مسیر جاری :
نقش شفافیت مالی در کاهش تعارض منافع چیست؟
نقش رسانهها در برجستهسازی موارد تعارض منافع چیست؟
آیا افشاگری در مورد تعارض منافع میتواند به کاهش آن کمک کند؟
NFT چطور ارزشگذاری میشود؟
قد و وزن مناسب کودکان در سنین مختلف
وقف عام و خاص چه تفاوتی با هم دارند؟
طُغرا نویسـی سبکی در خوشنویسـی
خطوط فراموش شده خوشنویسی ایرانی و اسلامی
کاربردهای هوش مصنوعی در حمل و نقل و ترافیک
راههای کاربردی برای کاهش هزینه در بزرگ کردن فرزندان
نحوه خواندن نماز والدین
خلاصه ای از زندگی مولانا
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
به لحن ماهِ شب توفان
به لحن ماهِ شب توفان، لب سپیده سخن میگفت به لحن خون جوانمردان، سرِ بریده سخن میگفت غروب بود، کبودیها به روی سنگ شتک میزد صدای روشن آیینه ز لب دمیده سخن میگفت فراخنای جراحت را، غبار غافله میپیمود
به خون خدا
شام و خرابه و سرهفتاد و دو شهید «خورشید روی نیزه» کسی تا ابد ندید انبوه خیمهها، که به آتش کشیده شد در دشت خون قیامت کبرایی آفرید
به پاس گلویت
نیزارها مینوازند، محزون به پاس گلویت عمری است لب تر نکرده است هامون به پاس گلویت زخمی نشسته است شاید، مردی شکسته است شاید باید که ماتم بگیرد، مجنون به پاس گلویت
بوسه خیزران
روی خاک افتاد خورشیدم، جهان را تب گرفت عالمی را نالههای ممتدد یارب گرفت آبها آتش گرفتند آسمان بی تاب شد لالهها پرپر شدند و غنچهها را تب گرفت ای فدای اون لب خونین که چون خیزران جای خواهر، جای مادر بوسه...
بغض گلو
امشب که میآید، خدا اعجاز خواهد کرد جبریل هم، بال و پرش را باز خواهد کرد این لحظه ها را، ای خدا! رحمی به حالم کن زخمیترین بغض گلو، لب باز خواهد کرد
برگشتهام از کربلا
منکه برگشتهام از کرب و بلا هست در صحن دلم روضه به پا منکه بی یار و حبیب آمدهام به مدینه چه غریب آمدهام دیدهام داغ همه همسفران
برج بردباری
کجاست آخرین روز و شب شماری ما؟ چقدر طول کشیده است بی قراری ما دگر تحمل درد فراق ممکن نیست کجاست مرهم این زخم، زخم کاری ما؟ اگر چه زلزله یأس میوزد، اما
برای امام حسین
دیرگاهیست که اوضاع حیات آرام است! باد نسیان زده آن سوی فرات آرام است! دیرگاهیست که احوال زمین بد نشده است گویی از خواب زمین قافلهای رد نشده است قرن تن داده به دمسردی خاموشیها آسمان گم شده در گردِ فراموشیها
بانوی انتظار
بر صفحههای خالی تقویم : سارها (یعنی دوباره شکل گرفته بهارها) از صخرههای روشن، از شانههای ماه وقتی که آمدند فرود آبشارها
بانو...مباد
بانوترین! مبادا که تنها گذاریام در ازدحام شهر به خود واگذاریام جاری است جای پای حضورت، ولی مباد چشم انتظار مژدۀ شنها گذاریام میترسم از تزاحم بتهای ناگزیر