مسیر جاری :
دلیل تغییر بوی بدن در سنین مختلف چیست؟
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
حس معنوی و آرامش در کتابت قرآن
خط رقاع و توقیع مورد علاقه گرافیستها
تدریس خصوصی شیمی؛ راهی برای یادگیری بهتر و عمیقتر
متن کامل سوره انسان با خط درشت + صوت و ترجمه
نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری
بهترین خوشنویسان معاصر ایران
نحوه خواندن نماز والدین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
آشنایی با نام های خداوند: الغیاث
بال خیمه
پردۀ خیمه را نزن بالا... من برای رباب میترسم لرزه بر کائنات افتاده، من از این اضطراب میترسم من چهام میشود خداوندا... زانوانم چرا چنین سستاند من دل شیر داشتم حالا، از سوال از جواب میترسم
باغ، سرمست و رها سرو و صنوبر در باد
باغ، سرمست و رها سرو و صنوبر در باد ای خوشا رقص درختان تناور در باد ای خوشا رقص جنون، هلهله درآتش و خون پیرهن چاک و غزل خوان و شناور در باد
باغ دامن
چنان خون میچکد از رنگ و روی دامن بانو! که گل شرمش میآید از گل پیراهنت بانو!
بگو بر چهرهات خون کدامین لاله پاشیده؟ چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟ نگو خون گریههای عاشوراست...میدانم،
باران در باد
میدود اسبی با یال پریشان در باد پشت زین خشم دگر داد توفان در باد مرد اگر داد زند صاعقه آسا اینک از تب حنجرهاش سوز میدان در باد تیغ اگر در کف این کوه نباشد اینک
باد
باد ته ماندهی لبخندها را جارو میزند و ترک میپاشد بر بستر لبهایی که تا خدا امتداد دارند فصل بارش کلاغهاست و عنکبوتهایی که پروانهها را
باب الحوائج
ای آبروی عالم جان خاک پای تو ای کرده جان به دوست فدا، جان فدای تو عقل بشر چگونه به گرد رهت رسد ای ماورای خلوت افلاک، جای تو کونین نیست قیمت یک تار موی تو
با کاروان نیزه
میآیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت منزلی که سفرها در او گم است از لابه لای آتش و خون جمع کردهام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
این بار آسمان آنقدر نبارید
این بار آسمان آنقدر نبارید تا کشتی بالا بگیرد حتماً آنقدر هم نه که عطش فرو بنشیند این نوح که پسر کافری هم نداشت خدا برایش گوسفندی نفرستاد
بهار نامریی
چهل طلوع، چهل صبح زرد بی خورشید زمین! به دور مدارت نگرد بی خورشید چهل غروب، چهل شط خون سرگردان که از مدار جهان گشته طرد بی خورشید
با رکعتی نگاه
همره شدند قافلهای را که مانده بود تا طی کنند مرحلهای را که مانده بود از خویش رفتهاند سبکبار تا خدا برداشتند فاصلهای را که مانده بود