دارد.
در این مرحله، کودک، اشیاء و پدیده ها را نه آن گونه که هست بلکه آن طور که خودش می خواهد و می شناسد، تصویر می کند.
- مرحله ی دوم، واقع گرایی بینایی است که حدودا از هشت سالگی آغاز و تا بزرگسالی ادامه دارد. در این مرحله کودک، اشیاء را آن گونه که هست و می بیند، یعنی واقعیت را تصویر می کند. در این مرحله، نقاشی کودکان با بزرگسالان جز از نظر مهارت های ترسیمی، تفاوت چندانی ندارد.
در مرحله ی اول، نقاشی کودکان و یا به عبارت بهتر، رشد ترسیمی آنان چهار مرحله زیر را شامل می شود:
- نقطه گذاری: حدودا تا پیش از دو سالگی
- خط خطی کردن: حدودا از دو تا سه سالگی
- طرح ریزی: حدودا از سه تا چهار سالگی
- تصویرگری: حدودا از چهار سال به بالا که تا سنین بزرگسالی ادامه دارد.
با افزایش سن کودک، از مرحلهی واقع گرایی ذهنی به بعد، از توجه کودکان به نقاشی کاسته می شود. در این مورد، دلایل زیادی وجود دارد. یکی اینکه از هفت سالگی به بعد قلمروهای دیگری از نظر شناختی بر روی کودک گشوده می شود و با رفتن به مدرسه و آموختن خواندن و نوشتن، مهارت های دیگری در او ایجاد می شود و برای بیان خود و ارتباط با دیگران، به جای زبان تصویری از زبان کلامی استفاده می کند. دلیل دوم این که نحوه ی ارائه ی موضوعات نقاشی به دانش آموزان در مدارس و چگونگی ارزشیابی و نمره گذاری آن ها به گونه ای است که شوق و انگیزه ی فعالیت های خلاق را در زمینه تصویرگری در آنان سرکوب می سازد و از این رو کمتر به تصویرگری می پردازند.
تصاویری که کودکان می کشند، بیشتر مربوط به محیط زندگی آن هاست. بیشترین موضوعات نقاشی کودکان یا در ارتباط با محیط طبیعی است مانند درختان، حیوانات، آسمان، خورشید، کوه، گل و.. و یا مربوط به محیط اجتماعی است مانند خانه، ماشین، ساختمان ها و... انسان، اولین و فراوانترین موضوعی است که کودکان در نقاشی های خود نشان می دهند.
نویسنده: فاطمه قاسم زاده
منبع: کتاب «آری گفتن به نیازهای کودکان»