0
مسیر جاری :
بهار نامریی اربعین حسینی

بهار نامریی

چهل طلوع، چهل صبح زرد بی خورشید زمین! به دور مدارت نگرد بی خورشید چهل غروب، چهل شط خون سرگردان که از مدار جهان گشته طرد بی خورشید
يك اربعين براي تو گريان شدم حسين اربعین حسینی

يك اربعين براي تو گريان شدم حسين

يك اربعين براي تو گريان شدم حسين مانند گيسوي تو پريشان شدم حسين با چند قطره اشك دل من سبك نشد ابري شدم به پاي تو باران شدم حسين زلفي اگر كه ماند برايت سپيد شد
نام تو اربعین حسینی

نام تو

شبي‌ كه‌ نام‌ تو در باور زمين‌ گل‌ كرد كسي‌ نگفت‌ «چرا زخم‌ ما چنين‌ گل‌ كرد» دوباره‌ مزرعه‌ كربلا شكوفا شد دوباره‌ پينة‌ دستان‌ خوشه‌چين‌ گل‌ كرد ببين‌ چگونه‌ زني‌ شيون‌ از دلش‌ جوشيد!
معجرت چه شد اربعین حسینی

معجرت چه شد

از من مپرس زینب من معجرت چه شد با من بگو برادر زینب سرت چه شد از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است با من بگو که ساقی آب آورت چه شد از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است
گرفته صدای من اربعین حسینی

گرفته صدای من

ببین گرفته صدای من از صدا زدنت مگر به نیزه چه گفتی که بی‌هوا زدنت تمام خاطرم از سفر فقط این است تمام راه به پیش نگاه ما زدنت
کعبه‎ی عشق و امیدم اربعین حسینی

کعبه‎ی عشق و امیدم

ای کربلا کعبه‎ی عشق و امیدم بعد از جدایی‎ها به دیدارت رسیدم ای کربلا آغوش بگشا زینب آمد من زینبم کز رنج دوری‎ها خمیدم هر روز دیدم کربلای تازه‎ای را
کبود بی شمارم اربعین حسینی

کبود بی شمارم

زخمی زنجیرم کبود بی‌شمارم بر شانه‌هایم زخم‌های کهنه دارم همشیره خورشیدم و بانوی نورم هرچند که در پنجه گرد و غبارم شام غریبانی عصر خیمه‌هایم
شعر «قسمت نشد اربعین کنارت باشم» عباس کی منش اربعین حسینی

شعر «قسمت نشد اربعین کنارت باشم» عباس کی منش

شعر «قسمت نشد اربعین کنارت باشم» درباره اربعین حسینی است که توسط یاسر مسافر سروده شده است.
عشقت اسيرم كرده است اربعین حسینی

عشقت اسيرم كرده است

اي امام عاشقان عشقت اسيرم كرده است وي امير عارفان داغ تو پيرم كرده است من اسير داغ عشقم ني اسير دست خصم شعله‌هاي داغ‌هاي تو اسيرم كرده است آرزوهاي محال دشمنان بر باد رفت
شیشه‌ي صبر افتاده اربعین حسینی

شیشه‌ي صبر افتاده

از سر ناقه‌ی غم شیشه‌ي صبر افتاده همه دیدند که زینب سر قبر افتاده چشم او در اثر حادثه کم سو شده است کمرش خم شده و دست به زانو شده است بیت بیت دل او از هم پاشیده شده