0
مسیر جاری :
حکایاتی زیبا از عنايات و توجهات اهل بيت عليهم السلام(1) داستان‌های نبوی

حکایاتی زیبا از عنايات و توجهات اهل بيت عليهم السلام(1)

در احکام دين مبين اسلام آمده است که پس از مرگ هر فرد، بايد بر او «نماز ميت» خواند. شيعيان معتقدند که پس از خواندن نماز ميت، هنگام قراردادن مرده در قبر، مستحب است بر او «تلقين» خوانده شود. در تلقين به مرده...
سنگ آسماني داستان‌های نبوی

سنگ آسماني

شتر از کوچه ها گذشت. خسته شده بود. ايستاد و گردن کشيد. سپس عرناله اي کرد و دوباره به راه افتاد. حارث گرفته و خشم ناک بود. از وقتي که خبر را شنيده بود، آرام و قرار نداشت. مي خواست هرچه زودتر خودش را به...
نسبیه، دختر کنعان داستان‌های نبوی

نسبیه، دختر کنعان

نسبیه فکر نمی کرد در صحنه احد با شوهر و دو فرزندش، دوش به دوش یک دیگر بجنگند و از رسول خدا (ص) دفاع کنند. او فقط مشک آبی را به دوش کشیده بود و برای آن که در میدان جنگ به مجروحین آب برساند، مقداری نوار...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (37) داستان‌های نبوی

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (37)

در ايامى كه حمزه، اسلام آورده بود سراسر محفل قريش را غم و اندوه فرا گرفته بود و سران بيم آن را داشتند كه دامنه اسلام بيش از اين توسعه يابد. در آن ميان عتبه (از بزرگان قريش) گفت: من به سوى محمّد مى‏روم...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (36) داستان‌های نبوی

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (36)

انس مالك مى‏گويد: روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خطبه‏اى خواند بسيار عميق و مشروح كه هرگز مانند آن را نشنيده بودم در ضمن خطبه فرمود: » لو تعلمون ما اعلم، لضحكتم قليلاً و لبكيتم كثيراً«. اگر شما آنچه...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (35) داستان‌های نبوی

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (35)

در عهد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله زنى زيورى را سرقت كرد او را گرفتند و به حضور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بردند و عرض كردند: اين زن از ما زيورى را سرقت كرد. حضرت دستور داد دست راست او را قطع...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34) داستان‌های نبوی

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34)

مجلسى دوم نقل مى‏كند: كلثوم بنت عقبه پس از صلح حديبيه از مكه گريخت و به مدينه پناهنده شد. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله او را پناه داد زيرا در قرارداد صلح حديبيه راجع به استرداد پناهندگان زن سخنى به...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (33) داستان‌های نبوی

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (33)

پيشرفت روز افزون اسلام قريش را سخت ناراحت كرده بود روزى نبود كه گزارشى درباره گرايش فردى از قبيله به آنان نرسد و از اين جهت شعله غضب در درون آنها زبانه مى‏كشيد. فرعون مكه ابوجهل روزى، در محفل قريش چنين...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (32) داستان‌های نبوی

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (32)

عده‏اى از بت‏پرستان خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آمده و گفتند: آنچه در اين قرآن درباره ترك عبادت بتهاى بزرگ ما لات و عزى و منات و هبل و مذمت از آنان وارد شده براى ما قابل قبول و تحمل نيست اگر مى‏خواهى...
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (31) داستان‌های نبوی

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (31)

هنگامى كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به مدينه هجرت كرد، جمعى از مسلمانان نيز به مدينه هجرت كردند، اين مسلمانان در مدينه، نه خانه داشتند و نه مال و ثروتى كه بتوانند با آن، زندگى خود را تأمين كنند، پيامبر...