0
مسیر جاری :
روغن ریخته را نذر امامزاده كرده ضرب‌المثل‌ها

روغن ریخته را نذر امامزاده كرده

روزی روزگاری در روستایی كوچك كه در میان كوه‌ها قرار داشت مردم روستا با مردی ثروتمند ولی گداصفت زندگی می‌كردند اكثر مردم روستا زندگی ساده‌ای داشتند و تمام روز را به كشاورزی و گله داری سپری می‌كردند و شب‌ها...
رمال اگر غیب می‌دانست، خود گنج پیدا می‌كرد ضرب‌المثل‌ها

رمال اگر غیب می‌دانست، خود گنج پیدا می‌كرد

روزی روزگاری، رَمالی بود كه با چرب زبانی و چاپلوسی برای افراد ساده لوح، روزگار می‌گذراند. روزی مرد رمال سراغ تاجر ثروتمندی رفت كه خیلی به فكر مال اندوزی بود. رمال از این ویژگی تاجر استفاده كرد، و به تاجر...
ضرب المثل رطب خورده کی منع رطب کند؛ از تاریخچه تا شعرهای هم مضمون و ریشه های قرآنی آن ضرب‌المثل‌ها

ضرب المثل رطب خورده کی منع رطب کند؛ از تاریخچه تا شعرهای هم مضمون و ریشه های قرآنی آن

ضرب‌المثل را بارها از زبان اطرافیان، کتاب ها و یا حتی رسانه ها شنیده ایم. مفهوم اصلی این ضرب‌المثل این است که نصیحت‌کننده و تذکردهنده خود باید به آنچه که می‌گوید اعتقاد داشته باشد و عمل کند. در غیر این...
رحمت به دزد سر گردنه ضرب‌المثل‌ها

رحمت به دزد سر گردنه

در دوره‌ای كه راه‌ها امنیت امروزه را نداشتند و وسیله‌ای برای رفت و آمد جز اسب و الاغ نبود، مسافرت‌ها به سختی انجام می‌شد و هر لحظه امكان داشت راهزنان به مسافران حمله كنند و دارایی‌های فرد را با خود ببرند....
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید ضرب‌المثل‌ها

دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید

روزی روزگاری، در سال‌ها پیش حكیم و دانشمند بزرگ ایرانی «محمد بن زكریای رازی» در شهر ری در جنوب تهران امروزی به دنیا آمد. رازی بعد از سال‌ها درس خواندن و شاگردی در محضر اساتید بزرگ تبدیل به حكیم كار بلدی...
دوستی خاله خرسه ضرب‌المثل‌ها

دوستی خاله خرسه

حكایت كرده‌اند، جوانی در روستایی كه در كنار جنگل زندگی می‌كرد. یكی از روزها كه پسر جوان برای جمع آوری هیزم به جنگل رفته بود. خرسی را دید كه در جنگل زخمی افتاده و خون از سر خرس جاری بود. پسر جوان دلش برای...
دوستی با مردم دانا نكوست ضرب‌المثل‌ها

دوستی با مردم دانا نكوست

روزی روزگاری، مرد دانایی از منطقه‌ی آبادی كه پر از درختان میوه بود می‌‌گذشت. ناگهان چشمه‌ی آبی را دید كه از آن رودی روان شده بود. مرد كه خیلی خسته بود، هوس كرد برود و زیر درختی كنار رود كمی استراحت كند....
دوباره بسم الله... ضرب‌المثل‌ها

دوباره بسم الله...

مردی در بازار شهری حجره داشت و آوازه خساست و تنگ نظری او، ورد زبان مردم شهر بود به طوری كه اگر كسی می‌خواست مردی را به خساست مثال بزند نام او را می‌آورد. روزی چند نفر از كسبه‌ی بازار در مورد رفتار عجیب...
دو قورت و نیمش باقیست ضرب‌المثل‌ها

دو قورت و نیمش باقیست

در زمان سلطنت حضرت سلیمان، روزی آن حضرت تصمیم گرفتند به شكرانه‌ی ثروت زیادشان یك روز تمامی موجودات زنده را غذا دهند. حضرت از خدا خواست این اجازه را به او بدهد. خداوند به او جواب داد. این كار خیلی سخت
دل به دل راه دارد ضرب‌المثل‌ها

دل به دل راه دارد

در دوره‌ای كه پیامبر اعظم اسلام تازه به پیامبری برگزیده شده بودند، تعداد كمی از افراد با این دین جدید آشنا بودند كه یكی از این افراد اویس بن عامر یا اویس قرنی بود و او از وارستگان و دینداران برجسته زمان...