مهندسی استراتژی تقریب؛ زمینه سازی برای تأسیس«اتحادیه ی کشورهای اسلامی»

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی

در نوشتار حاضر نویسنده تلاش دارد تا به تحلیل زیر ساخت های «استراتژی تقریب» پرداخته و از این طریق کانون های اصلی«استراتژی تقریب» شناسایی و معرفی نماید.
شنبه، 28 فروردين 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سهیلا قصیل زاده
موارد بیشتر برای شما
مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی

چکیده

این واقعیت که کشورهای اسلامی علیرغم بهره مندی از توانمندی های مادی و معنوی ارزشمند و داشتن تجربه های در خور توجهی چون دوران درخشان حکومت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) که بنیاد رشد و تعالی را در حوزه ی اسلامی گذارد، متأسفانه در تاریخ معاصر دچار نوعی پراکندگی شده اند که به تضعیف عمومی آنها و در نتیجه عدم دست یابی شان به جایگاهی در خور معادلات قدرت در گستره ی جهانی منتهی شده محققان و اندیشه گران متعددی را به تأمل واداشته تا بتوانند برای درک «چرایی» این وضعیت و «تجویز» راهکاری مناسب اقدام نمایند که امروزه با عنوان کلی «استراتژی تقریب» شناسانده می شود.
 
در نوشتار حاضر نویسنده تلاش دارد تا به تحلیل زیر ساخت های «استراتژی تقریب» پرداخته و از این طریق کانون های اصلی ای را که بدون توجه به آن ها«استراتژی تقریب» اصولا معنا و مفهوم نمی یابد، شناسایی و معرفی نماید. برای این منظور نخست از رهگذر تحلیل تجربه های کارآمد موجود، به تصویری عمومی از استراتژی دست یافته که بر دو زیر استراتژی طراحی «جهان بینی سیاسی منسجم» وتولید «ایدئولوژی فراگیر» استوار است. در ادامه این دو «زیر استراتژی» را در حوزه ی کشورهای اسلامی به بحث گذارده و ایده ی طرح تأسیس «اتحادیه کشورهای اسلامی»
 

1. اصلاح جهان بینی سیاسی

این ایده بعد سلبی استراتژی را شکل می دهد که بر اساس مقابله با دشمن مشترک جهان اسلام استوار است. بدین معنا که باید در شناخت و معرفی دشمن واقعی جهان اسلام، تأملی جدی صورت گیرد.
 

۲. تولید ایدئولوژی سیاسی

این ایده بعد ایجابی استراتژی تقریب را شکل می دهد که بر شناسایی منافع مشترک امت اسلامی مبتنی است. بدین معنا که جهان اسلام باید در پی ارتقای جایگاه استراتژیک خود برآید.
 

مقدمه

قال الله تعالى: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم».«محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) رسول خداست و کسانی که بر پیمان اویند، چنانند که در مقابل کفار شدید و سخت و در میان خودشان مهربان هستند.» از جمله ویژگی های بارز دین اسلام، ماهیت سازنده و تعالی بخش آن است که امروزه از آن با عنوان تخصصی «توسعه ی همه جانبه و پایدار» یاد می شود. به همین دلیل است که متعاقب ظهور اسلام در حجاز به مثابه ی یکی از نقاط عقب مانده در جهان آن روز (1) به این سرزمین متأثر از التزام به آموزه های دینی، راه ترقی و کمال را در اندک زمانی تحت مدیریت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) طی می نماید و به یکی از قطب های قدرت تبدیل می شود که تجلی آن را در نامه نگاری های حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابرقدرت های آن دوران می توان مشاهده نمود.(2) بر همین مبناست که «قاعده ی اعتلاء» درون گفتمان سیاسی اسلام مستند به کلام الهی - آن جا که می فرماید: همانا خداوند به تحقیق برای کافران در هیچ زمان راه تسلط بر مؤمنین قرار نداده است (3). و حدیث نبوی - آن جا که می فرماید: اسلام همیشه برتری جو است و بالا می رود و هیچ چیزی را نشاید که بر آن بر تری یابد (4)- تعریف شده که دلالت بر عزت مسلمانان در مناسبات قدرت دارد.
 
با این حال مشاهده می شود که عصر طلایی عزت و قدرت، به تدریج رو به افول گذارده و در پی زوال اقتدار امپراطوری اسلامی، طیف متنوعی از کشورهای ملی پدیدار می شوند که ضرورت در شبکه ی ارتباط مؤثر با یکدیگر نمی باشند. از این زمان است که پدیده ی منازعات درون دینی غلبه یافته و شاهد بروز جنگ هایی می باشیم که متأسفانه طرفین درگیر در آنها متعلق به حوزه ی جهان اسلام هستند. در کنار این پدیده، شاهد فعال شدن عوامل خارجی برای نفوذ به درون جامعه ی اسلامی و تأسیس نظام های سیاسی وابسته می باشیم که در نهایت افت جایگاه جهان اسلام در فرآیند تعریف نظم جهانی و به حاشیه رانده شدن آن را نتیجه می دهد.
 
با این حال دغدغه های دینی اندیشه گران متعهد و اصلاح طلب پیوسته وجود داشته اند که پرسش از چرایی و چگونگی احیای عزت و اقتدار جهان اسلام را در هر دوره ای از تاریخ، طرح و اذهان همگان را بدان معطوف داشته اند. منادی این جریان در عصر حاضر، حضرت امام خمینی (قدس سره) می باشد که با رهبری انقلاب اسلامی در ایران و تأسیس جمهوری اسلامی توانستند روح حیات و نشاط دینی را بار دیگر به کالبد کشورهای اسلامی باز گردانند و امکان شکل گیری بلوک قدرتی بنام «جهان اسلام» در عرصه سیاست بین الملل، را بصورت تجربی نشان دهند.
 
«ای مستضعفین بپا خاسته! و ای دریای بی پایان انسان ها! بپا خیزید و از کیان اسلامی و ملی خویش دفاع کنید (5)... ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید! بپا خیزید و در زیر پرچم توحید و در سایه ی تعالیم اسلام، مجتمع شوید و... مجد اسلام را اعاده کنید (2)... و اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا. خداوند تعالی، عزت را برای هر دو رسول عظیم الشان خود و مؤمنین - قرار داده است.»(3)
 
براین اساس، تلاش در راه تبیین و تشریح ضرورت این اقدام در گستره ی جهان اسلام، تلاشی ارزشمند و مطابق با رسالت دینی مسلمانان ارزیابی می شود که منافع دنیوی و اخروی آنها را بصورت توأمان تأمین می کند. نوشتار حاضر در این راستا ایده ی تأسیس «اتحادیه ی کشورهای اسلامی» را به مثابه ی هدفی عینی - و البته ممکن - مطرح نموده و نویسنده با اتخاذ رویکردی استراتژیک سعی می نماید تا مقدمات ضروری شکل گیری چنین هویتی را به بحث گذارد. برای این منظور نخست چارچوب نظری مناسب طراحی و بر اساس آن در گفتار دوم، شرایط جهان اسلام تحلیل و در نهایت راهبرد مدنظر، ارایه گردیده است.

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی

گفتار اول: استراتژی تقریب

«آن چه در بحث از استراتژی مهم می نماید، آن است که... بیش از دانستن تئوری های موجود... آگاهی از عواملی که در شکل دهی به استراتژی دخیل هستند، مهم می باشد، چرا که استراتژی ها را می توان ساخت و چنان نیست که ساخته شده باشند.»(8)

این که استراتژی ها دارای هویتی سازمانی می باشند که موضوع «طراحی و ساختن» قرار می گیرند، واقعیت مهمی است که نخبگان و اندیشه گران کشورهای اسلامی را موظف می نماید تا نسبت به تعریف سازمان بومی استراتژی تقریب اهتمام ورزند. به عبارت دیگر، استراتژی ها محصول امکانات، توانمندی ها، شرایط و موقعیت های بازیگران هستند و همین امر مانع از آن می شود که بتوان نسبت به گرته برداری صرف از استراتژی های نسبتا کارآمد در سایر نقاط جهان، به مثابه ی یک راهکار مؤثر برای درک ماهیت استراتژی تقریب امیدوار بود.(9)

بر این اساس نگارنده در این گفتار تصویری بومی از «استراتژی تقریب» ارایه می نماید که متناسب با شرایط «جهان اسلام» طراحی شده است. هدف نگارنده در این گفتار شناسایی ساختار، سازمان و ارکان اصلی استراتژی تقریب - بدون ورود به محتوای آن است تا بدین وسیله به تصویری جامع» دست یابیم که بتواند در حکم «نقشه ی راه» برای نیل به این هدف مهم - یعنی تقریب - باشد. در گفتار دوم، ملاحظات محتوایی این استراتژی به بحث گذارده می شود.
 
از این منظر می توان چنین بیان داشت که استراتژی تقریب لازم است، به دو پرسش اساسی در حوزه ی مطالعات استراتژیک، پاسخ صریح و مقبول ارایه نماید.
 
نخست آن که: «سازمان قدرت در حال حاضر چگونه است؟» و دیگر آن که: «سازمان قدرت در آینده چگونه باید باشد؟». پاسخ به هر یک از این دو سؤال(10) در قالب یک «زیر استراتژی» (substrategy) (11) می آید که مجموع آن دو، «استراتژی تقریب» را پدید می آورند.
 

زیر استراتژی اول: طراحی جهان بینی سیاسی منسجم

هر بازیگر از نوع مناسبات قدرت در سطح بین المللی تصویری نزد خود دارد که از آن می توان به «جهان بینی سیاسی» آن بازیگر تعبیر نمود. این جهان بینی در واقع مشتمل بر پاسخهایی است که بازیگر برای سؤال های سه گانه ی قدرت در نظام جهانی دارد که عبارتند از:
 
۱. بازیگران حاضر در معادلات قدرت کدامند؟
۲. فرآیندهای تأثیرگذار بر تصمیم گیری چه هستند؟
٣. سهم هر یک از بازیگران در بازی قدرت به چه میزان می باشد؟(12)
 
 از ترکیب پاسخ های فوق الذکر «جهان بینی سیاسی ای» پدید می آید که می توان آن را چنین تعریف نمود: «سازمان معنایی که مرز میان خود و دیگری و جایگاه هر یک از بازیگران را مشخص می سازد.»(13)
 
این مفهوم صرفا ارزش نظری نداشته و بحثی متعلق به حوزه ی فلسفه سیاست بین الملل ارزیابی نمی شود، بلکه افزون بر آن، در سیاست عملی - از آن حیث که«بارکد سیاسی» بازیگران را تعیین می نماید - کاملا تأثیر گذار است. منظور از «بارکد سیاسی» دسته بندی بازیگران سیاسی در طیفی مشتمل از «معارض» تا «متحد» به شرح جدول زیر می باشد.(14)
 
جدول شماره ی (1)
 بارکدهای سیاسی رایج در عرصه ی روابط بین الملل
 
بارکد سیاسی شرح
معارض مجموعه ای از بازیگران که از حیث نظری و عملی در مقام عدم تحقق اهداف بازیگر رقیب می باشند. برای این دسته از بازیگران عدم توفیق رقیب دارای اولویت است و لذا تقبل هزینه های کلان آن نیز معقول می باشد
مخالف مجموعه ای از بازیگران که از حیث نظری و عملی در مقابل تحقق اهداف بازیگر قرار دارند. برای این دسته، عدم توفیق بازیگر ارجحیت (و نه اولویت) دارد، لذا میزان هزینه پذیری آنها بالا نیست.
منتقد مجموعه ای از بازیگران که از حیث نظری و عملی اصولا می توانند با بازیگر همراه باشند، اما بدلیل منافع خاصی که دارند عدم توفیق بازیگر را «مطلوب» (و نه ارجح یا اولی) میدانند. لذا موضوع اصلی آنها تأمین منافعشان است که هزینه هایی را برای بازیگر مقابل (اگر مایل به جلب همراهی آنها باشد) دارد.
بیطرف مجموعه ای از بازیگران که توفیق یا عدم توفیق بازیگر برایشان مطلوبیت خاصی ندارد و لذا اصولا مایل به درگیر نمودن خود نمی باشند.
همراه بخشی از بازیگران حاضر در گروه منتقدان هستند که به دلیل تأمین منافعشان و تحمل هزینه های آن از سوی بازیگر مقابل، از گروه منتقدان جدا و همراهی را پیشه ی خود ساخته اند. به عبارت دیگر توفیق بازیگر برای آنها، مطلوبیت یافته است.
مؤتلف دسته ای از بازیگران هستند که از حیث نظری و عملی توفیق بازیگر دیگر برایشان ارجحیت یافته است. بنابراین بصورت مؤثر تری در کنار بازیگر ایفای نقش نموده و حتی در تحمل هزینه ها نیز مشارکت دارند.(اگر چه آستانه ی این مشارکت محدود و اندک بوده و بیشتر ابعاد نظری تا عملی را پوشش می دهد)
متحد بازیگرانی را شامل می شود که از حیث نظری و عملی توفیق بازیگر دیگر برایشان اولویت داشته و لذا بصورت کامل | در تأمین هزینه ها و برداشت از منافع آن حضور دارند.
 
حال با عنایت به بارکدهای تعریف شده، می توان دو الگوی اصلی در حوزهی جهان بینی سیاسی» را از یکدیگر تفکیک نمود. شایان ذکر است که این دو الگو جنبه ی ایده آل تایپ» (Ideal Type) دارند و در عالم خارج می توان حسب نوع ترکیب بین شاخص های چهارگانه ای که در ذیل هر الگو آمده، به طیف متنوعی از تجارب مختلف دست یافت.

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی
 

اول: جهان بینی سیاسی آنارشیک

ویژگی های بارز این گونه از جهان بینی سیاسی عبارتند از(15):
 
1. تعارض درونی
عمده جریان های منازعه برانگیز (که بطور مشخص بارکدهای دوگانه اول - یعنی معارض و مخالف - را شامل می شود) به سمت درون واحد سیاسی گرایش دارد. به عبارت دیگر بازیگران داخلی بیشتر به عنوان دشمن یا مخالف شناسانده می شوند.
 
 ٢. تعامل بیرونی
عمده جریان های وحدت بخش (که بطور مشخص بارکدهای اتحاد و ائتلاف را شامل می شود) به سمت بیرون واحد سیاسی گرایش دارد. به عبارت دیگر بازیگران بیرونی بیشتر به عنوان مهم ترین و مؤثرترین شرکا شناسانده می شوند.
 
٣. تحمل دوگانه ی منفی
نسبت به جریان های بی طرف و منتقد در خارج، به مراتب متساهل تر تا منتقدان داخلی هستند. به عبارت دیگر، بارکدهای منتقد و بی طرفی در حوزه ی داخل عموما به «مخالف» یا «معارض» حمل شده و امکان همکاری با آنها بسیار کاهش می یابد. حال آن که نسبت به منتقدان خارجی، تحمل بیشتری بوده و تا حد همکاری نیز احتمال آن می رود. این دوگانگی از آن حیث که نسبت به بازیگران داخلی رویکرد منفی دارد، با وصف «منفی» از آن یاد شده است.
 
4 . همراهی متزلزل
بارکد همراهی در حوزه ی داخل بدلیل توجه شدید به بازیگران بیرونی، متزلزل بوده و در پرتو اتحادها و ائتلاف های خارجی به سادگی، فرو می پاشد. لذا اعتبار این بارکد بسیار اندک می باشد.
 
مجموع ملاحظات چهارگانه ی بالا را به صورت نمودار شماره ی «الف» می توان ترسیم نمود.
 

دوم. جهان بینی سیاسی منسجم

این گونه از جهان بینی در نقطه ی مقابل الگوی آنارشیک قرار دارد و ویژگی های بارز آن عبارتند از(16):
 
١. تعارض برونی
در این گونه از جهان بینی ها تلاش می شود تا با تعریف «دشمن» در خارج از مجموعه، نوعی وحدت و انسجام در داخل ایجاد شود. به همین دلیل است که بارکدهای منازعه برانگیز (یعنی تعارض و مخالفت) متوجه بازیگران بیرونی هستند.
 
۲. تعامل درونی
در نتیجه ی ویژگی اول، نوعی هویت واحد داخلی تعریف و موجودیت می یابد که اتحاد» و «ائتلاف» را در داخل تشدید می نماید.
 
 ٣. تحمل دو گانه ی مثبت
در این گونه از جهان بینی نیز همانند جهان بینی آنارشیک، نسبت به کلیهی بازیگران منتقد و بی طرف، سیاست واحدی به اجرا گذارده نمی شود و لذا در وصف «دوگانگی» با هم مشتر کند. اما نکته ی در خور توجه آن است که تساهل مذکور بیشتر در خصوص بازیگران داخلی - تا خارجی - اعمال می شود. لذا جریان تعارض بیرونی و تعامل درونی در آن واحد تقویت می گردد و در نتیجه انسجام درونی بیش از پیش می شود. به همین دلیل است که از آن با وصف «مثبت» یاد شده است.
 
4 . همراهی مستمر
در این جهان بینی چون جریان وحدت ساز (ویژگی اول و همچنین تا حدودی دوم) متوجه داخل می باشد، لذا هیچ تعارضی بین بارکد همراهی با بارکدهای اتحاد و ائتلاف پدید نخواهد آمد و لذا اعتبار و استحکام بارکد همراهی افزایش می یابد. (نگاه کنید به نمودار شماره ی «اب»)
 
نمودار شماره ی «۱»
ساخت جهان بینی سیاسی آنارشیک و منسجم

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی
 


زیر استراتژی دوم: ایدئولوژی سیاسی فراگیر

معنای استراتژی مدرن بسیار فراگیر بوده و به کار برد زور سازمان یافته یا تهدید به کار برد آن، برای نیل به اهداف سیاسی [در معنای عام و گسترده اش] اطلاق می شود. معنایی که با مفهوم وسیع منافع تعریف و شناسانده می شود.»(17)
 
معنای سخن «کالینگرای» (Colin Gray) آن است که بازیگران ملی در عرصه ی سیاست خارجی ضرورت در محدوده ی تنگ ملاحظات جغرافیایی برآمده از ایدئولوژی ناسیونالیسم عمل ننموده و دارای رسالت هایی خواهند بود که در سطح فراملی معنا و مفهوم می یابد. بررسی سیر تحول نظرات سیاست خارجی نیز مؤید همین مدعاست و مشاهده می شود که بازیگران حسب میزان توانمندی شان به تولید و تبعیت از ایدئولوژی های سیاسی فراگیر» (Universal Political Idealogy) اهتمام ورزیده اند.(18)
 
از این منظر می توان سه مقطع تاریخی و به هم متصل را در فرآیند توسعه ی قدرت سیاسی از یکدیگر تمییز داد:
 

مقطع اول: تکوین

فلسفه ی وجودی این دوره را تعریف هویت سیاسی تازه شکل می دهد که اقدامی بسیار دشوار ارزیابی می گردد. به همین دلیل است که معمولا با تنش های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در سازمان قدرت، همراه می باشد. چنان که «رانسیر» ( .J. Ranciere) نشان داده، هویت های سیاسی تازه عموما تلاش می نمایند تا در این مقطع تمام ظرفیت های هویتی خود را آشکار ننموده و به تدریج این کار را انجام دهند. چرا که از این طریق میزان تنش های هویتی بین آنها و سایر بازیگران کاهش یافته و مرحله «تکوین» آسان تر محقق می گردد. البته هستند اندک هویت هایی که بدلایل مختلف سطح تعارض هویتی خود را بیش از آنچه که هست می نمایند، اما سریعا به اصلاح این استراتژی اهتمام ورزیده و سعی می نمایند تا بدین وسیله مشکلات خود را کاهش دهند. (19)
 
آنچه که در این جا در خور توجه می نماید آن است که در این مقطع ایدئولوژی های سیاسی با نگرش محدود، معطوف به داخل و شأن ثبوتی دارند. بدین معنا که بیش از آن که در مقام تغییر نظام حاکم به گستره سیاست بین الملل باشند، متوجه تعریف هویت مستقل خود هستند.
 

مقطع دوم: توسعه

متعاقب طی مرحله ی نخست، هویت سیاسی لازم است تا نسبت به اثبات خود در حوزه های مختلف (اعم از داخلی، منطقه ای و بین المللی) اهتمام ورزد. هدف از این اقدام، آن است تا بازیگر جدید بتواند به نقش و جایگاهی در خور نظام بین الملل دست یابد. مطابق تحلیل «مورگنتا» در این مقطع سیاست های رشد محور در دستور کار قرار دارند که لایه های نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و انسانی را شامل می شود.(19) لذا منطق حاکم بر این مقطع «برتری جویی» می باشد که ذات تعارض زا است. دلیل این امر نیز آن است که بازیگران نسبت به ارتقای جایگاه یکدیگر حساس هستند. جهت کاهش میزان این حساسیت ها است که مشاهده می شود استراتژی هایی چون تعریف و تأسیس اتحادیه، مناطق، قدرت و... صورت می گیرد. در واقع این استرتژیها چون بر مبنای منافع مشترک» استوارند، در مدیریت تنش های احتمالی توفیق بیشتری دارند و امکان رشد و توسعه ی جمعی را فراهم می سازند.
 
نتیجه آن که در این مقطع، ایدئولوژی سیاسی از وضعیت «درون نگر» اولیه خارج شده، برون نگر می شود. با این توضیح که برون نگری مورد نظر در این جا «محدود» به تأسیس اتحادیه ها و ائتلاف برای ارتقای جایگاه دسته ی خاصی از بازیگران در نظام جهانی می باشد.
 

مقطع سوم: تعالی

نیل به سطح عالی رشد و توسعه و تبدیل شدن به یک الگوی سیاسی با مرجعیت فراگیر از جمله آرمان هایی است که از ابتدای تکوین جماعت های انسانی شاهد نقش آفرینی آن می باشیم. تلاش برای فتح سرزمین های مجاور، تشکیل امپراطوری ها، ایجاد بلوک های قدرت و ... بالاخره طرح «جهانی شدن»، همگی حکایت از آن دارد که - جدا از صحت یا سقم این سیاست ها – ایده ی «تعالی» و «مرجعیت فراگیر» در فطرت و ذات قدرت نهاده شده است.(21) اصولا طرح مفهوم «حکومت جهانی» و «جامعه ی جهانی» که ادیان الهی بدان توجه داده اند، در پاسخ به همین نیاز واقعی صورت پذیرفته است. به عبارت دیگر وجود مفاهیم بلندی چون «مهدویت» از آن حیث قابل تأمل می نماید که پاسخی الهی برای نیازی اساسی در فرآیند رشد تاریخی انسان، به شمار می آیند. تنها در صورت التزام به چنین الگوهایی است که امکان تحقق «جهانی شدن» به معنای صحیح و کامل آن - (که از آن به جهان گرایی یاد می نماییم) - بدون آن که در دام مصیبت هایی جهانی سازی گرفتار آییم، فراهم می شود.
 
نتیجه آن که اصل ایده ی جهانی شدن»، موضوعی ناظر بر نیازهای واقعی و تاریخی انسان ارزیابی می شود که اسلام نیز نسبت به آن بی تفاوت نبوده است. اما آن چه که هم اکنون ایجاد تعارض می نماید، روایتی از جهانی شدن است که در قالب استرتژی های سلطه و یک جانبه گرایانه ی غرب تولید شده و حیث هویت با اصول«جامعه ی جهانی عادلانه» تعارض دارد.(22) بر این اساس می توان چنین ادعا کرد که در مقطع سوم، ایدئولوژی سیاسی با وصف «فراگیر» موضوعیت می یابد. این ایدئولوژی ها به دلیل بازتعریف خود در سطح جهانی به معنای کامل «برون نگر» ارزیابی می شوند.
 
با نگاه به نمودار شماره ی «۲» مشاهده می شود که یک بازیگر فعال و مؤثر آن است که بتواند حسب توانمندی و مقتضیات زمانی و در چارچوب سه دوره ای که ذکر آن رفت، ایدئولوژی مناسب را تولید و عرضه بدارد. در غیر این صورت شاهد وقوع وضعیت هایی می باشیم که بدلیل عدم وجود تناسب بین توانمندی ها و اهداف، هرز انرژی (در صورتی که اهداف کمتر از توانمندی ها باشد) و یا آفت کارآمدی (در صورتی که اهداف فراتر از توانمندی باشد) خواهیم بود.
 
اهداف توسعه ی تعالی

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی
 
درون گرایی (انزوایی گرایی- ملی گرایی افراطی)
 نمودار شماره ۲ : نسبت ایدئولوژی سیاسی با مقاطع زمانی سه گانه فعالیت سیاسی بازیگران
 
 

 گفتار دوم: تأسیس اتحادیه ی کشورهای اسلامی (ا. ک.ا)

«اکنون بر علمای اسلام و نویسندگان و دانشمندان و هنرمندان و فیلسوفان و محققان و عارفان و روشنفکرانی که از این وضعیت رنج می برند، لازم است دامن همت به کمر زنند و مسلمانان را برای یک نهضت عمومی اسلامی مهیا کنند و باید بدانند که این امری است ممکن و شدنی... ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».(23)
 
 
حال با توجه به طرح ارایه شده در گفتار پیشین، می توان نسبت به تحلیل وضعیت فعلی کشورهای اسلامی و ارایه راهکار برای تحقق آن چه که حضرت امام (رضی الله عنه)، عظمت اسلامی از آن یاد نموده اند، اقدام نمود. برای این منظور دو زیر استراتژی طراحی پیشنهاد خواهد شد که در مجموع می توانند، هویت استراتژی تقریب را شکل دهند.

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی


اول: بعد سلبی استراتژی تقریب؛ شناسایی دشمن مشترک

متأسفانه جهان بینی سیاسی حاکم بر حوزه ی کشورهای اسلامی بیش از آن که متمایل به الگوی جهان بینی سیاسی منسجم باشد، به الگوی آنارشیک نزدیک بوده و از حیث انسجام درونی در موقعیت مطلوبی قرار ندارد.
 
الف. مؤیدات
١. نرخ درگیری های نظامی بین کشورهای عضو جهان اسلامی در قیاس با درگیرهای رخ داده با کشورهای غیر اسلامی بیشتر می باشد. به عبارت دیگر عمدهی منازعات در درون جهان اسلام، بین دو کشور اسلامی بوده است. این پدیده، مخالف اصل کلی حاکم بر سیاست اسلامی است که مسلمانان را برادران دینی و متعلق به«دارالاسلام» - در مقابل دارالکفر - میداند. در این میان وقایعی چون حمله ی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی ایران و یا حمله ی این رژیم به کویت، دارای اهمیت ویژه هستند. به گونه ای که میزان زیادی از توان جهان اسلام که می توانست در مدیریت کانون های بحرانی چون «اسرائیل غاصب» هزینه شود، از ناحیه ی بروز چنین جنگ هایی از بین رفته و در نتیجه منافع آن را دشمنان واقعی جهان اسلام برده اند.
 
۲. نوعی رقابت منفی بین کشورهای عضو جهان اسلام پدید آمده که منطق معادلات قدرت در این حوزه را به «بازی به حاصل جمع صفر» نزدیک ساخته است. از این منظر، رشد و توسعه توانمندی های یک کشور اسلامی از سوی دیگر کشورها به مثابهی یک تهدید بالقوه ارزیابی می شود و لذا تضعیف آنها برای بازیگران دیگر ارجحیت می یابد. عدم وجود اجتماع در زمینه های مهمی چون تولید و مدیریت نفت، فعالیت مؤثر اقتصادی مبتنی بر اقتصاد اسلامی، و... از جمله پدیدارهایی هستند که لطمات جدیدی را برای جهان اسلام تاکنون در پی داشته اند. به عبارت دیگر می توان چنین ادعا کرد که «منفعت مشترکی» که بتواند مجموع توانمندی کشورهای اسلامی را با یکدیگر همسو سازد، هنوز عینیت خارجی پیدا ننموده و به همین دلیل بازیگران خارجی امکان و فرصت نفوذ به درون اجتماع کشورهای اسلامی و اعمال نفوذ در آنها را می یابند. این همان آفتی است که «دبلیو کلینتون» به عنوان «فریبندگی مفهوم منافع ملی» از آن یاد کرده و آن را دلیلی بر ضعف هویت جمعی معرفی نموده است.
 
٣. از جمله پدیده های منفی ای که تحت تأثیر عوامل خارجی در حوزه ی کشورهای اسلامی طی یکصد سال اخیر تکوین و رشد یافته، شکل گیری رویکرد انتقادی نسبت به مبادی فرهنگی نظام های سیاسی در این حوزه می باشد. این در حالی که اسلام به عنوان بنیاد ایدئولوژیک تمامی این کشورها مطرح می باشد. در این خصوص می توان به پررنگ شدن نقش و جایگاه گسست های درون دینی در مقام مقایسه با گسست های برون دینی، اشاره داشت. بدین معنا که مذاهب مختلف موجود درون گفتمان اسلام اعم از شیعه ، سنی و یا فرقه های دیگر منشعب از آنها، از آن حیث که ریشه در اصول اسلامی دارند، با یکدیگر نقطه ی اشتراک بسیار دارند و لذا شایسته است در مقابل گفتمان های رقیب متحد قرار گیرند. حال آن که در مقام عمل این نتیجه حاصل نیامده و مشاهده می شود که گسست اصلی بین مذاهب مختلف تعریف شده و لذا مذاهب اسلامی در مقابل یکدیگر قرار داده شده اند. این امر منجر شده تا کشورهای اسلامی با یکدیگر بیگانه و با بیگانگان مرتبط باشند. به عبارت دیگر اصل تساهل بیش از آن که در قبال پیروان سایر مذاهب درون گفتمان اسلامی رعایت شود، به مبنای عمل در قبال کشورهای غیر مسلمان تبدیل شده و در مقابل تعصب جایگزین آن در روابط درون جهان اسلام شده است.
 
٤. نتایج ناشی از ملاحظات سه گانه ی بالا، منجر شده تا کشورهای اسلامی در قبال مسایل بنیادین جهان اسلام به نفع بازیگران خارجی گرایش به بی طرفی بیابند. به عبارت دیگر در حالی که هویت اسلامی اقتضای همکاری و دادرسی به مسلمانان را دارد، اختلافات و تعارضات درونی این کشورها را بدان جا رهنمون می شود تا به هنگام بحرانها، در دو راهی «حمایت از کشور اسلامی رقیب خود» و در نتیجه ی پرداختن هزینه های سنگین آن و یا «همراهی با نیروی مداخله گر بر ضد کشور اسلامی» و در نتیجه مبتلا شدن به تعارض هویتی (ناشی از همکاری با کشور غیر اسلامی و دشمن) قرار گیرند. در چنین وضعیتی معمولا سیاست های مبتنی بر بی طرفی در دستور کار قرار می گیرند. دلیل این امر نیز آن است که به نوعی هزینه های هر دو گزینه ی بالا را برای بازیگر کاهش می دهند. البته در نهایت برنده اصلی اتخاذ چنین سیاستی، بازیگر مهاجم است که بی طرفی کشورهای اسلامی را امکانی مناسب برای اجرای سیاستهای خود ارزیابی می کند.
 
شکل گیری ایدئولوژی تعارض جو و اتهامی از سوی این بازیگران نسبت به کشورهای اسلامی و توسعه ی اقدامات نظامی و سخت افزاری ایشان بر ضد اعضای جهان اسلام، از این ناحیه قابل درک و تفسیر است.
 
5. داشتن نگاه استراتژیک به بازیگران قدرتمند خارج از جهان اسلام، از جمله آفات عمومی ای است که بسیاری از کشورهای اسلامی را تهدید می کند. به همین دلیل است که نظریه ی وابستگی از سوی برخی از این بازیگران در دستور کار قرار گرفته و مشاهده می شود که با اتکا به قدرت هایی چون آمریکا، اتحادیه اروپایی و... سعی در ارتقای جایگاه خود و مدیریت مسائل منطقه ای را دارند. نتیجه ی این رویکرد استراتژیک آن است که: مهم ترین مؤتلفین استراتژیک کشورهای اسلامی به جای آن که از درون جهان اسلام باشند، در خارج از منطقه قرار دارند و در بهترین حالت الگوی حاکم بین این کشورها نوعی همکاری است که در پرتو اتحادها و اتئلاف های استراتژیک خارجی، معنا و مفهوم می یابد. به عبارت دیگر روابط استراتژیک این کشورها به جای آن که در سطح جهان اسلام تعریف شده باشد، عمدتا با بازیگران خارج از این حوزه می باشد و به جای آن روابط رده های دوم و سوم (از حیث اولویت و اهمیت استراتژیک برای بازیگر) در حد درون جهان اسلام تعریف شده اند. معنای این سخن آن است ارکان اصلی روابط استراتژیک این کشورها، در خارج از جهان اسلام قرار دارند. به هین دلیل است که زمینه های بروز بحران در این کشورها - که گوندر فرانک گونه های بسیاری از آنها را در سطح جهان سوم شناسایی نموده - بسیار قوی بوده و به تعبیر وی، این بازیگران از درون آسیب پذیر می نمایند.
 
ب. تحلیل
ملاحظات پنج گانه ی بالا دلالت بر آن دارد که جهان اسلام در مقام «شناسایی دشمن و رقبای خود در منظومه جهان بینی سیاسی اش، با مشکل جدی مواجه است و نوعی «وارونگی» را تجربه می کند. در حالی که تحلیل سیاست قدرت در عرصه بین المللی بر وجود «دشمن مشترک و واحدی» بنام «فرهنگ سلطه گر لیبرال دموکراسی» برای جهان اسلام دارد، برخی از کشورهای این حوزه تمدنی به اشتباه دشمنان خود را در داخل جهان اسلام جستجو و تعریف می نماید. نتیجه این اشتباه استراتژیک، غفلت از عملکرد دشمن واقعی و واگرایی کشورهای مسلمان از یکدیگر می باشد که در نهایت به زوال قدرت عمومی این حوزه ی تمدنی و تهییج دشمن برای اعمال سلطه منتهی می شود. این تحلیل بر ارکان زیر استوار است:
 
1. روایت نوین لیبرال دموکراسی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که با ایده ی جهانی شدن همراه است، در بردارنده ی تهدیدی هویتی نسبت به «اسلام» می باشد که در قالب سلطه ی سیاسی (به روایت فوکویاما)، سلطه ی نظامی (به روایت هانتینگتون) و یا «سلطه ی هنجاری» (به روایت هابرماس) قابل شناسایی است. به عبارت دیگر لیبرال دموکراسی به دنبال استحاله ی هویت اسلامی می باشد و از این حیث بین کشورهای اسلامی هیچ گونه تفاوتی قائل نیست. بدین معنا که کلیه ی کشورهای اسلامی اعم از اصولگرا، متحد غرب، محافظه کار و ... در معرض این تهدید هویتی قرار دارند و آمریکا و متحدانش سر انجام اقدام به مداخله در امور سیاسی آنها و اعمال اصلاحات خواهند نمود. (24)
 
٢. ایالات متحده ی آمریکا و اتحادیه ی اروپایی اگر چه در سیاست های تحقق بخش این هدف استراتژیک با یکدیگر اختلاف نظر دارند(25)، اما در هدف همسو و یکسان می باشند. به عبارت دیگر نیل به مقام هژمون جهانی از سوی اتحادیه ی اروپایی نیز دنبال می شود، با این تفاوت که این اتحادیه به جای الگوی «هژمون بسیط» که به محوریت بلامنازع آمریکا استوار است روایت آمریکایی از هژمون جهانی)، قایل به (هژمون مرکب) می باشد. در این الگو سه بازو برای هژمون متصور است: بازوی نظامی که ضمانت اجرایی تولید می کند (= ایالات متحده ی آمریکا)، بازوی سیاسی که اعمال فشار دیپلماتیک می نماید (= اتحادیه ی اروپایی) و بالاخره بازوی حقوقی که تولید مشروعیت برای اعمال دو گونه از فشار نظامی و سیاسی می کند (= سازمان ملل متحد). نتیجه آن که اتحادیهی اروپایی و ایالات متحدهی آمریکا در افق استراتژیکشان، هدف استحاله ی تمدن اسلامی را مطلوب ارزیابی نموده و پیگیر هستند. (26)
 
٣. کانون اصلی مولد منازعه ی درون جهان اسلام - یعنی اسرائیل غاصب - مورد حمایت جدی ایالات متحده آمریکا و متحدانش است. لذا دشمن بالفعل منافع کشورهای اسلامی، توسط کانون های قدرت موسوم به لیبرال دموکراسی در حال تقویت و توسعه ی قلمرو نفوذ خود می باشد و همین امر دلالت بر آن دارد که اسراییل در آینده چالش های بیشتری را برای جهان اسلام ایجاد خواهد نمود. حوادث خون بار فلسطین اشغالی در گذشته و به ویژه دور تازهی آن با حمایت مؤثر آمریکا در زمان (به اصطلاح) مبارزه با تروریسم بر ضد مردم مظلوم فلسطین به اجرا گذارده شد، حکایت از آغاز فصل تازه ای از فزونخواهی اسراییل دارد.(27)
 
4. تولید تصویر مجازی و غیرواقعی از کشورهای اسلامی به عنوان متولیان اصلی تروریسم در گستره ی جهانی و ترویج آن با توجه به فضای مساعد بوجود آمده پس از ۱۱ سپتامبر - با همکاری گروه دست نشاندهی آمریکا به نام القاعده - در واقع به بروز طیف وسیعی از مشکلات برای جهان اسلام منتهی شد که تا به امروز ادامه دارد. به عبارت دیگر آمریکا با استفاده از شوک امنیتی ۱۱سپتامبر، موجی از ناامنی را برای جهان اسلام پدید آورد که هزینه های سنگین سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی برای این حوزه ی تمدنی به دنبال داشته است.(28)
 
5. و بالاخره آن که ایالات متحده ی آمریکا در راستای فعلیت بخشیدن به نظم نوین مدنظر خود تاکنون فقط دو حمله ی نظامی را تدارک دیده که هر دو آنها متوجه کشورهای اسلامی بوده اند. نتیجه آن که اعمال قدرت نظامی و تهدید سایر کشورهای مسلمان به اقدامی مشابه، حکایت از آن دارد که در عرصه ی عملیاتی نیز این کشور در پی انحصار تروریسم به جهان اسلام و ایراد آسیب بر آن - از این ناحیه - می باشد.
 
برخلاف جهان بینی سیاسی سنتی حاکم بر جهان اسلام، مشخص می شود که «لیبرال دموکراسی نوین» مورد نظر ایالات متحده ی آمریکا و اتحادیهی اروپایی، دشمن مشترک کشورهای اسلامی به شمار می آید که «هویت» این کشورها را هدف قرار داده است. بر این اساس اگر این نگرش در سطح کشورهای اسلامی مورد اقبال واقع شود، در آن صورت امکان شکل گیری «جبهه ی مشترک» در مقابل «دشمن» مشترک میسر می شود. به عبارت دیگر تقریب» در عالم واقع از رهگذر «احساس تهدید» از ناحیه ی «لیبرال دموکراسی سلطه گر» نیز قابلیت تحقق دارد. تا زمانی که این وارونگی معرفتی اصلاح نشود و جهان اسلام دشمن واقعی خود را از آنچه به نادرست «دشمن» شناسانده می شود، تمییز ندهد، امکان «تقریب» نیز نمی باشد. خلاصه ی کلام آن که وجود این چنین دشمنی باید در راستای ایجاد «انسجام درونی» در حوزه ی کشورهای اسلامی مورد تأکید قرار گیرد و بدلیل اهمیت ویژه ی آن انجام این مهم، به مثابه ی یک زیر استراتژی برای تحقق «استراتژی تقریب»، در دستور کار قرار گیرد.

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی


دوم: بعد ایجابی استراتژی تقریب؛ شناسایی منافع مشترک

اگرچه احساس تهدید می تواند در تولید انسجام درونی مؤثر واقع شود، اما ایراد اصلی چنین الگویی در مقام انسجام بخشی آن است که «استواری لازم را ندارد و در نتیجه ی از بین رفتن و یا تضعیف دشمن مشترک، متزلزل شده و امکان فروپاشی آن می رود. بنابراین، تعریف بعد ایجابی برای هر استراتژی ای امری ضروری قلمداد می شود. در خصوص کشورهای اسلامی، این بعد ناظر بر ارتقای جایگاه آنها در معادلات قدرت جهانی می باشد که ما از آن به تعریف «کد استراتژیک جهانی» برای جهان اسلام تعبیر می نماییم.
 
الف. چیستی کد استراتژیک
با تأمل در سیر تحول مطالعات سیاسی مشخص می شود که چهار سؤال اصلی در کانون بررسی های سیاسی بوده که استراتژین ها سعی داشته اند، برای آنها پاسخ های درخوری بیابند. این سؤالها عبارتند از(29):
 
چه کسی باید قدرت را در دست داشته باشد؟
روش تحصیل قدرت چگونه است؟
اصول حاکم بر اعمال قدرت (به منظور افزایش و استقرار آن) کدامند؟
و بالاخره: هر بازیگر چه اهدافی را باید دنبال کند؟
 
در حالی که سؤال های سه گانه ی اول به تولید و درک مفاهیمی مهمی چون مشروعیت سیاسی»، «مدیریت منابع» و «نظام های سیاسی» منجر شده اند، سؤال چهارم به طرح مفهوم «کد استراتژیک» منتهی شده (نگاه کنید به جدول شمارهی ۲) که بصورت خلاصه عبارتست از: «بالاترین موقعیتی که یک بازیگر می تواند در ساختار نظام بین الملل با اتکا به حداکثر ظرفیت خویش، کسب نماید.»
 
جدول شماره ی (۲)
سؤال های اصلی در حوزه ی علم سیاست و مفاهیم اصلی برآمده از آن

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی
 

براین اساس «کد استراتژیک» مهم ترین و جدیدترین سؤالی ارزیابی می شود که در فلسفه ی سیاسی معاصر بدان پرداخته می شود. برای تعیین این کد لازم می آید، مجموع توانمندی بازیگر در حوزه های نرم افزاری (مانند میزان حمایت توده های مردم از نظام سیاسی شان، قدرت بر آمدهی از اصول ایدئولوژیک یک نظام و بالاخره اهمیت بازیگر در شبکه ی ارتباطات جهانی) و سخت افزاری (مانند میزان قدرت نظامی و اقتصادی، جمعیت، وسعت و ژئوپلتیک) محاسبه و سپس در یکی از رده های سه گانه زیر جایابی شود:
 
رتبه ی اول. کد استراتژیک جهانی
بازیگرانی که از حیث توانمندی در بالاترین سطح قرار دارند و لذا بصورت مؤثر درنظم سازی جهانی حاضر می باشند.
 
رتبه ی دوم. کد استراتژیک منطقه ای
بازیگرانی که اگر چه دارای توانمندی های نسبتا زیادی هستند، اما نفوذ قدرت آنها کمتر بوده و لذا در سطح مدیریت منطقه ای ایفای نقش می نماید.
 
رتبه ی سوم. کد استراتژیک ملی
مجموع بازیگرانی را شامل می شود که بدلیل ضعف در توانمندی، به مدیریت مسایل داخلی شان اهتمام دارند و در سطح خارجی غیر مؤثر و پیرو هستند.
 
 ب. کد استراتژیک جهان اسلام
حال اگر مجموعه ی کشورهای اسلامی را متعلق به مفهوم سیاسی واحدی به نام جهان اسلام بنامیم، در آن صورت مشخص می شود که این بازیگر علی رغم توانمندی هایی که دارد، به دلیل پاره ای از مشکلات داخلی و مداخلات نیروهای خارجی (که در گفتار قبل به آنها اشاره شد) دارای کد استراتژیک متناسب با شأن و اقتدار واقعی اش نمی باشد. به عبارت دیگر جهان اسلام در حد یک بازیگر منزوی و کم تاثیر تعریف می شود، این در حالی است که شاخص های قدرت این حوزه بسیار چشمگیر هستند. از آن جمله:
 
١. جمعیت مسلمانان از حیث تعداد - که یکی از شاخص های اصلی قدرت در رده بندی جهانی به شمار می آید از هفت رده ی جهانی، در رتبه ی سوم قرار دارد که با اختلاف زیاد از رده های بعدی خود، شناسانده می شود.(نگاه کنید به جدول شماره ی 3)
 
جدول شماره ی «٣»
رتبه و پراکندگی کشورهای با اکثریت ادیان مختلف در سال ۲۰۰۰(30)

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی
 
۲. حوزه ی پراکنش جغرافیایی مسلمان به گونه ای است که فقط در 41 درصد از کشورهای جهان احتمال حضور مسلمانان صفر است و در ۵۱ درصد (یعنی ۹۹ کشور جهان) به نوعی حضور دارند. بدین ترتیب قلمرو تأثیر و فعالیت آنها نسبت به پیروان عموم سایر آیین ها و کیشها، به مراتب بیشتر است. از این حیث نیز جهان اسلام در رتبه ی سوم قرار دارد که از میان هشت رتبه ی جهانی، جایگاهی بسیار خوب ارزیابی می شود. (نگاه کنید به جدول شمارهی 4)
 
جدول شماره ی (4)
رتبه و پراکندگی ادیان مختلف در سال ۱۲۰۰۰

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی
 
 
٣. تراکم جمعیت مسلمانان نیز نسبت به سایر ادیان در وضعیت مناسبی قرار دارد؛ به گونه ای که تنها 52.18٪ آنها فقط در کشورهایی زندگی می نمایند که اقلیت به شمار می روند و مابقی 48.81٪ در کشورهایی می باشند که اکثریت جمعیت آنها مسلمان می باشد. بدین ترتیب بهره مندی ایشان از موقعیت اکثریتی نیز بر قملرو نفوذ قدرت آنها می افزاید.
 
4. رشد جمعیت پیروان ادیان مختلف به گونه ای تخمین زده می شود که تا سال ۲۰۳۵ م مسلمانان بیشترین سهم از این افزایش را خواهند داشت و لذا به عنوان دومین جمعیت بزرگ دینی، پس از مسیحیان در جدول هشت رتبه ای جهانی، قرار خواهند گرفت. معنای این سخن آن است که قدرت برخاسته از توده های مسلمان همچون جمعیت مسیحیان می تواند باشد و از این حیث قدرت بزرگی در اختیار جهان اسلام قرار خواهد داشت.
 
5. از حیث اقتصادی سهم درخور توجه کشورهای اسلامی از تولید نفت را نمی توان نادیده انگاشت که از تولید حدودا ۶۰ درصد و از صادرات تقریبا به 54 درصد بالغ می شود. با توجه به اهمیت و جایگاه این ماده در اقتصاد جهانی، می توان به نقش سازنده و بالقوه ی جهان اسلام در مدیریت این کالا پی برد.
 
6. افزون بر نفت کشورهای اسلامی با توجه به مزیت نسبی ای که هر یک دارند، در تولید پاره ای از کالاهای استراتژیک دارای توانمندی ویژه ای می باشند که در صورت تجمیع آنها در ذیل اقتصاد واحدی، می تواند تأثیر گذاری بالایی بر جریان سرمایه ی جهانی داشته باشد. این موضوع با نگاه به وضعیت بازار و مصرف در این کشورها نیز تأیید می گردد و می تواند زمینه ی همکاری های مؤثر اقتصادی را در داخل جهان اسلام فراهم سازد.
 
۷. از حیث نرم افزاری، وجود ایدئولوژی اسلامی به عنوان یک منبع قدرت اعتقادی نقش بی بدیلی را در این حوزه ایفا می نماید که سایر ایدئولوژی ها در قیاس با آن بسیار ضعیف به شمار می آیند. افزون بر آن «برون گرایی» ایدئولوژی اسلامی (که مخاطب آن را تمام مردمان، در تمام زمان ها و مکان ها شکل می دهد) و فراگیری آن در طول تاریخ، بی سابقه بوده و مسلمانان نشان داده اند که در هر نقطه ای از جهان موفق به تأثیر گذارهای چشم گیر گشته اند. ملاحظاتی از این قبیل کانونهای تولید کننده ی قدرت نرم را در حوزهی جهان اسلام فعال می سازد. (اگر چه عدم ارتباط سالم بین مردم و دولت ها در برخی از نظام های سیاسی تا حدودی این کانون را تضعیف می نماید).
 
بر این اساس، چنین به نظر می رسد که «جهان اسلام» در صورت آگاهی از ظرفیت های بالقوه اش و مدیریت آنها می تواند، از حد یک بازیگر با کد استراتژیک ملی، خود را حداقل به بازیگری با کد استراتژیک منطقه ای تبدیل سازد. شکل گیری «اتحادیه ی کشورهای اسلامی» (ا.ک.ا) در واقع الگویی است که امکان تحقق این ایده را بیان می دارد. اگرچه نباید فراموش نمود که ظرفیت واقعی آنها بیش از حد استراتژیک منطقه ای بوده و جهان اسلام باید تا حد یک بازیگر با کد استراتژیک جهانی - در مرحله ی بعدی - ارتقا یابد. به همین دلیل است که نویسنده، شکل گیری «اتحادیه ی کشورهای اسلامی» را گام نخست برای فعال شدن استراتژی تقریب ارزیابی نموده و کمال آن را در تبدیل شدن جهان اسلام به قدرتی مؤثر در سمت و سو دادن به نظام بین الملل، میداند. (موضوعی که بحث مستقل دیگری را می طلبد که مجال پرداختن آن در این نوشتار نیست).
 

نتیجه آن که جهان اسلام به دلیل

1. بهره مندی از کانون های معتبری برای ایجاد قدرت.
٢. داشتن ایدئولوژی ای برون گرا که قابلیت طرح خود را گستره ی جهانی دارد و با حداقل در قلمرو جهان اسلام از مقبولیت اجماعی برخوردار است.
٣. در شبکه ی ارتباطات جهانی، می تواند سهم قابل توجهی از تأثیر گذاری را به دلیل«داشتن توان تولید معنا» عهده دار شود.
٤. امکان ارتقای سازمان نظامی خود و تبدیل نمودن آن را به یک قدرت مؤثر در سطح منطقه ای داراست.
5. از قلمرو جغرافیای وسیعی برخوردار است که دربردارنده ی جمعیتی بالا می باشد.
6. معدل عمومی آن شامل کشورهای در حال توسعه می باشد.
۷. ژئوپلتیک حساس و تأثیر گذاری در نظام جهانی دارد.
 
می تواند در وهله ی نخست برای خود نقش یک قدرت منطقه ای را بجای قدرتی منزوی و درگیر در تعارضات داخلی، تعریف نماید و بدین ترتیب زمینه ای را فراهم آورد که منافع کلیه ی کشورهای اسلامی عضو از ناحیهی تعریف و تأسیس «اتحادیه ی کشورهای اسلامی» (ا.ک.ا) حاصل آید. «ا.ک.ا» از آن جا که تأسیسی تازه به شمار می آید که در سطح منطقه ای جهان اسلام را تعریف می نماید، به طور طبیعی منافع بیشتری را برای کلیه ی اعضا بدنبال دارد و لذا می توان آن را در بردارنده ی بعد ایجابی استراتژی تقریب خواند. بدین صورت که استراتژی تقریب ضمن توجه به تهدیدات ناشی از ناحیه ی دشمن مشترک، نسبت ارتقای جایگاه قدرت کشورهای اسلامی نیز باید اقدام ورزد تا در نتیجه ی این دو اقدام سلبی و ایجابی، جهان اسلام از موقعیت آنارشیک فعلی خارج شده و هویتی مستقل و مؤثر را در عرصه ی سیاست بین الملل تجربه نماید.
 

نتیجه گیری

تأسیس «اتحادیه ی کشورهای اسلامی» (ا.ک.ا) هدفی بزرگ در حد و اندازهی نظمهای منطقه ای ارزیابی می شود که گمان زده می شود، به عنوان کارآمدترین بدیل ساختاری برای نظم نوین جهانی در قرن ۲۱ مطرح باشد. از این منظر بازیگران ملی با بازتعریف خودشان در قالب بلوک های قدرت منطقه ای به ایفای نقش پرداخته وتلاش می نمایند تا در نظم نوین جهانی جایگاه منطقه های خودشان را ارتقا بخشند. به عبارت دیگر جهان سیاست آینده، جهان مناطق و نه قدرت های ملی - و نه حتی قدرت های هژمونیک - خواهد بود.
 
براین اساس، تأسیس «ا.ک.ا» یک ضرورت استراتژیک برای کشورهای اسلامی ارزیابی می شود که در ارتباط وثیق با منابع و هویت آنها می باشد. به همین دلیل است که تأمل درباره ی نحوه ی عملیاتی نمودن این تأسیس نوین، لازم می آید تا در دستور کار کلیدی اندیشه گران متعهد در سطح جهان اسلام قرار گیرد. مطابق تحلیل حاضر نویسنده، دو زیر استراتژی را برای تحقق استراتژی بزرگی که به طرح ایده ی جهان شمولی اسلام  منتهی می شود، پیشنهاد نموده است:
 
اول. شناسایی دشمن واقعی جهان اسلام تا از این طریق سطح تعارضات داخلی کاهش یابد و از ناحیه ی احساس ناامنی مشترک، «جهان بینی سیاسی آنارشیک» فعلی به «جهان بینی سیاسی منسجم» در مقابل فرهنگ مهاجم تبدیل شود.
 
دوم. تعریف منافع مشترک برای جهان اسلام تا با رجعت به ظرفیت های طبیعی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکشان، شأن و جایگاه خود را بعنوان (حداقل) یک بلوک قدرت منطقه ای - و در مرحله ی بعدی بعنوان یک قدرت با قابلیت عرضه در گستره ی جهانی - باز یابند.
 
به زعم نویسنده، چنان چه دو گزارهی معرفتی بالا به صورت استراتژی تعریف و هویت نیابند، نمی توان نسبت به تأسیس «ا.ک.ا» و خروج جهان اسلام از وضعیت آنارشیک فعلی امیدوار بود. مجموع این ملاحظات در نمودار شماره «3» آورده شده است.
 
نمودار شماره ی (۳)
زیر استراتژی های دوگانه ی تحقق استراتژی تقریب

مهندسی استراتژی تقریب مذاهب اسلامی
 
پی‌نوشت‌ها:
1- برداشتی از این کلام امام علی علیه السلام است. آنجا که می فرمایند: «همانا خدا محمد را برانگیخت تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنان که باید رساند. آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آیین را بر گزیده بودید. و در بدترین سرای خزیده. منزلگاهتان سنگستان های ناهموار، هم نشینان تان گرزه های زهردار. آبتان تیره و ناگوار. خوراک تان گلو آزار. خون یکدیگر ریزان. از خویشاوند بریده و گریزان. بت هایتان همه جا بر پا. پای تا سر آلوده به خطا.» (علی علیه السلام نهج البلاغه)، خطبه۲۹،ص۲۹
2- مطالعه ی متن این نامه ها از حیث نوع نگارش و محتوا موید این معناست که اسلام به سیادت و سروری مسلمانان و ارتقای جایگاه ایشان در معادلات قدرت در آن زمان کمک بسیار نموده است. نک. محمد حمید الله (تحقیق گردآوری)، نامه ها و پیمان های سیاسی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
3- قال الله تعالى: «ولن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا» (قرآن کریم . سوره ی مبارکه نساء آیه ی شریفه ی 141)
4- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «الاسلام یعلو ولا یعلی علیه» (من لا یحضره الفقیه، جلد 4 - باب : میراث اهل الملل)
5- صحیفه ی نور، ج۱۰، صص ۸-۲۳۷
6- همان، ج۱۳، ص ۸۳
7- همان، ج ۱۱، ص ۲۲۹
8- Williamson Murray and et.al., The Making of Strategy, pp.5-6.
9- اصغر افتخاری، اصول عملیاتی طراحی استراتژی، شماره ۱۶۷۶۲، ۱۳۸۱.
10- Institute for Strategic Studies (ed), Problems of Modern Strategy, No. 54; A. Beaufre, An Introduction to Strategy, trans.
11-منظور از Sub در این جا به معنای «زیر» و «بنیادی» - و نه فرعی - میباشد. بدین معنا که«استراتژی تقریب» بر دو بنیاد اصلی واقع شده که هر یک در حکم یک استراتژی مستقل هستند. به همین دلیل، واژه ی «زیر استراتژی» و نه «استراتژی فرعی» به کار رفته است
12- جان بیلیس و دیگران، استراتژی در جهان معاصر: مقدمه ای بر مطالعات استراتژیک، بابک
خبیری، صص ۷۰-44.
13- Lane Crothers & Charles Lockhart, Culture and Politics; pp. 22-28.
14- مبادی نظری این بحث را در اثر زیر بصورت مبسوط آورده ام. ر. ک. اصغر افتخاری، کد
استراتژیک: جایابی موقعیت بازیگران در ساختار نظام بین الملل، صص ۹-4.
15- در این خصوص ر. ک. کی. جی. هالیستی، مبانی تحلیل سیاست بین الملل، بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، صص ۲۰۰-۹۳؛ هانس جی. مور گنتا، سیاست میان ملت ها، حمیرا مشیرزاده، صص ۲۵-۳۳.
16-همان
17- Modern Strategy
18- Brain White & R. Little,(edis) Issues in World Politics, Palgrave, 1-2,
19- Jacques Ranciere, “Politics, Identification and Subjectivization”, in The Identity in Question, (edited by) John Rajchman, pp. 63-73.
20- سیاست میان ملت ها، پیشین، صص ۲۷-5.
21- این موضوع از سوی اندیشه گران مسلمان در بحث از روایت اسلامی از جهانی شدن مورد
توجه قرار گرفته است. در این خصوص ر. ک. جهان شمولی اسلام و جهانی سازی، (به اهتمام) سید طه مرقاتی، تهران، شانزدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، ۱۳۸۲ (به ویژه مقالات آورده شده در بخش اول کتاب با عنوان: مبانی جهان شمولی اسلام) .
22- مشکلات ناشی از تحدید و یا حذف جایگاه هنجارها در معاملات قدرت در عرصه سیاست بین الملل از منظرهای مختلف مورد توجه قرار گرفته است. در این خصوص نک. اصغر افتخاری (گردآوری و ترجمه، مراحل بنیادین اندیشه در مطالعات امنیت ملی
23- صحیفه ی نور، ج۱۹، ص 42
24- این موضوع و مستندات آن را به صورت مبسوط در شانزدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی به سال ۱۳۸۳، به بحث گذارده ام. ر. ک. اصغر افتخاری، «ناامنی محدود: بررسی تهدیدهای جهانی شدن برای جهان اسلام»، در: جهان شمولی اسلام و جهانی سازی، (به اهتمام)
سید طه مرقاتی، صص 246-194
25- See Ronald Dannreuther (edi), European Union Foreign and Security Policy, pp.21-66
26- اصغر افتخاری، صص ۳۸۱-363
27 - See B. Beit_Hallahmi, The Israeli Connection: Who Israel Arms and Why
28- جمع من المؤلفین، صناعة الکراهیة فی العلاقات العربیة - الأمریکیة،(صص ۶۲-۹)؛ (السیاسة الخارجیة الأمریکیة تجاه الدول العربیة بعد احداث الحادی عشر من ایلول، صص 262-207).
29- این مفهوم را بصورت مبسوط در نوشتار ذیل به بحث و بررسی گذارده ام. ر. ک. اصغر افتخاری،«کد استراتژیک»، صص ۱۱-۳.
30- مهدی محسنیان راد، «وضعیت انسان مسلمان در جهان معاصر» در: جهان شمولی اسلام و جهانی سازی، ج1، ص 376
 
منابع:
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه (ترجمه: سید جعفر شهیدی، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱).
3- صحیفه نور - افتخاری، اصغر، (به اهتمام)؛ خشونت و جامعه، تهران، سفیر، ۱۳۷۹.
4- «منطق معادلات امنیت ملی»، فصلنامه ی مطالعات راهبردی، ش 14، سال ۱۳۸۰.
5- اصول عملیاتی طراحی استراتژی، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، (گزارش . راهبردی)، شماره ۱۹۷۶۲ – ۱۳۸۱.
6- «اثباتگرایی پیچیده؛ روایت نوین آمریکایی از اثبات گرایی سنتی، فصلنامه ی مطالعات راهبردی، ش ۲۰، (تابستان) ۱۳۸۲.
7- (ترجمه و گردآوری)، مراحل بنیادین اندیشه در مطالعات امنیت ملی، تهران پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، ۱۳۸۳.
8- کد استراتژیک: جایابی موقعیت بازیگران در ساختار نظام بین الملل، تهران پژوهشکده ی مطالعات راهبردی شماره ۲۶۷۱۸۹ - ۱۳۸۳.
9- الغوالی، اسامه، العرب إلى ... این؟ بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربیة، ۲۰۰۲.
10- برچر، مایکل، بحران در سیاست جهان، میر فردین قریشی، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، ج ۱، ۱۳۸۲.
11- بیلیس، جان و دیگران، استراتژی در جهان معاصر: مقدمه ای بر مطالعات استراتژیک، کابک خبیری، تهران، موسسه ی فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران، ۱۳۸۲.
12- جمعی از نویسندگان، جهان شمولی اسلام و جهانی سازی، (به اهتمام) سیدطه مرقاتی تهران، شانزدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، ۲ج، ۱۳۸۲.
13- جمع من المؤلفین، صناعة الکراهیة فی العلاقات العربیة - الامریکیة، بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربیة، ۲۰۰۳
14- حمیدالله، محمد (تحقیق و گردآوری)، نامه ها و پیمان های سیاسی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، سید محمد حسینی (مترجم)، تهران، سروش، ۱۳۷۷.
15- سوید، یاسین، الوجود العسکری الأجنبی فی الخلیج (الفارسی)، بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربیة، ۲۰۰۶.
16- سیمونز، جیف، استهداف العراق، بیروت مرکز دراسات الوحدة العربیة، ۲۰۰۳.
17- کلینتون، دیوید، دو رویه منفعت ملی، اصغر افتخاری، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، ۱۳۷۹
18- مورگنتا، هانس، جی، سیاست میان ملت ها، حمیرا مشیرزاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۹.
19- هالیستی، کی. جی، مبانی تحلیل سیاست بین الملل، بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۳.
20- Beaufre, A., An Introduction to Strategy, Trans, R.H .Borry, London, 1963.
21- Beit - Hallahmi, B., The Israeli Connection, New York, Pantheon Books, 1987.
22- Booth, Ken & et.al (edis), World in Collision, Palgrave, 2002. 23- Crothers, L .and et.al, Cultue and Politics, New York, St. Martin, 2000.
24- Gray, Colin, Modern Strategy, Oxford, O.U.P., 1999.
25- Gunder Frank, Ander, Crisis in the Third Word, London, Hteinemann, 1981.
26- Hansen, B., Unipolarity & the Middle East, Curzon, 2002.
27- Huntley, J., European Union Foreign and Security Policy, London & New York, Routledge, 2004.
28- ISS, Problemes of Modern Strategy, London, Adelphi Paper, No 54.
29- Jacoby, T.A . & et.al (edis), Redefining Security in the Middle East, Manchester & New York, M.U.P., 2002.
30- Kechichian, J-, Iran, Iraq and the (Persian) Gulf States, Palgrave, 2001.
31- Klieman, A., Israels Global Reach, Washington, Pergamon Brasseys, 1985.
32- Murray, Williamson and et.al. (edis), The Making of Strategy, Cambridge, C.U.P. 1997.
33- Petite, F. (edi), Religion in International Relations, Palgrave, 2002.
34- Ranciere, J., «Politics, Identification & York and London, Routledge, 1995.
35-Tibi, Bassam, Islam Betwee Culture and Politics, Palgrave, 2001
36- White, B, and etal (edis), Issues in World Politics, Palgrave, 2001.
 
منبع: مجموعه مقالات استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، نویسنده: دکتر اصغر افتخاری، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1384ش، صص448-417


مجله راسخون مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مجله راسخون مرتبط