آثار عدم حضور پدر در خانواده (بخش دوم)

در نوشتار پیشین بیان شد که پدر نقش مهمی در خانواده دارد که دیگران نمی توانند آن جایگاه و نقش را به عهده بگیرند. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
يکشنبه، 17 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آثار عدم حضور پدر در خانواده (بخش دوم)
پدران تا حدودی همان کاری را می کنند که مادران می کنند؛ یعنی تأمین غذا، پناهگاه، آسایش، نظم، تعلیم و تربیت.
 

کودکان بدون پدر

کودکان زیر سن نوجوانی در چنین خانواده هایی، بسیار بیشتر دروغ می گویند، یا دست به تخریب می زنند و اثرات آن نیز ماندگار است. در مطالعه ای که در آن یک گروه نمونه از کودکان تیزهوش به مدت هفتاد سال دنبال می شد، مشخص گردید که طلاق والدین، امید به زندگی کودک را، حتی پس از کنترل وضعیت سلامت در کودکی، زمینه خانوادگی، و ویژگی های فردی، مانند دمدمی بودن و عدم ثبات عاطفی، چهار سال کاهش می دهد. افراد چهل ساله ای که در خانوده های طلاق گرفته اما مرفه بزرگ شده اند، سه برابر بیش از همتایان خود در معرض مرگ زودرس به هر علتی هستند.
 

اما وضع گاهی بدتر است

البته برخی کودکان فاقد پدر ممکن است وضع بدتری داشته باشند؛ زیرا عده ای از افراد دارای شخصیت مشکل دار ازدواج نمی کنند، یا ازدواج کرده نمی مانند. همان گونه که اندرو چرلین از دانشگاه جانز هاپکینز می گوید، «والدین مشکل دار غالبا فرزندان مشکل دار تربیت می کنند». همچنین، کودکان مشکل دار نیز می توانند تنش های خانوادگی را سبب شوند که به جدایی منجر می شود. به سخن دیگر، ممکن است چنین به نظر بیاید که مشکلات عاطفی برخی کودکان فقط طلاق یا نبودن و نداشتن والدین ازدواج کرده است، در حالی که در مجموع چیز دیگری مسئول این امر است.
 
اما به نظر می رسد طلاق به کودکانی که پیش از جدایی والدینشان مشکلات روانی یا عاطفی چندانی نداشته اند، لطمه وارد می کند. به علاوه، در مطالعه ای که به تازگی صورت گرفت، تلاش شد تا با مقایسه آثار طلاق بر کودکان در خانوده های زیست شناختی و خانوده هایی که کودکانی را به سرپرستی گرفته اند، پیش زمینه موروثی برای مشکلات روانی نیز مورد آزمون قرار گیرد. این مطالعه نشان داد که «ارتباط میان طلاق و آسیب روانی کودکان را می توان به فرایندهایی که از محیط ناشی می شوند، نسبت داد».
 
به این ترتیب، در حالی که می توان برخی ویژگی ها مانند مهارت های اجتماعی کودک را به ژنتیک نسبت داد، ثابت شده که کاهش رفاه کودکان پس از طلاق، در درجه اول به سبب عوامل محیطی، به ویژه تجربه تلخ طلاق، است. در مطالعه ای دیگر، این بار با مورد مشاهده قرار دادن دوقلوهای همسان پسر پس از جدایی والدینشان، عوامل ژنتیک و خویشاوندی مورد آزمایش قرار گرفت و باز هم این نتیجه به دست آمد که فرزندان والدین جداشده، ۴۲ درصد بیش از کودکان خانوده های دو والد، در معرض افسردگی شدید قرار دارند. اندرو چرلین، این نتایج را به عنوان نشانه ای مبنی بر اینکه «طلاق در واقع بر سلامت ذهنی تأثیر دارد، تفسیر می کند».
 

کودکان در خانه های تک والد

گرچه بیشتر مطالعات نشان می دهند که فرزندان والدین جداشده وضعیت مطلوب تری از فرزندان زوج های دارای زندگی زناشویی مداوم ندارند، بیشتر کودکانی هم که در خانه های تک والد بزرگ می شوند، در مجموع دارای وضعیت مناسبی هستند. از برخی جنبه ها، تفاوت میان خانوده های تک والد و دو والد کم است، اما یکی از مطالعات معتبر اشاره دارد که چنین ریسک هایی از نظر والدین چندان کوچک نیستند؛ یعنی «گرچه احتمال آن که یک کودک طبقه متوسط ترک تحصیل کند یا در نوجوانی دارای فرزند شود بسیار کم است، این احتمال نسبت به آنکه وی در یک حادثه رانندگی به شدت مجروح یا کشته شود، بیشتر است.
 
با این حال، والدین خطر مورد دوم را خیلی جدی تر می گیرند». در پنج پژوهش متفاوت در سطح ملی روشن شده که یک دختر از خانواده ای تک والد، در مقایسه با دختری از خانواده دووالد، دو برابر بیشتر در معرض بارداری در نوجوانی با ترک تحصیلات دبیرستانی قرار دارد.
 
تک والد بودن بیشترین نقش را در نابسامانی روانی کودک دارد. در مشکلات جدی مربوط به سلامت روانی تنها یک افزایش ملایم وجود دارد، اما «کودکان خانواده های طلاق، به رغم عملکرد خوب خود، شماری از احساس های دردناک، خاطرات ملال آور، و ناراحتی مداوم را نیز ابراز می کنند». در مطالعه ای که در آن به مقایسه دانشجویانی از خانواده های طلاق و خانواده های دو والد پرداخته شده بود، مشخص گردید که ۴۹ درصد از دسته اول، در مقایسه با ۱۴ درصد از دسته دوم، «اظهار داشتند که نسبت به بیشتر مردم، کودکی سخت تری داشته اند». همچنین ۴۸ درصد از کسانی که از خانواده های طلاق بودند، می گفتند واقعا دلشان می خواهد پدر داشته باشند.
 

پدران چه می کنند که تا این حد مهم است؟

 آنها تا حدودی همان کاری را می کنند که مادران می کنند؛ یعنی تأمین غذا، پناهگاه، آسایش، نظم، تعلیم و تربیت. حضور دو والد به این معنی است که زمان بیشتری برای انجام این امور وجود دارد. در خانواده های دووالد، حتی مادران نیز به نسبت مادران خانواده های تک والد، زمان بیشتری را با کودکان خود صرف می کنند. وجود دو نفر همچنین به این معنی است که استعدادها و علاقه ها فراوان تر است و در نتیجه در طیف وسیع تری از فعالیت ها و در ایفای عملکردهای مختلف فرزندپروری، کارایی بیشتری عرضه می شود. پدران دو برابر بیش از مادران آمادگی آن را دارند که به کودک خود در ساختن یا تعمیر چیزی کمک کنند. آنها بیش از مادر ان با کودکان خود ورزش می کنند و راحت تر می توانند پسران سرکش را مهار کنند.
 
پدرانی که با مادران فرزندانشان زندگی نمی کنند، وقت بسیار کمی را با آنها می گذرانند. کودکان خانه های تک سرپرستی که دلبستگی شدید به سرپرست خود دارند، بسیار بیش از کودکان خانواده های دو سرپرستی که دلبستگی شدید به هر دو والد دارند، بزهکار می شوند. حتی هنگامی که یک مادر و یک مادربزرگ با کودک زندگی می کنند و به او عشق می ورزند نتیجه همان است که در مورد کودکان تک سرپرست اتفاق می افتد؛ به این ترتیب، داشتن پدر در این معادله بسیار مهم به نظر می رسد.
 
نویسنده: استون ای. رودز
 
منبع: کتاب «تفاوت های جنسیتی را جدی بگیریم!»


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.