مسیر جاری :
ضرورت محاسبه اعمال: ترازوی بیداری در گذران زندگی
آیه 3 سوره حدید به خط رقاع
آیه 3 سوره حمد به خط رقاع
آیه 62 سوره حج به خط رقاع
آیه 33 سوره حشر به خط رقاع
آیه 37 سوره بقره به خط رقاع
آیه 163 سوره بقره به خط رقاع
چرا خرید و فروش آنلاین طلا بهصرفهتر از روشهای سنتی است؟
غزه؛ قلب تپنده مقاومت، زنگ بیدارباش امت و نشانههای آخرالزمان
بر اساس آیه قرآن: بشر بودن پیامبران، تنها دلیل منکران نبوت!؟
داستانی درباره ماه رمضان به قلم محمد امیری
نحوه خواندن نماز والدین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
پیش شماره شهر های استان تهران
گیاه بیلهر خواص و عوارضی دارد؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟

گمارده
از خواب بیدار شد ... پیشانیاش خیس عرق شده بود. از جا بلند شد و زیر نور ماه به حیاط رفت و کوزه آب را برداشت، چند جرعه آب خورد، نفس

فرات سر درگریبان
حماسه از چشمهای تو آغاز میشود در روزی داغ و خون آلود.
رشادت یعنی تو؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر میزدی.

يعني که جهان بي تو پُر از پوچي محض است.
با يادت اي سپيده چه شب ها که داشتيم در باغت اي اميد چه گل ها که کاشتيم عمري در آرزوي تو بوديم و پير شد آن طفل انتظار که بر در گماشتيم بر دفتر زمانه به عنوان خاطرات هر صفحه را به خون شهيدي نگاشتيم

مخلصانه کار کردن سخت است آقا...
شب از نيمه گذشته است و نسيم خنکي که دارد از زير پرده توري پنجره مي خزد روي چشم هاي خسته ام، صداي مناجاتي را آورده با خودش، که حتم، از مسجد محل، بلند است. صدا، هوايي ام کرده است و يادم آورده است مناجات...

در انتظار نور
بهار از ازل ناگفته در تبعيد نزديك است بيا زانو بزن قصر تر جمشيد نزديك است صدا كن خواب هاي بي سرانجام خلايق را شب از نيمه گذشته، رونق خورشيد نزديك است هزاران صبر، دندان بر جگر ساييد طفل عشق به گوشش سال...

بهاريه هاي انتظار
امسال هم تمام شد و مثل هميشه، روسياهي زمستانش به زغال ماند. باز هم ما مانديم و چشم انتظاري بهار، اما راستي بهار و تحويل فصل و سال و تقويم، بي حضور بهار آفرين موعودمان، صفا و اصلاً معنايي دارد؟ به همين...

گلستانه
بيا كه بيگل رويت بهار ميميرد دل خزان زده در انتظار ميميرد تويي قرار دل بيقرار مشتاقان بيا وگرنه دل بيقرار ميميرد تمام جادّه گرفته غبار غيبت تو بيا كه بيتو دلم در غبار ميميرد صفا نمانده به آيينة...

اَللّهُمَّ اَرِنِي الطَّلْعَه الرَّشيدَه...
اي آفريدگار صبح! در جشن باشكوه روزي كه آغاز مي شود، و در تمام روزهايي كه شيريني نام تو، بر لبانم مي نشيند، من عهد ديرينه ي خويش را با صاحب صبح و امام عصر تازه مي كنم و دست بيعتم را در زلال دستانش معطر...

راستش را به ما نگفتند...
کاغذين جامه به خوناب بشويم که فلک
رهنمونيم به پاي علم دار نکرد
دل به اميد صدايي که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در اين کوه که فرهاد نکرد
راستش را به ما نگفتند يا لااقل همه راست را به ما نگفتند.
گفتند:...

آينه هاي پر از فواره
ايوان پر از بوي خورشيد است. خورشيد آمده است در ايوان و موهاي طلايي اش را شانه مي کند. جوجه هاي رنگي ام در ايوان جيک جيک مي کنند و آفتاب را بو مي کنند. خدايا! احساس مي کنم ايوان خانه، بهترين جا براي راز...