الگوهای وحدت امت اسلامی

در بسیاری از مقالات و خطابه ها، دانشمندان تشیع و تسنن، حضرت علی (علیه السلام) را بنیانگذار تقریب خوانده اند. این عنوان کاملا صحیح است و شواهد فراوانی در سیره علوی دارد.
يکشنبه، 9 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سهیلا قصیل زاده
موارد بیشتر برای شما
الگوهای وحدت امت اسلامی

چکیده

امتیاز مکتب متعالی اسلام در آن است که آیین خود را با بیان واضح و همراه با معرفی الگو و اسوه دلپذیر و ماندگار عرضه می نماید. و بدین گونه هر نوع شکاکیت را از ساحت تعالیم خود دور می دارد. در این مقاله تلاش شده است نمونه هایی از رفتار صلح جویانه رهبران جامعه اسلامی معرفی گردد. این الگوها در قالب رفتار نبوی، بردباری علوی، مهرورزی ائمه مذاهب و خردمندی دانشوران فریقین ارایه گردیده است.
 

طرح مسأله

در حال حاضر از هر چهار نفر از ساکنان جهان یک نفر مسلمان است و آئین اسلام، پس از مسیحیت بیشترین پیروان را در بین ۲۳۲ کشور جهان داراست . هم اکنون تعداد مسلمانان آلمان بیش از لبنان و تعداد مسلمانان چین بیش از سوریه و تعداد مسلمانان روسیه بیش از اردن و تعداد مسلمانان اتیوپی به اندازه افغانستان است. بر حسب همین آمار که خبرگزاری آسوشیتدپرس آن را گزارش کرده است، دیگر مسلمانان جهان در اعراب خلاصه نمی شوند. از مجموع 455 میلیون نفر جمعیت اروپا، ۱۵ میلیون نفر آنان را مسلمانان به خود اختصاص داده اند. (یعنی 2.3 درصد)، ۲۳ میلیون نفر از جمعیت ۱۶۶ میلیونی روسیه مسلمانند (یعنی حدود 0.6 درصد) این جمعیت با رشد چشمگیری رو به افزایش است. آکادمی علوم اتریش در تازه ترین تحقیقات خود اعلام کرد جمعیت مسلمانان همچنان رو به افزایش است و تا أو أسط این قرن بین 14 تا 26 درصد جمعیت اتریش را به خود اختصاص می دهند. جمعیت مسلمانان در چهار سال اخیر، ۱۰ برابر سایر اقشار ساکن در انگلیس، رشد داشته است. در حالیکه مقامات انگلیسی از نگرانی خود نسبت به رشد جمعیت مسلمانان پرده برداشته اند، محمد عبدالباری رئیس شورای اسلام در لندن گفت: « دولت انگلیس نباید رشد سریع جمعیت مسلمانان را در این کشور، تهدیدی علیه خود تلقی کند.» خلاصه اینکه در ۵۰ سال گذشته جمعیت مسلمانان 235 درصد افزایش داشته است.
 
از سویی دیگر در حالیکه از نگاه استعمارگران هر قطره نفت با ارزش یک قطره خون سربازان و جنگجویان در جبهه، برابری دارد، بیش از ۷۶ درصد نفت جهان و ۵۰ درصد ذخائر گازی دنیا در خاورمیانه یعنی در سرزمین مسلمانان قرار دارد.
 
در بخش کشاورزی نیز بخشهای گسترده ای از سرزمینهای اسلامی قابلیت های چندگانه برای انواع مختلف کشاروزی دارند. اما با این همه عده و غده چرا باید سیادت و برتری این نیرو و ثروت متراکم و فرهنگ نادیده گرفته شود؟ مسلما گسستگی این سرمایه های انسانی و ثروت ملی در جامعه بزرگ اسلامی عامل چیرگی دشمنان مسلمین بر آنان شده است. مسلما دین، اعتقاد و فرهنگ ما برترین، سرمایه ماست، اما چه فرهنگی را باید در تعامل و مدیریت سرمایه های بزرگ ملت اسلامی، مورد توجه قرار دهیم تا سرمایه های معنوی و مادی ما، وسیله سیادت ما گردد نه ابزار سلطه و طمع بر ما شود؟ الگوهائی برای این فرهنگ تعاملی در این مقاله تقدیم خواهد گردید.

الگوهای وحدت امت اسلامی
 

بنیان وحدت در عصر نبوی

در بسیاری از مقالات و خطابه ها، دانشمندان تشیع و تسنن، حضرت علی (علیه السلام) را بنیانگذار تقریب خوانده اند. این عنوان کاملا صحیح است و شواهد فراوانی در سیره علوی دارد. اما خاستگاه این فکرت نورانی و مصلحانه، بدون تردید روش و توصیه های راهبردی رهبر جامعه اسلامی و پیامبر گرامی است که متکی بر وحی قرآنی است و نه تنها بر اتحاد امت اسلامی به عنوان امت واحده تاکید دارد (1) و نسبت به عاقبت سوء هر گونه تفرقه و جدائی به آنان هشدار می دهد (2) و تفرقه افکنان را به عذابی دردناک بیم می دهد (3)، بلکه برای وحدت و همبستگی با پیروان سایر ادیان آسمانی دست صداقت و همدلی دراز می کند و می فرماید: « قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَ لَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(4)
 
 برکت قدم های نورانی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، و نتیجه تلاشهای وحدت آفرین آن حضرت این بود که جامعه از هم گسیخته و خسته از جنگها و کینه های کهنه به جمعیتی یکپارچه و صمیمی تبدیل گردید. قرآن در این مورد می فرماید: « وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا» (5) یار و صحابی همیشه همراه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) در این مورد می گوید: پیامبر با تلاش خود شکاف های اجتماعی را ترسیم و کینه های انباشته در سینه ها را به دوستی مبدل کرد. « فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالَةَ رَبِّهِ فَلَمَّ اَللَّهُ بِهِ اَلصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ اَلْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ بَیْنَ ذَوِی اَلْأَرْحَامِ بَعْدَ اَلْعَدَاوَةِ اَلْوَاغِرَةِ فِی اَلصُّدُورِ وَ اَلضَّغَائِنِ اَلْفَادِحَةِ فِی اَلْقُلُوبِ.».(6)
 
پیامبر در نخستین اقدامات رسمی خود در مدینه بین سیصد نفر از مهاجرین و انصار پیمان اخوت ایجاد کرد. ابن هشام در این باره می گوید: اخی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بین أصحابه من المهاجرین والأنصار - فقال فیما بلغنا و نعوذ بالله أن نقول علیه ما لم یقل : «آخَى اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ أَخَوَیْنِ أَخَوَیْنِ ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ هَذَا أَخِی.»(7) بدنبال این اقدام، پیامبر عظیم الشان اسلام یک منشور مهم و پیمان عمومی در مدینه منتشر نمود و به وسیله آن بنیان وحدت را با یک درایت فنی دیگر تشیید نمود. مهمترین اصول این پیمان نامه عمومی چنین است:
 
1- اعلام تشکیل جامعه متحد نبوی و اسلامی با عضویت همشان مسلمانان قریش و یثرب در آن.
۲- اتحاد مسلمانان در مبارزه با ظلم و تجاوز.
٣- وفاداری جامعه اسلامی به پیمان های پیشین در مورد پرداخت خون‌بهای مقتولین در نزاع ها و حوادث.
4- استواری پیمان های صلح و جنگ بر موازین عدالت و انسانیت حتی در مورد یهودیان و مسیحیان.
5- پرهیز مسلمانان از هرگونه تجاوز به حقوق و اموال دیگران و دفاع مشترک از اموال و حقوق برادران دینی. 6- خودداری از اعطاء پناهندگی یا هرگونه دوستی و کمک به دشمنان جامعه اسلامی
۷- ضرورت حرمت گذاری آحاد مسلمانان به پیمانهایی که با غیر مسلمانان به نفع امت اسلامی امضاء می گردد و ممنوعیت هرگونه مخالفت با آن.
۸- اقرار به حقوق شهروندی و برخورداری تمامی شهروندان از حقوق و امکانات واحد اگرچه خارج از اسلام باشند (مراد شهروندانی است که در پیمان صلح با امت اسلامی هستند)
9- اتحاد مسلمانان در برابر کسانی که پیمان صلح و وحدت حاضر را نادیده بگیرند و علیه وحدت تلاش کنند.
۱۰- لغو هرگونه مصونیت برای خلافکاران و ستمگران با هر بهانه و عنوان (8)
 
این اقدامات که در ابتدای شکل گیری حکومت اسلامی از سوی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان مصادیقی از راهبرد اساسی رهبر جامعه اسلامی برای اتحاد و انسجام، اعمال می شد، همواره در تمامی فراز و نشیب های تاریخ زندگی آن بزرگوار مورد توجه آن حضرت بود: آن حضرت از هرچالش و تنشی در جامعه اسلامی احتراز می کرد و  پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) حتی در زمان فتح مکه که حکومت اسلامی به شرکت چشمگیری دست یافته بود همچنان از هرگونه حرکت تفرقه افکنانه احتراز می فرمود و هرگونه تدبیری را برای وحدت صفوف  پیش بینی می کرد (9). او در اوج قدرت بگونه ای با مردم برخورد کرد که غیر از سماحت و محبت در ادامه تعامل نبوی، چیزی حدس زده نمی شد. در نخستین سخنان خود بین اهل مکه از آنان پرسید: "ما ترون أنی فاعل فیکم؟" در پاسخ گفتند: "خَیْراً، أَخٌ کَرِیمٌ وَ اِبْنُ أَخٍ کَرِیمٍ". سپس فرمود: "اذهبوا فانتم الطلقاء" در آنروز هرگونه درگیری را در مکه ممنوع کرد و آن را منطقه امن اعلام فرمود و افزود: "لقد قَتَلْتُمُ قَتِیلٍه لادینه" دیه کشتهای را که ممکن بود عامل بروز اختلاف شود خود پرداخت، تا از گسترش نزاع جلوگیری کند.(10) در سخنان رسمی خود در مسجدالحرام فرمود: « اَلْمُسْلِمُ أَخُو اَلْمُسْلِمِ و اَلْمُسْلِمُونَ هُمْ یَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ » و این راهبرد را تیتر اصلی مدیریت اجتماعی خود اعلام کرد. (11)
 
این مدیریت طعم و شهد گوارای خود را در کام مسلمانان در طول دوره رسالت باقی نهاد و هرگاه مسلمانان کمی از آن انحراف گرفتند با مصیبت و تلخی مواجه شدند. همچون شکست احد که به تعبیر قرآن (12) پس از سستی و نزاع پدید آمد و با پایمردی و ایستادگی عده ای از سپاهیان اگرچه با غرامت و خسارت بسیاری از جامعه اسلامی رفع شد.

الگوهای وحدت امت اسلامی
 

امام علی علیه السلام اسوه وحدت

امام علی بن ابیطالب علیه السلام اسوه وحدت بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) زمینه های پیچیده ای برای تفرقه مسلمانان پیش آمد. اختلافاتی که دست پنهان دشمنان قسم خورده امت اسلامی، آن را هدایت می کرد، اما هوشیاری وارث علم و صفات برجسته پیامبر فتنه ها را در نوردید. او به خوبی دریافته بود که تاکید بر مسائل مهم موجب از دست دادن مزیتهای اهم می شود. یعنی بحث در مورد خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) موجب از دست رفتن اصل نظام اسلامی و نابودی شریعت نبوی خواهد شد. شاید در آن روز هیچکس در امامت حضرت علی علیه السلام شبهه ای نداشت و او را سزاوارترین افراد به شریعت و جانشینی و مرجعیت علمی جامعه نبوی میدانستند ولکن تصدی منصب خلافت را با توجیهاتی به سوی دیگران سوق می دادند. در این معرکه برای کسی که محبت مادری دلسوز برای جامعه و میراث نبوی را در دل احساس می کرد، وظیفه ای  جز خویشتن داری و سازگاری تصور نمی شد. امام علی علیه السلام نه تنها از طرح ادعای خود در مورد خلافت چشم پوشید، بلکه حتی به هنگام احساس خطر به یاری خلفاء شتافت و فرمود: « فَأَمْسَکْتُ یَدِی حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَةَ اَلنَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ اَلْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَکُونُ اَلْمُصِیبَةُ بِهِ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلاَیَتِکُمُ اَلَّتِی إِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلاَئِلَ یَزُولُ مِنْهَا مَا کَانَ کَمَا یَزُولُ اَلسَّرَابُ أَوْ کَمَا یَتَقَشَّعُ اَلسَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ اَلْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ اَلْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اِطْمَأَنَّ اَلدِّینُ وَ تَنَهْنَهَ»(13)؛ آن حضرت تا آن زمان که مردم با اصرار از او نخواستند وارد عرصه خلافت شود بکلی از آن فاصله گرفت.
 
ابن ابی الحدید صحنه ای که مردم، علی بن ابیطالب را به خلافت خواندند از زبان آن حضرت چنین ترسیم می کند:"أَتَیْتُمُونِی لِتُبَایِعُونِی فَقُلْتُ لاَ حَاجَةَ فِی ذَلِکَ وَ دَخَلْتُ مَنْزِلِی فَاسْتَخْرَجْتُمُونِی فَقَبَضْتُ یَدِی فَبَسَطْتُمُوهَا وَ تَدَاکَکْتُمْ عَلَیَّ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّکُمْ قَاتِلِیَّ وَ أَنَّ بَعْضَکُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ فَبَایَعْتُمُونِی وَ أَنَا غَیْرُ مَسْرُورٍ بِذَلِکَ"(14).
 
رفتار امام علی بن ابیطالب با خلفاء آنقدر عادی رقم می خورد که خلیفه دوم به خواستگاری ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب (علیه السلام)  آمد و ابتداء حضرت علی (علیه السلام) فاصله سنی و کمی سن دختر خود را مطرح کرد اما پس از خواستگاری مجدد و پذیرش دختر، ام کلثوم را به ازدواج عمر در آورد.(15) این ازدواج اگر چه نمی تواند دلیل ارادت امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) به خلیفه دوم باشد اما یقینا نگرش و رفتار صلح جویانه آنحضرت را در برابر کسی که نقش نخستین منازعه خلافت را با او داشت، تأیید می کند.
 
این در حالی است که به گفته طبری قبل از این خواستگاری، عمر از دختر ابی بکر خواستگاری کرده بود که بدلیل بداخلاقی عمر، دختر ابوبکر با این ازدواج مخالفت کرده بود(16)
 
در عهد عثمان، علیرغم اعتراض و شورش عمومی علیه وی، حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) در زمان محاصره عثمان از سوی معارضین، دو فرزند خود امام حسن و امام حسین (علیه السلام) را برای شکستن محاصره و دفاع از عثمان مأمور کرد و فرمود: «اذهبا بسیفکما حتى تقوما على باب عثمان فلا تدعا احدا یصل الیه »(17). و طبق نقل ابن ابی الحدید خود نیز در این دفاع شرکت کرد "فقد حضر هو بنفسه مرارا وطرد الناس عنه"(18). و آن زمان که معارضین از رساندن آب به خلیفه سوم مخالفت کردند، حضرت فرمود: « ایها الناس ان الذی تفعلون لایشبه امر المومنین و لا امر الکافرین! ان فارس و روم لتؤسر فتطعم وتسقی ! فوالله لاتقطعوا الماء عن الرجل» سپس، همراه جوانان بنی هاشم سه مشک پر از آب برای او فرستاد.(19)
 
برابر برخی از اسناد تاریخی امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) سه نفر از فرزندان خود را به نامهای ابوبکر، عمر و عثمان نامگذاری کرد. اگرچه این نامگذاریها نمی تواند بصورت قطعی اثبات کننده علاقه آن حضرت به خلفاء باشد، اما می تواند عادی بودن برخورد آن بزرگوار با خلفاء را اثبات نماید.
 
در زمان معاویه با آنکه او برای دشنام دادن به علی بن ابیطالب (علیه السلام) فعالیت زیادی کرد و منبرهای زیادی را برای این کار رسمیت بخشید. به گونه ای که کراجکی می گوید: «مسجد الذکر بمصر معروف فی موضع یعرف بسوق وردان و انما سمی مسجد الذکر لان الخطیب سها یوم الجمعه عن سب علی علی المنبر فلما وصل إلی موضع المسجد المذکور ذکر أنه لم یسبه فوقف وسبه هناک قضاء لمانسیه فبنی الموضع وسمی بذلک» امام علی بن ابیطالب علیرغم اینهمه تلاشها علیه او در برابر کسانیکه از لشگریان او به بدگوئی از اهل شام می پردازند می فرماید: « ...إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» و به آنان می آموزد که به جای دشنام بگویند: « اَللَّهُمَّ اِحْقِنْ دِمَائَنَا وَ دِمَائَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْقِذْهُمْ مِنْ ضَلاَلِهِمْ حَتَّى یَعْرِفَ اَلْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ اَلْغَیِّ وَ اَلْغَدْرِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.»(20)؛ گامهای استوار امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) و تلاشهای دلسوزانه او برای حفظ وحدت یکپارچگی امت اسلامی و خویشتنداری مثال زدنی و حیرت آور آن حضرت در یک دوران طولانی قابل شمارش و احصاء نیت و در ظرفیت این صحیفه محدود قرار نمی گیرد!

الگوهای وحدت امت اسلامی
 

وحدت در سیره ائمه مذاهب اربعه

 پس از دوره خلفاء، بارزترین شخصیتهای مورد توجه اهل سنت، فقهاء چهارگانه و رؤسای مذاهب اربعه هستند که هرکدام به نوعی وابستگی علمی و عاطفی خود را به ائمه شیعه ابراز داشته اند و با آنان در تعامل بسیار مثبت زندگی کرده اند . نعمان بن ثابت مشهور به ابوحنیفه که نخستین فقیه مورد توجه اهل سنت است و در سال ۸۰ هجری قمری در کوفه به دنیا آمده است دوره شاگردی خود را در مکتب امام صادق (علیه السلام) رهبر جهان تشیع، فاخرترین لحضات عمر خود می شمرد و می گوید: «لولا السنتان لهلک النعمان» (21) در سخنی دیگر از او نقل شد که گفته است: «ما قاتل على إلا و على اولى بالحق منه» (22) از او در مورد حادثه جمل و جریان حق در آن روز پرسیدند، او در پاسخ می گوید: «سار علی فیه بالعدل و هو اعلم المسلمین بالسنة فی قتال اهل البغی»(23) در مورد مقام علمی جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) گفته است : «والله ما رایت افقه من جعفر بن محمد الصادق»(24)
 
محمد أبوزهره می نویسد: «ولقد عد العلماء جعفرا هذا من شیوخ أبی حنیفة و ان کان فی سته و قد تتلمذ در ابوحنیفه کما جاء فی المناقب للمکی ولابن البرازی»(25) ابو زهره در ادامه تحلیل این رابطه چنین نتیجه گیری می کند: «ان أبا حنیفة شیعی فی میوله و ارائه فی حکام عصره ای انه یری الخلافة فی اولاد علی من فاطمة و ان الخلفاء الذین عاصروه قد اغتصبو الأمر منهم وکانوا لهم ظالمین»(26) مراد او از خلفاء غاصب در این گفته منصور دوانیقی است که ابوحنیفه نیز در سال ۱۵۰ قمری به دست وی مسموم شد. ابو زهره، در مورد عقیده أبوحنیفه در ارتباط با خلفاء راشدین، ضمن آنکه او را دوستدار اهلبیت می داند می گوید: «فقد کان مع تشیعه لآل علی، یضع ابابکر و عمر فی المکان قبل علی علیه السلام»(27) ابوحنیفه به هنگام خطاب به امام صادق (علیه السلام) برای پرسش از آنحضرت، آن بزرگوار را با جملات احترام آمیز همچون : «جعلت فداک یابن رسول الله» مورد خطاب قرار می داد.(28) امام صادق (علیه السلام) او را از قیاس منع کردند و او از این کار دست کشید اما شاگردان او این روش را ادامه دادند(29) او در مخالفت با حکومت عباسیان از قیامهای فرزندان على (علیه السلام) خصوصا قیام زید بن على بن الحسین (علیه السلام) جانبداری کرد و به او کمکهای فراوانی نمود.(30)
 
مالک بن انس پیشوای دیگر اهل سنت است که در سال ۹۳ هجری قمری در مدینه بدنیا آمد و در سال ۱۷۹ هجری قمری از دنیا رفت او می گوید: در علم و عبادت و تقوی هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب کسی برتر از جعفر بن محمد الصادق خطور نکرده است.(31) او ابتدا از مخالفان حکومت عباسی بود و از یاران نفس زکیه محسوب می شد لکن پس از مدتی، روش و موضعگیری خود را در رابطه با خلفاء و حاکمان عباسی تغییر داد و حامی حکومت آنان قرار گرفت بگونه ای که منصور او را رکن الاسلام نامید. هارون الرشید نیز در موسم حج به جارچیان دستور داد اعلام کنند: فقط مالک شایسته فتوا دادن است.(32)
 
محمد بن ادریس شافعی پیشوای سوم اهل سنت که در سال ۱۵۰ هجری در غزه متولد شد و در سال ۱۹۸ در مصر بدرود حیات گفت، نیز اگرچه در عصر امام باقر و امام صادق (علیه السلام) زندگی نکرده است. اما بیشترین علاقه و وابستگی روحی را به اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ابراز کرده است و در زمانیکه شیعه بودن مساوی با حکم به اعدام و شکنجه بود، ابراز علاقه او به خاندان وحی به حدی می رسید که او را شیعه می خواندند: اشعار معروف او در وصف آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، زمزمه همه دوستداران پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام که گفته است:
 
یَا آلَ بَیتِ رَسولِ الله حُبُّکُمُ  
فَرضٌ مِنَ الله فی القُرآنِ أنزَلَهُ
کَفاکُم مِن عظیمِ القَدرِ أنّکُم  
مَن لَم یُصلِّ عَلَیکُم لَا صَلَاةَ لَهُ (33)
 
احمد بن حنبل پیشوای چهارم اهل سنت که در سال 164 هجری قمری در بغداد بدنیا آمد و در سال ۲۶۱ دار فانی را وداع گفت. او نیز در اظهار محبت به خاندان پیامبر طوری رفتار کرد که او را شیعه می نامیدند اگر چه عباسیان کوشیدند با نزدیکی به وی او را به سوی خود بکشانند. در زمانیکه او خلفاء را با هم مقایسه می کرد فرزندش از او می پرسد: پدرجان على بن ابیطالب علیه السلام در این مقایسه چه جایگاهی دارد؟ او در پاسخ می گوید : «... عَلِیٌّ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ لاَ یُقَاسُ بِهِمْ أَحَدٌ» (34) از او نقل شده که گفته است: «من لم یثبت الامامة لعلی فهو اضل من حمار»(35) او اگرچه شاگردی و زمان امام صادق (علیه السلام) را مستقیما درک نکرده است اما در ضمن مشایخ او نام هفده تن از شیعیان ثبت شده است. (36) هنگامی که به او گفتند عبدالرحمن بن صالح که از نزدیکان اوست، رافضی است گفت: «سبحان الله رجل أحب قوما من اهل بیت النبی (صلی الله علیهم و سلم) نقول له لاتحبهم؟ اهو ثقه»(37) او از مریدان عبدالرزاق بن همام صنعانی بود که گاه با پیمودن راه فراوان خود را به صنعاء می رساند تا از او علم بیاموزد.(38)

الگوهای وحدت امت اسلامی
 

همبستگی پس از فقهاء اربعه

روند آشتی و کنترل اختلافات در قرن ها و دوره های پس از ائمه اربعه، با دشواریهائی مواجه بود. خصوصا هر زمان که دولت مقتدری چه شیعی و چه سنی پدید آمد، دشمنان مسلمین راه مهار خطر گسترش اسلام را ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمانان می دانستند.
 
در ابتدای قرن چهارم هجری که سیف الدوله همدانی شیعی با اخشیدیان ایرانی و سنی در مورد حکومت بر حلب وارد نبرد شد، یک تقریب و وحدت موجب مجد و عظمت دوباره آنان گردید و در پرتو عقلانیت ایجاد شده بین سیف الدوله و اخشید، دانشمندان هر یک از این مکتب ها به تبادل نظریه و همفکری پرداختند و کتابهای معتبری از جمله کتاب الاغانی توسط ابوالفرج اصفهانی، در این عهد تدوین شد اما در عصر ایوبیان اختلاف و برادر کشی رواج یافت و بحث های بی حاصلی همچون برتری خلفاء، خلود اهل صفین وجمل در آتش و عدم آن، عامل تشدید درگیری ها بین دو گروه شد تا آنکه دو گروه را در کام حمله مغولان گرفتار کرد. این روند افول و ضعف تا قرن هشتم ادامه یافت تا آنکه دولت نیرومند عثمانی توانست با ابزار وحدت بین فرق اسلامی، شوکت آنان را در برابر دشمن مشترک به آنان باز گرداند. این وحدت و همدلی موجب وحشت اردوگاه صلیبیان شد و با حربه تفرقه به جان مسلمین افتادند و عمال آنان که نقاب بر چهره داشتند و با نامهائی همچون آیت الله بلژیکی و شیخ حسن آلمانی و شیخ یوسف فرانسوی در حوزه های علوم دینی مسلمانان نفوذ کرده بودند، به ایجاد فتنه و تفرقه بین مسلمین و وادار کردن مفتیان و علماء هر گروه به تکفیر طرف مقابل پرداختند.
 
شاه اسماعیل صفوی بازی خورده این جریان نفاق آفرین بود، که علیرغم دعوت سلطان سلیم از او برای آشتی و وحدت، به تکفیر مسلمانان سنی پرداخت. در طرف مقابل نیز عثمانی ها شیعه را تکفیر و قتل آنان را مجاز اعلام کردند. در این نزاع دولتهای اروپائی نه برای یاری شیعیان بلکه بمنظور شکست امپراطوری عثمانی و چیرگی بر سرزمین های اسلامی از یکسو از پادشاهان صفوی حمایت کردند و از سویی دیگری با دولت عثمانی دست دوستی دادند و با سلاح غربی هر دو دولت صفوی و عثمانی رو به ضعف نهاده و زمینه سقوط خود را فراهم آوردند. در همین شرایط مسیحیان، اندلس اسلامی را فتح و آن فاجعه تاریخی را برای مسلمانان آن سرزمین پیش آوردند و دولت عثمانی را به دولتهای بسیار کوچک تجزیه کردند. این اختلافات کار هزیمت اسلام را به جایی رساند که اسلام حتی در ترکیه توسط آتاتورک ممنوع اعلام شد و بدنبال آن و در قرنهای بعد زمینه ایجاد دولت جعلی اسرائیل فراهم آمد.
 
در برابر این تلاش های تفرقه افکنانه و اتحاد دشمنان وحدت مسلمین، علیه آنان، حرکت مصلحانه یک گروه از عالمان تشیع و تسنن که در رأس آنان علامه قمی، علامه مراغی، آیت الله بروجردی، شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمود شلتوت بودند، اسلام را از خطر نابودی تا حدود زیادی محافظت کرد و سدی در برابر خیال خام اسرائیل برای ایجاد دولتی به گستره از نیل تا فرات استوار آفرید و خواب آنان را پریشان نمود. در پرتو این تلاشها، تکفیر و تهمت ها، جای خود را به تأیید و تحسین داد و مسلمانان گوش به فرمان رهبران خود «ید واحده» را در برابر دشمن مشترک به تجربه نهادند. برای نخستین بار در تاریخ، منشور برادری به قلم شیخ الازهر ثبت شد. او در نوشته خود متابعت از هر یک از مذاهب که دارای احکام مدون و منقول صحیح باشند جائز شمرد، و به جواز متابعت از مذهب شیعه نیز تصریح کرد ، کرسی فقه مقارن و تدوین آئین نامه آن در الأزهر، تأسیس رسمى جماعة التقریب بین المذاهب الاسلامیة و انتشار اساسنامه آن و سفر تاریخی شیخ الازهر دکتر شیخ محمد نام در سال ۱۳۵۰ به تهران و حضور در میان عده ای از دانشمندان شیعی، محدود شدن فتنه سب و تکفیر و به تبع آن جلوگیری از برادر کشی مسلمانان به نفع ایادی استعمار و صهیونیسم از میوه های شیرین این هوشمندی و بصیرت بود. شیرینی که شیخ شلتوت یک صحنه از آن را در ترسیم شرکت خود در نماز جماعت به امامت آیت الله کاشف الغطاء در کنفرانس اسلامی فلسطین در مسجدالاقصی، چنین تبیین می کند. « بی آنکه فرقی باشد بین آنکه خود را سنی یا شیعه می خواند.»
 
اگر در عالمان دینی سه خصوصیت بصیرت، استقلال و اخلاص وجود داشته باشند، مجاهدت را در راه تقریب و وحدت ملل اسلامی بر وظایف دیگر مقدم می دانند و هیچ گاه از دغدغه این امر مهم احساس فراغت نخواهند نمود. امید آن که تمام عالمان دینی از اهل تسنن و تشیع، این باور و احساس و تکلیف را در کالبد جامعه بدمند و خود پاسدار آن باشند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره انبیاء، آیه ۹۲.
2 - سوره آل عمران، آیه 104.
3 - همان، آیه 105.
4- همان، آیه 14.
5 - همان، آیه ۱۰۶.
6- نهج البلاغه خطبه، ۲۳۱.
7 - سیره ابن هشام، ج ۲، ص۱۵۰؛ بحار الأنوار، ج ۳۸، ص ۳۳۶.
8- همان، ص 146.
9- همان، ج 4، ص 54.
10- همان، ص ۵۸.
11- کنز العمال، ح ۱۶۹.
12 - سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
13 - نهج البلاغه، نامه ۹۲.
14 - شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 390.
15- الکافی، ج 6، ص 115.
16- تاریخ طبری ج ۵، ص ۵۸.
17 - انساب الاشراف، بلاذری، ج ۵، ص ۹۸.
18 - شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۰ ص ۵۸۱.
19- ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۵۳۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج ۵، ص ۹۹.
20- نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
21- مسند زیدین على، ص ۱۰۳.
22 - المناقب ملمکی، ج ۲ ص ۸۳.
23 - ابوحنیفه حیاته و آرائه، محمد أبوزهره، ص ۱۹۳.
24- همان، ص ۷۲.
25- همان.
26- همان، ص 164.
27- همان، ص ۱۹۲.
28 - الامام الصادق والمذاهب الأربعة، اسدحیدر، ج ۱، ص۳۳۵
29- همان، ج 4، ص 144
30- همان، ج ۱، ص ۳۳۹
31- همان، ج 4، ص ۳۷۲
32 - وفیات الأعیان، ج 4، ص ۱۳۵
33 - الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، ص ۱۳۳.
34- ابن حنبل، حیاته و أفکاره، محمد ابو زهره، ص ۱۶۸.
35- همان، ص 147.
36 - الامام الصادق علیه السلام و المذاهب الأربعه، ج 4، ص ۳۲۲.
37 - تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۲۹۱.
38- الطبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۱۷۵.
 
منابع:
1- قرآن کریم
۲- نهج البلاغه
٣- سیره ابن هشام، بیروت، داراحیاء التراث العربی
4- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، قم، مکتبه آیت الله العظمى المرعشی النجفی
5- الکافی، ثقة الاسلام کلینی، بیروت، دارالمعارف
6- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، تهران
۷- انساب الاشراف، احمد بن یحیى البلاذری، طهران، موسسة الأعلمی للمطبوعات
۸- ناسخ التواریخ، محمدتقی بن محمدعلی سپهر ولسان الملک، تهران
9- الامام زید، حیاته و عصره، محمد ابوزهره، بیروت، دار الفکر العربی، ۱۹۵۹
۱۰- المناقب، الموفق بن احمد بن حمد المکی الخوارزمی
۱۱- ابوحنیفه، حیاته و مصره و ارائه، محمد ابو زهرة بیوت، دار الفکر العربی
۱۲- الامام الصادق علیه السلام و المذاهب الأربعة، اسد حیدر، قم، مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)
13- الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، مصر، مکتبة القاهرة، 1965
14- ابن حنبل، حیاته و مصره و آرائه، محمدابوزهرة، بیروت، دار الفکر العربی
15- تاریخ بغداد، أبوبکر احمد بن على بن الخطیب البغدادی، بغداد، مکتبه الغربیه، ۱۹۳۱
16- الطبقات، ابن سعد الواقدی، بیروت، دارصادر، ۱۳۷۹ هـ. ق
۱۷- کنز العمال، على المتقی بن حسام الدین الهندی، بیروت، دار الرسالة
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسنده: دکتر محمدرضا رضوان طلب، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389 ش، صص 132-121.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما