مسیر جاری :
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
هتل بینالمللی کیش یا پارمیدا مشهد: مقایسه اقامت در دونقطه متفاوت
قیمت ایمپلنت کامل فک بالا و پایین
چطور بلیط های چارتر لحظه آخری را با بهترین قیمت پیدا کنیم؟
گیتار بیس یا گیتار الکتریک؛ یادگیری کدامیک آسانتر است؟
آشنایی با مشکلات و تعمیر سایبان برقی
تأثیر استفاده از کفش مناسب بر پیشگیری از آسیبهای اسکلتی
نحوه خواندن نماز والدین
چهار زن برگزیده عالم
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی
من ابروی معشوق زیبارویی را پیش چشم آورده ام؛ تصویر ذهنی چهره ی جوان و زیبایی همیشه در پیش چشم من است؛ عاشق کسی شده ام که همواره تصوّری از او را پیش چشم دارم.
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
در محفل رندان و عاشقان، کسی شیفته تر و شوریده تر از من نیست؛ من در سیر و سلوک معنوی خود از دانش مدرسه ای و آداب خانقاهی بی نیازم؛ خرقه و سجاده و دفتر خود را به گرو گذاشته به جای آن شراب گرفته ام.
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
ای کسی که در چهره ات نور پادشاهی نمایان و در اندیشه ات صد دانش و معرفت خداوندی پنهان است.
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
سحرگاه، سروش و ندا دهنده ی میکده از روی خیرخواهی به من گفت که به خرابات بازگرد؛ زیرا که تو از ملازمان قدیمی این درگاه هستی؛ نومید مباش و بیا.
ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
ای بی خبر از معرفت و عشق! بکوش تا عارف و آگاه شوی؛ تا سالک و رونده ی راه حقیقت نباشی، چه وقت می توانی به مقام ارشاد و هدایت خلق برسی؟
که بَرَد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
چه کسی از من گدای عاشق به سوی پادشاهان این پیام را می برد که:در کوی باده فروشان دو هزار پادشاه با عظمتی چون جمشید به قدر یک جام شراب ارزشی ندارد.
زان مِی عشق کز و پخته شود هر خامی
از آن شراب عشق که اگر هر عاشق خام و بی تجربه ای از آن بنوشد، پخته و با تجربه می شود، هر چند ماه رمضان است، جامی بیاور تا بنوشیم و مست و پخته شویم.
این خرقه که من دارم در رهن شراب اَولی
این خرقه ی ریایی که من دارم، همان بهتر که در گرو شراب باشد و این دفتر دانش بی معنی سزاوار است که در شراب خالص غرق شود.
رفتم به باغ صبحدمی تا چِنَم گلی
بامدادی برای چیدن گل به باغ رفتم، ولی ناگهان نغمه ی بلبلی به گوشم رسید. که در حال آواز خواندن بود.
بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
ای معشوق! تو همواره زیباتر می شوی و من بیشتر عاشق تو می شوم؛ شاد باش؛ زیرا که برای این دو نقص و زوالی نیست؛ هر چند که گفته اند:چیزی که به کمال برسد، کم کم در او زوال پیدا می شود.