شیوه تغییر سبک زندگی، یکی از پر چالش ترین مباحث در حوزه علوم اجتماعی است.
مقدمه
بر اساس نظریات بسیاری از اندیشمندان در حوزه علوم انسانی، امروزه شاهد تغییرات چشم گیری در حوزه سبک زندگی هستیم. این تغییر تا بدانجا پیش رفته است که آینده پژوهان در حوزه سبک زندگی را دچار حیرت کرده است و این دست از پژوهشگران را از ترسیم آینده ای قابل پیش بینی ناتوان کرده است.
شاید امر تحول سبک زندگی در نگاه برخی از صاحب نظران علوم انسانی و علوم اجتماعی، امر مهمی نباشد و آن را همچون سیر خطی ای که از غارنشینی تا بدین جا پیشرفت کرده، تصور کنند. این سخن در نگاه اول شاید حرف منطقی ای جلوه کند ولی با یک نگاه ارزش مدارانه و با توجه به اصول اخلاقی ای که در هر فرهنگی پذیرفته شده ، حرفی کاملا نادرست و غیرعلمی است.
شاید امر تحول سبک زندگی در نگاه برخی از صاحب نظران علوم انسانی و علوم اجتماعی، امر مهمی نباشد و آن را همچون سیر خطی ای که از غارنشینی تا بدین جا پیشرفت کرده، تصور کنند. این سخن در نگاه اول شاید حرف منطقی ای جلوه کند ولی با یک نگاه ارزش مدارانه و با توجه به اصول اخلاقی ای که در هر فرهنگی پذیرفته شده ، حرفی کاملا نادرست و غیرعلمی است.
تعریف سبک زندگی
زمینه پیدایی بحث «سبک زندگی»[1] با این عنوان خاص، به عالم غرب بر می گردد؛ که از عمر آن حدود صد و اندی سال می گذرد. این مفهوم در آغاز با مباحث طبقه و منزلت اجتماعی پیوند خورده بود.
سبک های زندگی، مجموعه ای از طرز تلقی ها، ارزش ها، شیوه های رفتار، حالت ها و سلیقه ها در هر چیزی را در بر می گیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهی ها، همه و همه، تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می کنند. در تعریف دیگری که از سبک زندگی بیان شده است آن را اینگونه تعریف کرده اند: «روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ را سبک زندگی گویند»[2]
سبک های زندگی، مجموعه ای از طرز تلقی ها، ارزش ها، شیوه های رفتار، حالت ها و سلیقه ها در هر چیزی را در بر می گیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهی ها، همه و همه، تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می کنند. در تعریف دیگری که از سبک زندگی بیان شده است آن را اینگونه تعریف کرده اند: «روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ را سبک زندگی گویند»[2]
عوامل فرهنگی موثر بر تحول سبک زندگی
عوامل فرهنگی از آن دست عواملی هستند که بر اساس ظرفیت های روان شناختی ای که در آنها وجود دارد، می توانند بر سبک زندگی افراد تاثیر بگذارند و کارکردهایی را به همراه داشته باشند.
1)بازی های رایانه ای
برخی این پندار را دارند که بازی های رایانه ای، صرفاً برای کودکان ساخته شده است. این یک پندار نادرستی است. امروزه این بازی ها نشان داده اند که مخاطبین آن وسیع تر از سنین کودکی و نوجوانی را در برگرفته است. برخی از این بازی ها، به دنبال ایجاد سبک زندگی و یا تغییر سبک زندگی مخاطب خود قدم بر می داند. به عنوان مثال می توان، به «بازی سیمز» اشاره کرد که بسیار مورد توجه دختران دبیرستانی قرار گرفته است. سیمز یک بازی ویدئویی به سبک استراتژی شبیهسازی زندگی و یکی از پر فروشترین بازیهای تاریخ است که توسط ماکسیس توسعه یافته و به وسیله الکترونیک آرتس منتشر شدهاست. این بازی اولین قسمت از مجموعه بازیهای سیمز میباشد.[3]
برای مشخص شدن کارکرد این بازی ها در تغییر سبک زندگی، سیمز یک نمونه بسیار خوبی در این مورد به شمار می آید. در بازی سیمز، فردی که در حال بازی کردن هست، با به دست گرفتن کنترل یک خانواده، سبک زندگی آن افراد را شکل می دهد. این تصور را شاید داشته باشید که او می تواند بر اساس ذهن و خواسته ای که دارد و سبک زندگی ای که خود برگزیده است، سبک زندگی آن خانواده را شکل دهد؛ نه! اینگونه نیست. بازیکن باید سبک زندگی این خانواده را در چارچوبی که سازندگان این بازی طراحی کرده اند شکل دهد.
بازیکن در سیمز به دنبال تامین نیازهای خاص افراد است. نیازهایی همچون غذا خوردن،برقراری ارتباط عاطفی،ازدواج، خوابیدن ٬استحمام و… که فرد با دستور دادن او را در پر کردن این نیازها یاری میکند و این نیازها با کمک وسایل خانه رفع میشود. نکته مهم در این میان وسایل گران قیمتی است که او باید از راه هایی مختلف و شغل های گوناگون همچون دزد، پلیس، پرستار، نظامی و… تامین کند.
این نوع از بازی ها به گونه ای به دنبال ترویج نوع زندگی غربی و تامین منافع سرمایه دارانی است که سرمایه خود را از طریق افزایش ایجاد نیاز به این وسایل در افراد به دست می آورند.
برای فهم درست کارکردهای این بازی ها در تغییر سبک زندگی افراد، نیازمند به تحلیل های روانشناختی است. باید این مسایل بررسی شود که چگونه افراد تحت تاثیر این بازی ها، اقدام به تغییر سبک زندگی خود می کنند.
برای مشخص شدن کارکرد این بازی ها در تغییر سبک زندگی، سیمز یک نمونه بسیار خوبی در این مورد به شمار می آید. در بازی سیمز، فردی که در حال بازی کردن هست، با به دست گرفتن کنترل یک خانواده، سبک زندگی آن افراد را شکل می دهد. این تصور را شاید داشته باشید که او می تواند بر اساس ذهن و خواسته ای که دارد و سبک زندگی ای که خود برگزیده است، سبک زندگی آن خانواده را شکل دهد؛ نه! اینگونه نیست. بازیکن باید سبک زندگی این خانواده را در چارچوبی که سازندگان این بازی طراحی کرده اند شکل دهد.
بازیکن در سیمز به دنبال تامین نیازهای خاص افراد است. نیازهایی همچون غذا خوردن،برقراری ارتباط عاطفی،ازدواج، خوابیدن ٬استحمام و… که فرد با دستور دادن او را در پر کردن این نیازها یاری میکند و این نیازها با کمک وسایل خانه رفع میشود. نکته مهم در این میان وسایل گران قیمتی است که او باید از راه هایی مختلف و شغل های گوناگون همچون دزد، پلیس، پرستار، نظامی و… تامین کند.
این نوع از بازی ها به گونه ای به دنبال ترویج نوع زندگی غربی و تامین منافع سرمایه دارانی است که سرمایه خود را از طریق افزایش ایجاد نیاز به این وسایل در افراد به دست می آورند.
برای فهم درست کارکردهای این بازی ها در تغییر سبک زندگی افراد، نیازمند به تحلیل های روانشناختی است. باید این مسایل بررسی شود که چگونه افراد تحت تاثیر این بازی ها، اقدام به تغییر سبک زندگی خود می کنند.
2)کارتون و فیلم های سینمایی
در تاثیرگذاری بر روند زندگی انسان، شاید نتوان چیزی را به مانند تصویر یافت. امروزه انسان ها بیش از آنکه از واقعیت ها تاثیر بگیرند از تصاویری که بر روی پرده سینما یا شیشه تلویزون شکل می گیرد، تاثیر می گیرند. کودکان نیز به مانند بزرگترهای خویش نیز به همین گونه هستند. این تاثیرات در سنین کودکی بیشتر از بزرگسالی است. کودکان تحت تاثیرات رنگ ها فکر می کنند و تاثیر قرار می گیرند و بزرگترها در دوران جوانی و بزرگسالی متاثر از داستان تحت تاثیر قرار می گیرند.
یکی از مباحثی که امروزه در حوزه رسانه مطرح شده است، بحث رویکرد انتقالی است که توسط جان فیسک بیان شده است. فیسک در توضیح رویکرد انتقالی[4] مینویسد: «رویکرد انتقالی، ارتباط را [فرایند] انتقال پیام میداند و به این مسئله میپردازد که چگونه فرستندگان و گیرندگان، رمزگذاری و رمزگشایی میکنند و چگونه انتقالدهندگان، کانالها و رسانه ارتباطی را به کار میگیرند.»
این موضوع امروزه یکی از مهم ترین موضوعاتی است که در رصدهای فرهنگی باید بدان توجه داشت. بازنمایی موضوعات فرهنگی در فیلم ها و رسانه ها، امری است که نیاز به آن دارد که رمز گشایی و تحلیل شود که چگونه فیلم سازان و هنرمندان عرصه سینما، اندیشه خود را در المان های تصویری به خورد بینندگان خود می دهند.
ادامه دارد...
پی نوشت:
یکی از مباحثی که امروزه در حوزه رسانه مطرح شده است، بحث رویکرد انتقالی است که توسط جان فیسک بیان شده است. فیسک در توضیح رویکرد انتقالی[4] مینویسد: «رویکرد انتقالی، ارتباط را [فرایند] انتقال پیام میداند و به این مسئله میپردازد که چگونه فرستندگان و گیرندگان، رمزگذاری و رمزگشایی میکنند و چگونه انتقالدهندگان، کانالها و رسانه ارتباطی را به کار میگیرند.»
این موضوع امروزه یکی از مهم ترین موضوعاتی است که در رصدهای فرهنگی باید بدان توجه داشت. بازنمایی موضوعات فرهنگی در فیلم ها و رسانه ها، امری است که نیاز به آن دارد که رمز گشایی و تحلیل شود که چگونه فیلم سازان و هنرمندان عرصه سینما، اندیشه خود را در المان های تصویری به خورد بینندگان خود می دهند.
ادامه دارد...
پی نوشت: