آشنایی با سیره اجتماعی امام حسن (علیه السلام)

مکتب اسلام در تعالیم خود اکرام مؤمن را لازم می داند، این اکرام گاه با کلام است و گاه با دعوت و یا کمک مالی و یا رفع اختلاف میان مؤمنین و مانند آن فلذا در سیره اجتماعی امام حسن مجتبی (علیه السلام) می توان اوج اکرام و بزرگداشت مومن را مشاهده کرد. در این مطلب با سیره اجتماعی امام حسن (ع) آشنا خواهیم شد.
يکشنبه، 7 ارديبهشت 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنایی با سیره اجتماعی امام حسن (علیه السلام)
بدیهی است سلطه بر نفس و مالکیت خویشتن، سبب مى شود که انسان در برابر ناملائمات از کوره در نرود، و گرفتار خشم و آشفتگى ها نشود.
 

سیره اجتماعی امام حسن مجتبی (علیه السلام)

شکوه رفق و مدارا با مردم در سیره امام حسن (علیه السلام)
داستان معروف امام حسن مجتبى (علیه السلام) شاهد خوبى بر این مطلب است:مردى از شام به مدینه مى آید، تبلیغات سوءِ معاویه علیه على (صلى الله علیه و آله) و خاندانش در شام غوغا مى کند، از مکتب خانه و کودکستان، تا مساجد و منابر و نمازهاى جمعه، همه جا از على به بدى یاد مى شود و عموم مردم بر اثر این تبلیغات، تنفّر عجیبى از على (صلى الله علیه و آله) پیدا کرده اند؛ مرد شامى در مدینه شخصى را مشاهده کرد که به همراه جمعى از مردم در حال عبور بودند، از کسى پرسید: این شخص کیست؟ پاسخ داد: او حسن بن علىّ بن أبی طالب (علیهما السلام) است. مرد شامى همین که فهمید او فرزند على (صلى الله علیه و آله) است، به قول معروف دهان را باز کرد و چشم ها را بست و در نهایت خشم و بغض هر چه از دهانش در آمد به آن حضرت توهین کرد. حضرت ایستاده و به توهین هاى او گوش مى دهد! وقتى که سخنان مرد شامى به پایان رسید، امام (با این که مى توانست با اشاره اى به اصحاب و یاران، او را سخت ادب کند ؛ ولى در اوج قدرت چنین نکرد، بلکه به او) فرمود: از قیافه ات پیدا است که اهل مدینه نیستى و مسافر مى باشى و جا و مکانى در این شهر ندارى، به منزل ما بیا و میهمان ما باش. درِ خانه ما به روى غریبان باز است، از تو پذیرایى مى کنیم، اگر قرض دارى، بدهیهاى تو را اداء مى کنیم، اگر دشمنى در تعقیب توست از تو دفاع مى کنیم، اگر هم طلب عفو و بخشش کنى از خطاهاى تو در مى گذریم![3]

مرد شامى که بر اثر خشم و غضب بسان کوره اى داغ و سوزان بود، با این برخورد الهى و خدایى امام، تمام خشم و غضبش فروکش کرد، گوئى ظرفى از آب خنک بر روى او ریخته اند! او با این برخورد منقلب شد (شاید با خود گفته باشد: خدایا آنچه را مى بینم در خواب است یا بیدارى؟ شخص قدرتمندى که مى تواند در مقابل این همه توهین و ناسزا مرا مجازات کند، این چه برخورى است که مى کند؟!)[4]

مرد شامى گفت: یا بن رسول اللَّه! لحظه اى که شما را دیدم (بر اثر تبلیغات سوئى که در شام شده بود) بدترین مردم در نزد من بودید! ولى اکنون (که این برخورد خوش و غیر منتظره را فرمودید) بهترین مردم روى زمین در نزد من هستید![5]،[6] فاصله بین بهترین مردم روى زمین، با بدترین مردم روى زمین، فاصله بسیار زیادى است، ولى امام مجتبى علیه السلام با یک برخورد صحیح و امر به معروف بجا و روئى گشاده، این فاصله بلند را از بین برد.[7]

ما هم باید از این برخورد درس بگیریم و توجّه داشته باشیم که مخالفان ما دو دسته اند:
1- خطاکاران و کسانى که بر اثر تبلیغات مسموم و سوء، برخوردهاى ناشایست و غیر مناسبى دارند، این دسته را باید با ملایمت و نرمى هدایت و راهنمایى کرد همانند آن مرد شامى که تبلیغات سوء او را دشمن اهل بیت کرده بود و از خطاکاران شده بود، و با برخورد مناسب امام، هدایت شد.[8]

2- خرابکاران، یعنى کسانى که دانسته و از روى علم و آگاهى مخالفت و دشمنى مى کنند. تساهل و تسامح و مدارا در اینجا بى معنى است، اینجا جاى برخورد قاطعانه و قدرتمندانه است.شناخت و جداسازى این دو گروه و سپس برخورد مناسب با هر کدام، کار دقیق و ظریف و لازمى است.[9]
 
حقیقت حلم و بردبارى در کلام امام مجتبی(علیه السلام)
از امام حسن علیه السلام نقل شده که وقتى از حضرتش درباره تفسیر حلم سؤال کردند فرمود: «کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مِلکُ النَّفْس؛ حلم فرو بردن غضب و تسلّط بر نفس است».[10] به گونه اى که عکس العملى نشان ندهد و نشانه آن حسن برخورد با افراد و معاشرت بالمعروف است .[11]

بدیهی است سلطه بر نفس و مالکیت خویشتن، سبب مى شود که انسان در برابر ناملائمات از کوره در نرود، و گرفتار خشم و آشفتگى ها نشود.[12] هم چنین علوّ طبع و بلندى همت و شخصیت بالا از امورى است که به انسان اجازه نمى دهد خشم خویش را آشکار کند، و دست به کارهاى غیر منطقى افراد خشمگین کم ظرفیت بزند.[13]

ایمان به خدا و توجه به ذات پاک و صفات او و از جمله حلم خداوند در برابر عاصیان و طاغیان نیز مى تواند سرچشمه دیگرى براى این فضیلت اخلاقى باشد.[14] علم و عقل و آگاهى بر نتایج مثبت حلم و پیامدهاى منفى خشم و غضب نیز عامل دیگرى براى پیدایش این فضیلت اخلاقى در وجود انسان ها است .[15]

با این که حلم از فضائل بسیار برجسته و از خوهاى شایسته انسانى است، ولى مواردى پیش مى آید که حلم در آنجا پسندیده نیست و این گونه استثنائات در سایر فضائل اخلاقى نیز ممکن است پیدا شود مثلًا در مواردى که حلم و بردبارى سبب جرأت و جسارت جاهلان متعصب مى شود و بر فشار و فساد و عصیان خود مى افزایند در اینجا حلم پسندیده نیست باید عکس العمل مناسبى نشان داده شود تا او سکوت کند.[16]

در مواردى که حلم و بردبارى به زیان جامعه و یا مکتب و عقیده انسان تمام مى شود در آنجا نیز حلم و سکوت غلط است.و نیز در مواردى که حلم نشانه ضعف و ذلت محسوب مى شود حلم کار خوبى نیست .[17]
 
نور دیده پیامبر (صلی الله علیه و آله)؛ الگوی حسن خلق مسلمانان
عالی ترین دستور معاشرت و برخورد با مردم اینگونه است که انسان باید در دل دو عقیده داشته باشد:[18] یکى آنکه در معاشرت به همنوع محتاج است زیرا طبعاً اجتماعى آفریده شد و در بقاء خود به آنها احتیاج دارد پس لازم است نرم گفتار و خوش برخورد باشد، دیگر آنکه نیازمند آنها نیست و باید به خود اعتماد کند و خدا را روزى دهنده بندگان داند. پس نباید تملق و چاپلوسى کند و خود را پیش مردم خوار و زبور نماید؛ بلکه در عین خوشروئى و شیرین سخنى عزت نفس و مناعت طبع خویش را باید حفظ کند.[19]

حال حسن خلق به معنى خاص، آن است که انسان با گشاده رویى و چهره شاد و زبان نرم و ملایم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر کس با خوش روئى برخورد کند، لب هایى پر از تبسّم، و کلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. این یکى از فضایل اخلاقى است که در روابط اجتماعى فوق العاده مؤثر است.[20]

در آیات قرآن و روایات اسلامى و سیره پیشوایان، مطالب فراوانى در زمینه آن فضیلت و این رذیلت دیده مى شود که حاکى از اهمّیت فوق العاده آن در سرنوشت فرد و جامعه است.[21] قسمت مهمى از موفقیت پیامبر صلى الله علیه و آله در پیش برد اهداف خود، و همچنین سایر معصومین علیه السلام و بزرگان علما و پیشوایان، مرهون همین فضیلت بوده است؛تاریخ انبیاء و اولیاء و معصومین علیهم السلام و به طور کلّى تاریخ رهبران جهان پر است از شواهد زنده این موضوع.[22]

داستان برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی که بعد از آن همه دشنام به حضرت با دیدن محبت حضرت به راه راست هدایت شد.[23]نشان می دهد در بسیاری از موارد  انسان نباید به قول معروف مته لای خشخاش بگذارد و باید گذشت کند و به ایثار روی آورد. لذا الگوی همۀ مسلمانان امام مجتبی علیه السلام است که در مقابل همۀ دشنام های آن مرد شامی،در عوض به او مهربانی کرد و سعی نمود حوائج او را برآورده کند و از او بگذرد. .[24]
 
ایثار پیرزن؛ عکس العمل پیشوای سترگ نیکی و کرامت چگونه بود؟
در یکى از سفرها امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و عبداللَّه بن جعفر از قافله عقب ماندند و در بیابان تشنه شدند، از دور خیمه چادر نشینى جلب توجه آنها را نمود، به سراغ آن آمدند، پیر زن تک و تنهایى در آن دیدند که آنها را سیراب کرد، و گوسفندى را که داشت براى تغذیه آنها آماده ساخت و آنها به پیرزن فرمودند اگر به مدینه آمدى به سراغ ما بیا شاید بتوانیم این همه محبّت را تا اندازه اى جبران کنیم، سپس خشکسالى شدیدى در بیابان هاى اطراف مدینه شد به گونه اى که چادرنشینان به شهرها هجوم آوردند و از مردم درخواست کمک مى کردند، روزى چشم امام حسن علیه السلام به همان پیرزن افتاد [25]که در کوچه هاى مدینه تقاضاى کمک مى کند. حضرت او را صدا زد و از او پرسید به خاطر دارى که من و برادر و پسر عمویم در بیابان نزد تو آمدیم و تو بهترین کمک را به ما کردى، پیرزن نیکوکار چیزى به خاطر نداشت، ولى امام فرمود: اگر تو به خاطر ندارى، من به خاطر دارم. سپس پول زیاد و گوسفندان فراوانى به او بخشید و او را نزد برادرش امام حسین علیه السلام فرستاد، آن حضرت نیز عطایاى بیشترى به پیرزن دادند و سپس او را به سراغ عبداللَّه بن جعفر فرستادند، او نیز نعمت زیادى به آن پیرزن بخشید و در پایان حدیث آمده است: «صارَتْ مِنْ اغْنَى النَّاسِ؛ او یکى از ثروتمندترین مردم شد».[26]،[27] آری باید معنای انفاق، جود و کرم را از سیرۀ کریم اهل بیت(علیهم السلام) آموخت و از  آن حضرت سرمشق گرفت.[28]
 
بزرگداشت و اکرام مومن در سیرۀ اجتماعی امام حسن مجتبی(علیه السلام)
بدیهی است اسلام اکرام مؤمن را لازم می داند، این اکرام گاه با کلام است و گاه با دعوت و یا کمک مالی و یا رفع اختلاف میان مؤمنین و مانند آن. با این حال خداوند متعال فقط به اصل اکرام قناعت نمی کند بلکه شاخ و برگ آن را نیز بیان می کند. مثلا در قرآن مجید آمده است:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِ‌ وَ الْأَذى»[29] یعنی اگر به نیازمندی کمک می کنی (و با این طریق به او اکرام می کنی) نباید آن را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل کنی.[30]

در سیرۀ اجتماعی امام حسن مجتبی علیه السلام می توان اوج اکرام و بزرگداشت مومن را مشاهده کرد، لذا در فرازی می خوانیم، فقیری خدمت ایشان رسید و دو بیت شعر خواند که مضمون آن این است که در تمام خانه ی من چیزی که بتوانم آن را حتی به یک درهم بفروشم باقی نمانده است و حتی در چهره ی من اثر فقر روشن است. فقط یک سرمایه برای من مانده است که آمده ام آن را به شما بفروشم و آن آبروی من است. آن را هم نمی خواستم بفروشم ولی دیدم که شما مشتری خوبی هستی.[31]

امام علیه السلام به مسئول اموال خود فرمود: ما مجموعا چقدر داریم و او عرض کرد: دوازده هزار درهم. فرمود: همه را بیاور. او عرض کرد: این مخارج سال ماست و چیزی باقی نمی ماند. امام فرمود: توکلت به خدا زیاد باشد. او تمام آن اموال را آورد و حضرت همه را به فقیر داد و فرمود: این مال کم را قبول کن و گویا تو چیزی به ما نفروختی و ما هم چیزی از تو نخریدیم. (آبروی تو کاملا محفوظ است و این هم مال اندکی بود که ما در بساط داشتیم.[32] بر این اساس گاه اکرام مؤمن موجب به مشقت افتادن او می شود مثلا مجلس مهمی ترتیب می دهند و اصرار می کنند که باید در مجلس حضور یابد. یا اینکه در مجلسی در حضور او از او تعریف می کنند و او از این کار خوشش نمی آید.[33]

پی نوشت :
[3] آیات ولایت در قرآن، ص: 129.
[4]همان.
[5] منتهى الآمال، ج 1، ص 417.
[6] آیات ولایت در قرآن، ص 129.
[7] همان؛ ص 130.
[8] همان.
[9] همان.
[10]بحارالانوار، ج 75، ص 102.
[11] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص403.
[12]همان ؛ ص407.
[13]همان.
[14]همان.
[15]همان ؛ ص408.
[16]همان.
[17]همان.
[18]اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج 2 ؛ ص476.
[19]همان؛ ص 477.
[20]اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص135.
[21]همان.
[22]همان.
[23]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛13/9/1387.
[24]همان.
[25] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص94.
[26]بحارالانوار، ج 43، ص 348.
[27] اخلاق در قرآن، ج 3، ص: 95.
[28]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ جلسه تقسیر قرآن کریم؛  شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛4/6/1389.
[29]سورۀ بقره؛آیۀ264.
[30]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛8/7/1394.
[31]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛2/5/1392.
[32]همان.
[33]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛8/7/1394.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.