آسیب هاى خرافه گرایی بر باورهاى دینى (بخش اول)

از رسم هاى خرافى رایج در میان مردم، پاشیدن خون قربانى بر در و دیوار است. شمارى براى پیشگیرى از چشم زخم، گوسفندى را قربانى کرده و خونش را بر دیوار خانه اى نوساخته و یا بر سپر ماشینى که به تازگى خریده اند،...
يکشنبه، 18 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسیب هاى خرافه گرایی بر باورهاى دینى (بخش اول)
قربانى براى پیشگیرى از چشم زخم، ریشه دینى ندارد. عربِ جاهلى براى دور کردن دیوان از فرزندان، حیوانى قربانى کرده و خون او را به سر نوزاد مى مالیدند.
  

آسیب هاى خرافه گرایی بر باورهاى دینى

۱. خرافه زمینه ساز شرک
 توحید، سنگ زیرین و بنیادى ترین عقائد اسلامى است. برابر مفهوم توحید، خدا، یکتا، داراى همه صفات کمالى، بى مانند، خالق یگانه عالم و بى شریک است و اداره عالم به اراده او صورت مى گیرد. توحید در ذات، صفات و افعال. انسان با باورمندى به این اصل والا و پرستش آن ذات بى چون، و در پرستش انبازى براى خدا نگرفتن، به صف موحدان درمى آید. هم در عقیده باید خدا را در ذات، صفات و افعال یگانه بداند و هم در عمل، در برابر ذات بى چون او به کرنش بایستد و بر این مدار به حرکت دربیاید. از منظر قرآن، صفات خداوند، عین ذات اوست. خدا، در وهم و خیال نگنجد و از هرگونه همانندى به آفریده هاى خود دور است.

جهان هستى، به وسیله نظام و سنت هاى حکیمانه او اداره مى شود و تصادف و جزاف در آن راه ندارد. و همه طاعت ها و عبودیت ها و بندگی ها، تنها شایسته اوست و بس. رفتارهاى غیر منطقى و خرافى که به آستان این باور روشن خدشه وارد سازد، بى گمان شرک است و یا به شرک مى انجامد و آدمى به وادى هولناک شرک فرو مى افتد. و اساس و بنیان توحید و یگانگى خداوند را در جامعه و درون انسان، متزلزل مى سازد. وارد شدن به وادى شرک و آسیب رساندن به توحید، نه تنها ممکن است از سوى خرافه گرایان و خرافه مسلکان رخ نماید که چه بسا از سوى گروه ها و نحله ها، به سبب پاره اى از برداشت هاى نادرست و یا سیراب نکردن اندیشه خود از سرچشمه، به آن دامن زده شود.

امام خمینى، باورهاى شمارى از نحله هاى اهل حدیث را درباره ذات و صفات خداوند و آفرینش هستى، ناسازگار با اساس تنزه و توحید مى داند و بر این نظر است این گونه باورها این اساس را متزلزل مى سازند.به نظر ایشان اینان چون بدون آمادگی هاى عقلى و فلسفى پا در وادى پاره اى از معارف دقیق نهاده و از سر غفلت و بى توجهى، از حوزه توحید دور شده اند. نمونه پررنگ تر آن، فروافتادن ظاهرگرایان به باتلاق تجسم و تشبیه است. اینان که به نقشِ عقل و خرد و راهنمایى اهل بیت در شناخت صفات خداوند بى توجه بودند، به استناد ظاهر آیاتى از قرآن، به فسانه و اوهام گرفتار شده و براى خداوند، دست و پا و جا و مکان پنداشته اند.۳
 
وقتى که خرافه و پندارهاى غلط و برداشت هاى نادرستِ گروه ها و نحله هاى فکرى را به باتلاق شرک فرو مى افکند، دیگر حساب توده هاى مردم روشن است. اینان، هر آن ممکن است به خاطر باور به خرافه اى در لجن زار دوگانه پرستى گرفتار آیند. از جمله خرافه هایى که هر آن ممکن است انسان باورمند به آنها سر از شرک دربیاورد، عبارت اند از: باور به بخت و اقبال و یا باور به این که کواکب و ارواح در سرنوشت انسان اثرگذارند، یا مهره ها در زدودن بدفرجامى نقش دارند و یا عدد سیزده نحس است و... .
 
این باورها، هم با توحید افعالى ناسازگارند و هم با توحید در عبودیت. زیرا باور به بخت و اقبال، جبر و با حکمت خداوند و قانون مند بودن نظامِ هستى ناسازگار است. جهان بر پایه سنت هاى حکیمانه بنا شده و خداوند با بستن آویزه اى بر بازو، از سنت هاى خود دست نمى کشد. نه کس بى جهت عزیز و سربلند مى شود و نه فردى بدون دلیل خوار و زبون مى گردد و باور به بخت و اقبال، با اعتقاد به ظالمانه بودن بناى هستى برابر است.
 
بازوبند، و مُهره هاى رنگین، که در عرف عرب (تمیمه) نام دارد، نیز از باورى جاهلى و شرک آلود منشأ گرفته، که پس از سده ها به شکل مسخ شده خود را تا دوران معاصر کشانده است. این رویه، در آغاز اسلام، در میان عرب، بویژه زنان مرسوم بود و پیامبر آن را شرک خواند و از مردم خواست خود را از کمند آن رها سازند: انّ الرقى والتمائم والتَوله شرک.۴ تمیمه ها و تَوله شرک است. رقى، جمع رقیه، اورادى بود که کاهنان بر بیماران مى دمیدند. تمیمه، آویزه اى بود که براى دفع چشم زخم به کار برده مى شد و توله، جادوئى بود که مرد را از نزدیک شدن به همسرش باز مى داشت.۵
 
نمونه هایی از رسم هاى خرافى :
از رسم هاى خرافى رایج در میان مردم، پاشیدن خون قربانى بر در و دیوار است. شمارى براى پیشگیرى از چشم زخم، گوسفندى را قربانى کرده و خونش را بر دیوار خانه اى نوساخته و یا بر سپر ماشینى که به تازگى خریده اند، مى مالند و شمارى با رسیدن عروس به آستانه خانه در برابر وى قربانى مى کنند. در برخى از مناطق ایران در جلو جنازه میت نیز گوسفندى را سر مى برند.
 
قربانى براى پیشگیرى از چشم زخم، ریشه دینى ندارد. عربِ جاهلى براى دور کردن دیوان از فرزندان خود، حیوانى قربانى کرده و خون او را به سر و روى نوزاد مى مالیدند. و یا در وقت بناى سرا و حفر چاه، براى دور کردن اجنه از ساحَتِ آن قربانى مى کردند.
 
ابى بریده گوید:  کنّا فى الجاهلیة اذا وُلد لاحدنا غلام ذبح شاة ولطخ رأسه بِدَمها. ۶ ما، در جاهلیت وقتى فرزندى براى مان زاده مى شد گوسفندى کشته و سر کودک را با خون آن مى آلودیم. پیامبر این رسم را دگرگون کرد. مردم را از قربانى کردن از ترس جنیان بازداشت. انه (ص) نهى عن ذبائح الجن۷. رسول خدا(ص)، به مردم سفارش فرمود: به شکرانه عروسى و خرید خانه و آمدن حاجیان از حج و ولادت و ختنه نوزاد، براى خدا قربانى کنند، و مردم را با آن مهمان سازند.۸
 
تطیر فال بد :
از عادت هاى رایج در میان مردم «تطیر» فال بد زدن بود، تطیر از ماده طیر. از آن جا که عرب جاهلى، از پرواز و یا صفیر نا بهنگام پرندگان، بد به دل مى گرفت، همه موارد فال بدزدن به تطیر شهره شد. پیامبر(ص) این باور را شرک خواند: رسول خدا سه بار تکرار کرد: فال بد زدن شرک است. کم تر کسى است که این باور در اندیشه اش راه نیابد، ولى خداوند آن را در سایه توکل از میان برمى دارد.۹
 
چه تطیر و بد یمن شمردن آفریده هاى خداوند، برابر با انکار قضا و قدر و نظام مندى خلقت، نفى حکمت و عدالت در هستى، سست کننده روح امید و اراده و اقدام در آدمى، وادار کننده انسان به ویران گرى و طغیان گرى است. این باور خرافى، هم با توحید در افعال و هم با توحید در عبادات ناساز است. پیامبر براى از میان بردن آثار روانى تطیر، به پیروان خویش سفارش مى فرمود فال بد نزنند و بر آن ترتیب اثر ندهند و فال نیک (تفأل) بزنند و خود نیز اسامى و پدیده ها را به فال نیک مى گرفت و به مسلمانان امید و نشاط مى داد و مى فرمود: خداوند فال نیک را دوست مى دارد.
 
تفأل به قرآن :
از امورى که نهى شده است، تفأل به قرآن است. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود:« لاتتفال بالقرآن.» ۱۰ شیخ عباس قمى، در ذیل این روایت، خلاصه اى از نوشته فیض کاشانى را که در فرق بین تفأل به قرآن و استخاره به آن نوشته است، بدین شرح نقل مى کند: آن چه در این روایت آمده است، با آن چه در بین مردم رایج است که همانا استخاره با قرآن باشد، ناسازگارى ندارد. زیرا تفأل غیر از استخاره است. تفأل از مقوله پیش بینى آینده و بیان امورى است که در آینده رخ مى دهد، مانند: شفا یافتن بیمار، یا فوت او، و پیدا شدن چیز گم شده، یا پیدا نشدن آن، که به گونه اى بیان امور پنهان و علم به غیب است و از آن نهى شده است. و از حکم به آن، قطعاً براى غیر اهل اش. برخلاف استخاره که آن، در حقیقت، جست وجوى شناخت، آگاهى و برطرف شدن شک در انجام و یا ترک کارى است و واگذاردن امر به خداوند متعال در تعیین. ۱۲
 
از تفأل به قرآن، بازداشته شده است. و اگرچه به غیر قرآن، به کتاب هاى دیگر، رواست، هنگامى که به طور قطع به وقوع امرى حکم داده نشود. زیرا اگر به غیر قرآن تفأل زده شود، سپس خلاف آن آشکار شود و به وقوع پیوندد، باکى بر آن نیست، مشکلى پدید نمى آورد. به خلاف تفأل به قرآن که اگر خلاف آن به وقوع پیوندد، سبب بدگمانى به قرآن مى شود.

 و در استخاره نیز بدگمانى به وجود نمى آید، زیرا به گونه اى در آن ابهام وجود دارد و به طور قطع به خوبى و یا بدى انجام کارى حکم نمى شود. انسان خیر را از شر در چیزى باز نمى شناسد. خداوند متعال مى فرماید: بسا چیزى که تا خوش بدارید و خود به سود شماست و بسا چیزى که دوست بدارید و خود به زیان شماست. خداوند داند و شما ندانید.

ادامه دارد...

 پى نوشت ها:
 ۱. تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج ۶۹/۴؛ عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى/۷۸.
 ۲. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
 ۳. شرح العقائد النسفیه، تفتازانى/۴۰، مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعرى، ترجمه دکتر مویدى/۱۰۷، امیرکبیر.
 ۴. التاج، الجامع للاصول فى احادیث الرسول، شیخ منصور على ناصف، ج ۲۲۷/۳. داراحیاء التراث العربى، ط ۳/۱۳۸۲ ق.
 ۵. همان، پانوشت.
 ۶. همان/۱۰۸.
 ۷. معانى الاخبار، صدوق/۲۲۸، موسسه نشر اسلامى، ۱۳۷۹ ش.
 ۸. بحارالانوار، ج ۲۷۵/۱۰۰، مؤسسه الوفاء، و ج ۲۷۵/۱۰۳ اسلامیه.
 ۹. سفینه البحار، محدث قمى، ج ۸۵۰/۳ - ۸۵۱، انتشارات آستان قدس رضوى.
 ۱۰. التاج الجامع للاصول، ج۲۲۸/۳.
 ۱۱. اصول کافى، ثقة الاسلام کلینى، ج ۶۲۹/۲، دارالتعارف، بیروت؛ سفینة البحار، شیخ عباس قمى، ج ۱۱/۷، اسوه.
 ۱۲. سفینة البحار، ج ۱۲-۱۱/۷.

منبع: مجله حوزه، شماره ۱۵۳-۱۵۴


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط