0
مسیر جاری :
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید ضرب‌المثل‌ها

قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

پادشاهی با غلام عجمی در کشتی نشسته بود و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری درنهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت، مَلِک را از او عیش مُنَقّص شد. چاره...
عیب کس منگر به عیب خود ببین ضرب‌المثل‌ها

عیب کس منگر به عیب خود ببین

آن یکی را خال اندر چشم بود * بی‌خبر از خود بُدو خشم بود در ملامت، نیک بر بسته کمر* می‌زد او را طعن بر خال بَصَر وان دگر گستاخ گشته در زفان * بی‌خبر از خال چشم خویشتن دست طعن انداخته بر شاخ وی * بر بساط...
علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد ضرب‌المثل‌ها

علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد

قومی از آموزه‌های آسمانی سر بر تافتند و در نتیجه، خدا آنها را به بیماریی گرفتار کرد که درمان نداشت و هر روز تعداد بسیاری از مردم می‌مردند. روزی جمعی از بزرگان قوم به نزد عابدی رفتند که از آن قوم کناره...
عطایش را به لقایش بخشیدم ضرب‌المثل‌ها

عطایش را به لقایش بخشیدم

درویشی را ضرورتی پیش آمد. کسی گفت: «فلان، نعمت وافر دارد و اگر بر حاجت تو واقف شود، در قضای آن توقف روا ندارد.» گفت: «من او را ندانم.» گفت: «مَنَت رهبری کنم.» دستش گرفت و نزد آن کس درآورد. یکی را دید لب
عبادت به جز خدمت خلق نیست ضرب‌المثل‌ها

عبادت به جز خدمت خلق نیست

در اخبار شاهان پیشینه هست * که چون تُکله بر تخت زنگی نشست به دورانش از کس نیازرد کس * سَبَق بُرد اگر خود همین بود و بس چنین گفت یک ره به صاحب‌دلی * که عمرم به سر رفت بی‌حاصلی بخواهم به کنج عبادت نشست *...
ظن بد بردن به مردم، بد به خود کردن بود ضرب‌المثل‌ها

ظن بد بردن به مردم، بد به خود کردن بود

«یکی از بزرگان دین گفت: وقتی در گورستان بقیع نشسته بودم که جوانی آمد و به تندی از پیش من گذشت. با خود گفتم: ببینید این مرد از چه قرار به راه می‌رود؟ امثال چنین کسان وبال مردمانند. چون آن شب خوابیدم، در...
ظلم حاکم باعث ویرانی مُلکش می‌شود ضرب‌المثل‌ها

ظلم حاکم باعث ویرانی مُلکش می‌شود

خانه ظلم، خراب است تو هم می‌دانی * مثل کف، بر سر آب است تو هم می‌دانی گر همی عمر ابد خواهی بپرهیز از ستم *‌ زانکه از روی ستم کاری است اندک عمر، باز (سنایی)
طمع از نجاست سگ، نجس‌تر است! ضرب‌المثل‌ها

طمع از نجاست سگ، نجس‌تر است!

حاکمی روزی از وزیرش پرسید: «چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجس‌تر است. وزیر در جواب ماند و چیزی نتوانست بگوید. از حاکم مهلت خواست و از شهر بیرون رفت تا در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را
جابه‌جا ک نعبد، جابه‌جا ک نستعین ضرب‌المثل‌ها

جابه‌جا ک نعبد، جابه‌جا ک نستعین

هر سخن جایی و هر کاری موقعی دارد. اصل مثل آن است که از دانشمندی ظریف و شوخ‌طبع پرسیدند: سبب چیست که لفظ ایاک در آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» تکرار شده است، در صورتی که به رعایت ایجاز و اختصار ممکن بود
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز ضرب‌المثل‌ها

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز

متوکل، خلیفه ستم‌کار عباسی به جوانی به نام «فتح» علاقه‌مند شد، به گونه‌ای که تمام فنون زمان را به او آموخت تا اینکه نوبت به شناگری رسید. از قضا، روزی که «فتح» در دجله شنا می‌کرد ناگهان موج سهمگینی برخاست...