0
مسیر جاری :
از خود گذشتگان (1) ادبیات دفاع مقدس

از خود گذشتگان (1)

در عملیّات والفجر 3، حاج قاسم فرمانده تیپ بود. آن شب به همراه گروهان احتیاط، وارد منطقه شدیم. اما چند ساعت بعد از شکستن خط، مجبور به عقب نشینی شدیم. من و تعدادی از نیروها تا شب بعد در منطقه ماندیم و پس...
جلوه های ایثار (3) ادبیات دفاع مقدس

جلوه های ایثار (3)

آقای فرومندی در جبهه مجروح شده بود و در منزل استراحت می کرد. من با چند نفر از برادران پاسدار به عیادت او رفتیم. منزل پر از دوستان و آشنایانی بود که به دیدنش آمده بودند. همه از او می خواستند که راحت باشد...
جلوه های ایثار (2) ادبیات دفاع مقدس

جلوه های ایثار (2)

شهید مهدی ابوطالبی نصرآبادی ژاندارمری تفت می خواست او را دستگیر کند. یک شب دیروقت به در خانه ی ما آمدند و پس از بیرون کشیدن من، گفتند: « یا خودت بیا برویم یا پسرت را نشان بده... »
جلوه های ایثار (1) ادبیات دفاع مقدس

جلوه های ایثار (1)

در منطقه عملیّاتی والفجر 8، محور کارخانه نمک، به وسیله ی دو دستگاه بولدوزر و با فاصله ی زیاد از هم در حال خاکریز زدن بودیم. خبر آوردند یکی از دستگاه ها در نمک زار گیر کرده است. به همراه عباس آن جا رفتیم....
راز آن شب ادبیات دفاع مقدس

راز آن شب

من حامله شده بودم. پدر و مادرم هم آمده بودند شهر، برای زندگی. یک روز خانه ی پدرم بودم که درد زایمان آمد سراغم. ماه مبارک رمضان بود و دم غروب. «عبدالحسین» سریع رفت یک ماشین گرفت. مادرم گفت: « می خوای چه...
روایت عشق ادبیات دفاع مقدس

روایت عشق

برای رفتن به جبهه توانست رضایت پدرش را جلب کند. پس احساس کرد به امضایی دیگر نیاز دارد و آن صاحب اصلی امام رضا(علیه السلام) بود. با عشق و علاقه ی خاص راهی مشهد شد. از کوی طلاب تا حرم مطهر را با پای پیاده...
کربلای جبهه ها ادبیات دفاع مقدس

کربلای جبهه ها

بچه ها در منطقه ی سیستان و بلوچستان، آن طور که شایسته ی یک مسلمان واقعی بود در ابعاد مختلف کار می کردند. سال های اول پیروزی، انقلاب از مراسم محرم تاسوعا و عاشورا، خبری نبود.
همچون شب عاشورا ادبیات دفاع مقدس

همچون شب عاشورا

بهروزی چندین بار به شدت مجروح شد و پزشکان، بر استراحت کامل تا مرز بهبودی و سلامتی او پای فشردند. اشتیاق وصال یار چنان قرار از کفش ربوده بود که تب و تابش را مداوا نمی کرد. از این نظر، فرصت را غنیمت شمرده...
با کاروان عشق ادبیات دفاع مقدس

با کاروان عشق

شهید جزایری در شب عملیات و لحظاتی قبل از اعلام رمز به رزمندگانی که همراه او هستند می گوید: « می خواهم اعتراف کنم که مدت هاست سخت عاشق اهل بیت (علیهم السلام) شدم. عجیب است اسم پیامبر(صلّی الله علیه و آله)...
بوی کربلا ادبیات دفاع مقدس

بوی کربلا

جنگ داشت هفت ساله می شد. علی بیشتر بچه ها از جمله معاونانش را فرستاده بود همدان و گفت: « بریم شناسایی تپه ی سبز.» متعجب شدیم و گفتیم: « به چشم! مگه ما مردیم که خود شما می خواین...»