0
مسیر جاری :
امسال دوباره شعر شدی سایر اشعار عاشورایی

امسال دوباره شعر شدی

امسال دوباره پیراهن‌های کوتاه‌تر از پارسال در خیالشان پشت شکوه تو نشستند دیروز برادرم را آوردند استخوان‌هایی را که
اگر سحر برسد سایر اشعار عاشورایی

اگر سحر برسد

اگر سحر برسد ... وای اگر سحر برسد، همین که قافله شام از سفر برسد، همین که زینب، قصه به قصه مویه کند، همین که طاقت ام البنین به سر برسد
اگر زینب نبود سایر اشعار عاشورایی

اگر زینب نبود

سر نی در نینوا می‌ماند، اگر زینب نبود کربلا در کربلا می‌ماند، اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابری از ریا می‎ماند اگر زینب نبود
اگر بگذارند سایر اشعار عاشورایی

اگر بگذارند

عشق سر در قدم ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان زده موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
اشکواره سایر اشعار عاشورایی

اشکواره

خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را تا قدری التیام دهد گوش پاره را آتش گرفته گوشه دامان کوچکش آبی نبود چاره کند این شراره را
از غدیر تا عاشورا سایر اشعار عاشورایی

از غدیر تا عاشورا

هرچند که سوگوار برمی‌گردد آشفته و بی‌قرار برمی‌گردد از دشت شکوفه‌های رقصان در باد این قافله از بهار برمی‌گردد
از تبار اسماعیل سایر اشعار عاشورایی

از تبار اسماعیل

شب بود و دشت کربلا در تشنه کامی آغوش خود را تا غروب آب بگشود چشمانش از خشکیدن باران سخن گفت آغاز فصل آتش و خون و عطش بود
ابرهای معجزه سایر اشعار عاشورایی

ابرهای معجزه

هفتاد و دو پرنده تنها، هفتاد و دوپرنده‌ی پرپر هفتاد و دو شقایق زخمی، هفتاد و دو شقایق بی سر صحرا سکوت، همهمه و غم، صحرا و گریه‌های دمادم درخیمه‌‎های آتش و اندوه، بانوی صبر، صبر مجسم
... برخاست سایر اشعار عاشورایی

... برخاست

آزاده مرد از همه خواهش‌ها، خود را رهیده یافت، رها برخاست عالم به احترام سزاوارش، از جایگاه خویش به‌پا برخاست وقتی که مرگ سرخ مسلّم شد، در ذهن آن مقدس ربانی
يك اربعين براي تو گريان شدم حسين اربعین حسینی

يك اربعين براي تو گريان شدم حسين

يك اربعين براي تو گريان شدم حسين مانند گيسوي تو پريشان شدم حسين با چند قطره اشك دل من سبك نشد ابري شدم به پاي تو باران شدم حسين زلفي اگر كه ماند برايت سپيد شد