مسیر جاری :
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
هتل بینالمللی کیش یا پارمیدا مشهد: مقایسه اقامت در دونقطه متفاوت
قیمت ایمپلنت کامل فک بالا و پایین
چطور بلیط های چارتر لحظه آخری را با بهترین قیمت پیدا کنیم؟
گیتار بیس یا گیتار الکتریک؛ یادگیری کدامیک آسانتر است؟
آشنایی با مشکلات و تعمیر سایبان برقی
تأثیر استفاده از کفش مناسب بر پیشگیری از آسیبهای اسکلتی
نحوه خواندن نماز والدین
چهار زن برگزیده عالم
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
ای یار! اگر لحظه ای مانند سرو در گلزار با ناز و تکبّر راه بروی، هر گلی از رشک و حسد چهره ی زیبا و دلفریب تو رنج می کشد و خاری را بر تن خود احساس می کند؛ اگر به باغ بیایی، گل ها به زیبایی تو حسادت می کنند.
به جان او که گرم دسترس به جان بودی
سوگند به جان معشوق که اگر اختیار جانم را داشت کمترین هدیه و پیشکش من به غلامان و خدمتکاران معشوق، همین جان شیرینم بود.
چه بودی ار دل آن ماه، مهربان بودی
اگر دل آن محبوب چون ماه با ما مهربان و یکدل بود، چه می شد؟ اگر او این گونه بود، حال و وضع ما این چنین نبود؛ اگر معشوق مهربان بود، حال و روز ما این گونه خراب و زار نبود.
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
سحرگاه با باد صبا داستان عشق و دلدادگی خود را می گفتم تا پیام مرا به یار برساند؛ جواب داد که به لطف و عنایت الهی امیدوار و مطمئن باش؛ به لطف خدا اعتماد کن تا حاجتت برآورده شود.
دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی
دیشب در خواب دیدم که ماهی طلوع کرد که از انعکاس چهره ی درخشان او شب دوری و فراق به پایان رسید.
سَبَتْ سَلْمی بِصُدغَیها فُؤادی
معشوق با دو رشته ی گیسویش دل مرا اسیر کرد و روح من هر روز، مرا دعوت می کند که از این دام بگریزم و من نمی توانم.
ای قصّه ی بهشت ز کویت حکایتی
ای یار! ای کسی که قصه ی بهشت، تنها اندکی از داستان کوی تو و توصیف زیبایی حوران بهشتی روایت کوتاهی از زیبایی دلفریب توست.
آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
اگر آن یار که خطّ چهره اش سیاه و خوشبو است، به سوی ما نامه می نوشت و التفاتی می کرد، روزگار صفحه وجود ما را هرگز درهم نمی پیچید و به آن پایان نمی بخشید؛ اگر یار نامه ای به من بنویسد، زندگی من دوام می یابد.
با مدّعی مگویید اسرار عشق و مستی
اسرار عشق و مستی را به کسی که ادعای زهد و تقوی دارد نگویید و فاش نسازید تا در درد بی خبری و خودپرستی خود بمیرید.
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
ای دل، لحظه ای از عشق ورزی و مستی غافل مشو و آن را ترک مکن و سپس آسوده خاطر به راه معرفت قدم بگذار که بی شک از قید و بند وجود و عدم رها شده ای؛ یعنی به آن مرتبه از کمال خواهی رسید که غم بودن یا نبودن نداشته...