0
مسیر جاری :
کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (4) زندگی‌نامه و خاطرات

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (4)

ماههای اول جنگ (21 اسفند 59) با جمعی از برادران در محور فیاضیه آبادان بودیم. در این محور من از ناحیه سر ترکش خمپاره‌ای خوردم. در اثر این ترکش بینایی خود را از دست دادم و فراموشی کامل به من دست داد. به...
کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (3) زندگی‌نامه و خاطرات

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (3)

امام نسبت به شهید اشرفی اصفهانی علاقه خاصی داشتند. در آخرین ملاقاتی که آن شهید بزرگوار با امام داشت امام با ایشان معانقه گرمی ‌کردند. به طوری که برای ایشان سابقه نداشت. پس از پایان ملاقات آقای اشرفی به...
کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (2) زندگی‌نامه و خاطرات

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (2)

یکی از تجار ایرانی در زمانی که دولت طاغوت هر کسی را که به نجف و دیدار امام می‌رفت تعقیب می‌کرد پول هنگفتی با خود به نجف آورده بود که به عنوان سهم امام به ایشان بدهد. دولتی‌ها هم از این امر خبر داشتند....
کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (1) زندگی‌نامه و خاطرات

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (1)

قبل از ازدواج با امام من خوابهای متبرک می‌دیدم، خواب‌هایی می‌دیدم که فهمیدم این ازدواج مقدر است. آن خوابی که دفعه‌ی آخری دیدم و کار تمام شد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین (علیه السلام)...
امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (5) زندگی‌نامه و خاطرات

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (5)

ما همیشه امام را چنین می‌دیدیم: آرام، موقر، آراسته، با آرامش نگاه می‌کردند و سخن می‌گفتند. با آرامش راه می‌رفتند و مینشستند و بلند می‌شدند. به هنگام راه رفتن به هیچ وجه به اطراف نگاه نمی‌کردند. حتی اگر...
امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (4) زندگی‌نامه و خاطرات

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (4)

در یکی از نیمه شبها خبر آوردند که قرار است کودتایی رخ دهد. حاج احمد آقا شتابان خدمت امام رسید. امام مشغول به ادای نماز شب بودند کاری که همیشه در این ساعت انجام می‌دادند. مدتی طولانی به انتظار ایستاد، اما...
امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (3) زندگی‌نامه و خاطرات

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (3)

وقتی قرار شد امام به کویت نروند و مقصد پاریس باشد، به دلایل امنیتی می‌بایستی این خبر مخفی می‌ماند و به همین دلیل ما در آنجا روزهای بحرانی را پشت سر می‌گذاشتیم. شب آخر که قرار شد عده‌ای از اصحاب خاص امام...
امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (2) زندگی‌نامه و خاطرات

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (2)

اولین ملاقاتی که با امام در قم داشتیم روزی بود که حزب جمهوری خلق آن آشوب و بلوا را در قم راه‌انداخته بود و حتی قصد حمله و جسارت به منزل امام را داشتند که با مقاومت و ایستادگی عاشقان امام این توطئه استعماری...
امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (1) زندگی‌نامه و خاطرات

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (1)

قبل از اینکه امام به نجف تبعید شوند ما به منزل ایشان می‌رفتیم و ظهر برمی‌گشتیم یک روز دیدم شخصی آمد و اظهار داشت که من نامه‌ای اینجا داده‌ام به من جواب نداده‌اند. گشتند نامه‌اش را پیدا کردند دیدم در نامه‌اش...
امام خمینی (ره) و پرهیز از غیبت (2) زندگی‌نامه و خاطرات

امام خمینی (ره) و پرهیز از غیبت (2)

یک روز یک آقای خیلی خوش اخلاق و با شخصیتی به منزل امام آمد و در بیرونی نشست تا با امام ملاقات کند. امام قبل از تشرف به حرم نیم ساعت به بیرونی می‌آمدند و هر کس هر چیزی داشت با ایشان مطرح می‌کرد. در آن جلسه...