حضورِ سرخ

شب شد! ولی نه! قافله شب را کنار زد خورشید، خیمه در جریان غبار زد منبر نهاد، حضرت خورشید، روی باد مکتب! طنین خطبۀ غرای بامداد! تقویم چهار فصل سحر را به هم زد و...
جمعه، 26 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
حضورِ سرخ

حضورِ سرخ

شاعر: مرتضی حیدری آل کثیر


شب شد! ولی نه! قافله شب را کنار زد
خورشید، خیمه در جریان غبار زد
منبر نهاد، حضرت خورشید، روی باد
مکتب! طنین خطبۀ غرای بامداد!
تقویم چهار فصل سحر را به هم زد و...
گل زخم‌های خواندنی‌اش را رقم زد و
بر سایه‌ها تلاوت زیبای نور کرد
آرام از تغافل صحرا عبور کرد
کم کم گذشت و دید، فقط تیر می‌رسد
شب، یکه خورد و پنجره‌ای زیر خنده زد
زینب ستار‌گان خودش را صدا زد و
در بین ماه و حضرت خورشید جا زد و
فرمود: تا به خون خدا اقتدا کنند
تا عشق را به سرخی آتش ادا کنند
ابری سیاه آمد و پیچید، دورشان
سرخی نشست، بر سر و روی ستارگان
دیواره‌های سایه نشین، جا به جا شدند
باران زد و دو صاعقه از هم جدا شدند

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط