ترس در کودکان، یک امر شایعی است.
ترس در کودکان
برای ترس های کودکان الگوهای رشدی مشخصی وجود دارد. بیشتر کودکان ترس را در جدا شدن از والدین یا مواجه شدن با والد جدید در حدود سن هشت ماهگی از خود نشان داده اند. این نوع ترس ها در سال دوم زندگی کاهش می یابد. اما در عوض جای خود را به ترس از حیوانات و تاریکی می دهد (مارکس، ۱۹۸۷).
علی رغم اینکه الگوهای پرورشی مختلفی وجود دارد، ترس از جدایی والدین و ترس از افراد بیگانه در تمامی کودکان در کل جهان مشترک و متداول است (مارکس، ۱۹۸۷). جلوگیری از رشد ترس کودک از جدایی والدین با ترس از حیوانات به صورت کامل مشکل است. مارکس (۱۹۸۷) دریافت که یک سری علل بالقوه ای وجود دارد که باعث می شود کودک ترس را سریع تر یاد بگیرد و این دلایل می تواند مربوط به راز بقا و در ارتباط با قسمتی از یک مکانیزم خود ایمنی باشد.
علی رغم اینکه الگوهای پرورشی مختلفی وجود دارد، ترس از جدایی والدین و ترس از افراد بیگانه در تمامی کودکان در کل جهان مشترک و متداول است (مارکس، ۱۹۸۷). جلوگیری از رشد ترس کودک از جدایی والدین با ترس از حیوانات به صورت کامل مشکل است. مارکس (۱۹۸۷) دریافت که یک سری علل بالقوه ای وجود دارد که باعث می شود کودک ترس را سریع تر یاد بگیرد و این دلایل می تواند مربوط به راز بقا و در ارتباط با قسمتی از یک مکانیزم خود ایمنی باشد.
سن شروع خجالت در کودکان
خجالت در سنین بین سه تا 9 ماهگی ظاهر می شود. مادران حتی از مشاهده حالت های اضطراب، خشم، علاقه، خوشحالی، لذت، و تعجب در صورت فرزندانشان در سنین بین یک تا سه ماهگی گزارش هایی داده اند و ۵۹ درصد نیز ترس گزارش داده اند. اما خجالت فقط در 9 درصد موارد گزارش شده است (جانسون، ۱۹۸۲). کودکان در این سن، زمانی که در وضعیت و موقعیت نامطمئنی قرار داشته باشند به طور فعالانه در جهت جلب توجه عاطفی پدر و مادرشان عمل می کنند. به این موضوع دلبستگی اجتماعی گفته می شود که بیانگر آن است که کودکان به دنبال ایمنی و حس اعتماد هستند.
یک بررسی که روی کودکان دو ساله انجام گرفته بدین ترتیب بود که کودکان را در یک اتاق بیگانه که پر از اسباب بازی های متنوع و زیاد بود، قرار دادند؛ و مادرانشان در جایی قرار می گرفتند که از دید کودکان پنهان بود، ولی بررسی نشان داد که ۵۰ درصد کودکان اسباب بازی ها را به کناری پرتاب می کردند و به نحوی سعی می کردند مادرانشان را ببینند (کلینرت و همکاران، ۱۹۸۳).
در مطالعه دیگری که بر روی کودکان یک تا چهار ماهه انجام گرفته، نشان داده شده که اگر مادران به مدت سه دقیقه بی توجهی به کودکانشان می کردند، کودکان بلافاصله ناراحت و مضطراب شده به طوری که مادران تاب و تحمل ناراحتی فرزندانشان را نداشتند. دلبستگی اجتماعی مدتی طول می کشد تا به صورت کامل و بالغ در آید. در سنین بین دو تا پنج ماهگی کودکان به صورت افراد خیره می شوند. اما نمی توانند به صورت معنی داری اطلاعات حاصله را تجزیه و تحلیل کنند، ولی بعد از سن پنج ماهگی کودکان می توانند به نحو مناسبی به حالت های عاطفی دیگران پاسخ دهند و بین سنین ده تا دوازده ماهگی کودکان می توانند اشارات مادر را بفهمند و نگاه او را تعقیب نمایند.
یک بررسی که روی کودکان دو ساله انجام گرفته بدین ترتیب بود که کودکان را در یک اتاق بیگانه که پر از اسباب بازی های متنوع و زیاد بود، قرار دادند؛ و مادرانشان در جایی قرار می گرفتند که از دید کودکان پنهان بود، ولی بررسی نشان داد که ۵۰ درصد کودکان اسباب بازی ها را به کناری پرتاب می کردند و به نحوی سعی می کردند مادرانشان را ببینند (کلینرت و همکاران، ۱۹۸۳).
در مطالعه دیگری که بر روی کودکان یک تا چهار ماهه انجام گرفته، نشان داده شده که اگر مادران به مدت سه دقیقه بی توجهی به کودکانشان می کردند، کودکان بلافاصله ناراحت و مضطراب شده به طوری که مادران تاب و تحمل ناراحتی فرزندانشان را نداشتند. دلبستگی اجتماعی مدتی طول می کشد تا به صورت کامل و بالغ در آید. در سنین بین دو تا پنج ماهگی کودکان به صورت افراد خیره می شوند. اما نمی توانند به صورت معنی داری اطلاعات حاصله را تجزیه و تحلیل کنند، ولی بعد از سن پنج ماهگی کودکان می توانند به نحو مناسبی به حالت های عاطفی دیگران پاسخ دهند و بین سنین ده تا دوازده ماهگی کودکان می توانند اشارات مادر را بفهمند و نگاه او را تعقیب نمایند.
آثار بی اعتمادی کودک
فقدان اطمینان در کودک باعث می شود که او در پی کمک و یاری عاطفی از طرف والدین باشد. بررسی های مربوط به پرتگاه دیداری نشان داده که اگر کودک در یک طرف و مادر در طرف دیگر پرتگاه قرار بگیرد - این پرتگاه به وسیله شیشه ای حفاظت می شود و کودک این موضوع را نمی داند - در نتیجه کودک در یک حالت عدم اطمینان و ترس قرار می گیرد، در حالی که کودک در امنیت کامل قرار دارد و به راحتی می تواند با چهار دست و پا رفتن خود را به مادرش برساند، و بدین ترتیب، در مدت زمانی که می خواهد خود را به مادر برساند، دچار عدم اعتماد و عدم اطمینان می شود. مطالعه ای که در مورد کودکان یک ساله انجام گرفته، نشان داده که اگر مادر احساس ترس و اضطراب نماید، کودک هم دچار ترس و اضطراب خواهد شد.
در حالی که اگر حالت خوشحالی و رضایت را نشان بدهند، ۷۴ درصد کودکان به راحتی می توانند از پرتگاه عبور کنند. اگر مادر، خود را غمگین و مضطرب نشان بدهد، ۳۳ درصد از کودکان و اگر مادر خشمگین و عصبانی باشد، تنها ۱۱ درصد از کودکان از پرتگاه عبور می کنند.
حالت های چهره و وضعیت مادر نیز می تواند بر روی موقعیت عاطفی کودک تأثیر بگذارد. اگر مادر هنگامی که به یک اسباب بازی جدید نگاه می کند، حالت ترس را در چهره خود نمایان سازد، کودک دوازده تا هجده ماهه اش به سرعت به طرفش جذب می شود و سعی می کند پیش مادر و چسبیده به او باشد، ولی اگر مادر حالت خوشحالی و رضایت را نشان دهد، کودک به طرف اسباب بازی می رود و سعی می کند به آن دست بزند و اگر چنانکه مادر هیچ گونه حالت عاطفی و احساسی را بروز ندهد، کودک ما بین جذب و دفع قرار می گیرد (کلانیرت و همکاران، ۱۹۸۳). بنابراین، زمانی که می خواهیم عکس العمل های ترس و اضطراب کودکان را مورد سنجش و بررسی قرار دهیم، بهتر است موقعیت عاطفی والدین را هم مورد توجه و ارزیابی قرار بدهیم.
ترس و اضطراب می تواند با یادگیری اینکه عکس العمل های یک فرد می تواند بر روی وقایع تأثیر بگذارد، کاهش یابد. احساس رقابت و قدرت می تواند جایگزین ترس شود. کودکانی که به آنها یک اسباب بازی شبیه ساعت داده می شود و به آنها یاد داده می شود که چگونه آن را روشن و خاموش بکنند، ترس کودکان از اسباب بازی های ترسناک کاهش می یابد. اغلب والدین به طور معمول این کارها را با کودکان خود انجام می دهند؛ یعنی، در برخورد با اشیای ترسناک، کودکان را وامی دارند که آن شیء را حمل کرده و مورد بررسی و توجه قرار دهند.
کودکان بین سنین پنج تا هشت ساله عموما روش هایی را یاد می گیرند که قوانین من در آوردی بوده و از آنها برای غلبه بر ترس و افزایش حس اعتماد کمک می گیرند. این کارها و قوانین می تواند خیلی از موضوع های ساده را شامل شود، مثل قدم زدن در پیاده رو و یا خواهش از والدین برای دیدن آنها در طی پنج دقیقه اول بعد از به رختخواب رفتن یا شمارش تکراری یا خواندن آهنگ های موزون یا قرار دادن اشیا و یا وسیله در محل های مشخص به طور مکرر، در ایجاد احساس ایمنی و غلبه بر احساس ترس و اضطراب، آنها را یاری می دهد.
گزارش های زیادی شده که دختران بیشتر از پسران ترسو هستند. اما این موضوع کاملا روشن و آشکار نیست؛ چرا که معلوم نیست که آیا پسران ترس های خود را بروز می دهند یا خیر و یا اینکه والدین معمولا کمتر علاقه دارند که پسر بچه های خود را ترسو بدانند. بعضی از ترس ها بعد از یک تجربه ناگوار و تلخ ایجاد می شوند؛ و بر اثر محدودیت های اجتماعی و مسائل مربوط به داستان ها و یا تغییرات در موقعیت خانوادگی و همچنین طرد و تنبیه والدین شدت می یابد.
در حالی که اگر حالت خوشحالی و رضایت را نشان بدهند، ۷۴ درصد کودکان به راحتی می توانند از پرتگاه عبور کنند. اگر مادر، خود را غمگین و مضطرب نشان بدهد، ۳۳ درصد از کودکان و اگر مادر خشمگین و عصبانی باشد، تنها ۱۱ درصد از کودکان از پرتگاه عبور می کنند.
حالت های چهره و وضعیت مادر نیز می تواند بر روی موقعیت عاطفی کودک تأثیر بگذارد. اگر مادر هنگامی که به یک اسباب بازی جدید نگاه می کند، حالت ترس را در چهره خود نمایان سازد، کودک دوازده تا هجده ماهه اش به سرعت به طرفش جذب می شود و سعی می کند پیش مادر و چسبیده به او باشد، ولی اگر مادر حالت خوشحالی و رضایت را نشان دهد، کودک به طرف اسباب بازی می رود و سعی می کند به آن دست بزند و اگر چنانکه مادر هیچ گونه حالت عاطفی و احساسی را بروز ندهد، کودک ما بین جذب و دفع قرار می گیرد (کلانیرت و همکاران، ۱۹۸۳). بنابراین، زمانی که می خواهیم عکس العمل های ترس و اضطراب کودکان را مورد سنجش و بررسی قرار دهیم، بهتر است موقعیت عاطفی والدین را هم مورد توجه و ارزیابی قرار بدهیم.
ترس و اضطراب می تواند با یادگیری اینکه عکس العمل های یک فرد می تواند بر روی وقایع تأثیر بگذارد، کاهش یابد. احساس رقابت و قدرت می تواند جایگزین ترس شود. کودکانی که به آنها یک اسباب بازی شبیه ساعت داده می شود و به آنها یاد داده می شود که چگونه آن را روشن و خاموش بکنند، ترس کودکان از اسباب بازی های ترسناک کاهش می یابد. اغلب والدین به طور معمول این کارها را با کودکان خود انجام می دهند؛ یعنی، در برخورد با اشیای ترسناک، کودکان را وامی دارند که آن شیء را حمل کرده و مورد بررسی و توجه قرار دهند.
کودکان بین سنین پنج تا هشت ساله عموما روش هایی را یاد می گیرند که قوانین من در آوردی بوده و از آنها برای غلبه بر ترس و افزایش حس اعتماد کمک می گیرند. این کارها و قوانین می تواند خیلی از موضوع های ساده را شامل شود، مثل قدم زدن در پیاده رو و یا خواهش از والدین برای دیدن آنها در طی پنج دقیقه اول بعد از به رختخواب رفتن یا شمارش تکراری یا خواندن آهنگ های موزون یا قرار دادن اشیا و یا وسیله در محل های مشخص به طور مکرر، در ایجاد احساس ایمنی و غلبه بر احساس ترس و اضطراب، آنها را یاری می دهد.
گزارش های زیادی شده که دختران بیشتر از پسران ترسو هستند. اما این موضوع کاملا روشن و آشکار نیست؛ چرا که معلوم نیست که آیا پسران ترس های خود را بروز می دهند یا خیر و یا اینکه والدین معمولا کمتر علاقه دارند که پسر بچه های خود را ترسو بدانند. بعضی از ترس ها بعد از یک تجربه ناگوار و تلخ ایجاد می شوند؛ و بر اثر محدودیت های اجتماعی و مسائل مربوط به داستان ها و یا تغییرات در موقعیت خانوادگی و همچنین طرد و تنبیه والدین شدت می یابد.
نویسنده: یو داگلاس
منبع: کتاب «اصلاح رفتار کودکان»