مسیر جاری :
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
خط رقاع و توقیع مورد علاقه گرافیستها
تدریس خصوصی شیمی؛ راهی برای یادگیری بهتر و عمیقتر
متن کامل سوره انسان با خط درشت + صوت و ترجمه
نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری
بهترین خوشنویسان معاصر ایران
هزینه راه اندازی کلینیک کاشت مو چه قدر است؟
تفریحات شبانه در وان ترکیه
ماههای حرام: فلسفه، تاریخچه و احکام
متن کامل حدیث کسا با خط درشت + صوت و ترجمه
نحوه خواندن نماز والدین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان گیلان
مهم ترین خواص هویج سیاه
پیش شماره شهر های استان تهران
حضورِ سرخ
شب شد! ولی نه! قافله شب را کنار زد خورشید، خیمه در جریان غبار زد منبر نهاد، حضرت خورشید، روی باد مکتب! طنین خطبۀ غرای بامداد! تقویم چهار فصل سحر را به هم زد و...
حسین آمد و...
السلام علی الاصحاب الحسین حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد سیاه بود و سیاهی هر آنچه میدیدی تو را سپرد به آیینه، رو سپیدت کرد
حس نفسگیر
کربلا میپرد از خواب چه حالی دارد لاله لاله به دل دشت جنون میکارد بعد از این حادثهی سرخ، یقین ممکن نیست که علمدار علم را به زمین بگذارد
حریم حضرت حق
ساقی به رقص عشق درآمد سبو شکست منشور جاودانهی سرّ مگو شکست مرهم نشد به زخم لب از آب رو سیاه روزی که تیر قهقهها آبرو شکست
حرکت کاروان اسرا به شام
کاروان میرود به جانب شام کاروانی که گشته است اسیر همگی کودک و زنان حرم
جز یکی مرد و دست در زنجیر
حادثه
وقتی خدای حادثه سنگی شد میگفت: قصه، شعر قشنگی شد میآمد و دوباره که برمیگشت دنبال پارههای جگر میگشت
چهار مرتبه تنها
چهار مرتبه تنها برای تو خبر آمد چهار بار دلت کوه شد و به لرزه درآمد تو منتظر تو گدازنده بر معابر خونین مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد چهار مرتبه شنزارهای ظهر تنت را
چه هیبتی ست در آیینه سجو و قیامت
چه هیبتی ست در آیینه سجو و قیامت که آسمان خدا رشک میبرد به مقامت تمام دغدغهات این شده است در دل آتش مه ناتمام نماند نماز ظهر امامت چه عاشقانه تنات سجده گاه تیر و سنان شد
چند بند از مربع ترکیب عاشورایی
با اشکهاش دفتر خود را نمور کرد در خود تمام مرثیهها را مرور کرد ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
چتر عشق
آتش گرفته دامن خورشید پرورت آتش گرفته است جهان در برابرت با بوسهی کبود خدا گر گرفته است پرهای نرم زیر گلوی کبوترت شب میشود سوار به گودال میرسد