0
مسیر جاری :
خواب پریشان علیرضا افتخاری

خواب پریشان

از...چشم... تو.. ميبينم.... اين خواب پريشان را با پلك تو ميبندم چتر شب باران را بيدار شود در من....بيدار شو در من بيدار شود در من....بيدار شو در من در آيينه پيدايي بي راز معمايي در جسم نمي...
چشم نرگس علیرضا افتخاری

چشم نرگس

خواهم که برزلفت زلفت زلفت هردم زنم شانه هردم زنم شانه ترسم پریشان کند بسی حال هرکسی چشم نرگست دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه خواهم بر ابرویت رویت هردم کشم وسمه هردم کشم وسمه
افسانه عمر علیرضا افتخاری

افسانه عمر

در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد كس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارد دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد كس تاب نگه داري ديوانه ندارد در بزم جهان جز دل حسرت كش ما نيست آن شمع كه مي سوزد و پروانه ندارد
آتش عشق علیرضا افتخاری

آتش عشق

تا که نشانت در همه جا می جویم در همه دنیا وصف تو را می گویم از دل شب تا به سحر هر لحظه خاک رهت تا به ثریا می پویم از دل شب تا به سحر هر لحظه خاک رهت تا به ثریا می پویم
آسمون کبود محمدرضا عیوضی

آسمون کبود

آسمونی واسه من ، اما کبود قصه ای ، اما همون یکی نبود مث آفتابی اما تنگ غروب مث دشتی که نشسته تو جنوب شوق پروازی تو لحظه های خواب که منو می بره اما تو سراب تو دل شبی ، شبی که گمشده نور مث راهی ، اما راه...
یه روز برفی محمدرضا عیوضی

یه روز برفی

یه روزی یه روز برفی یه روز از روزای غمگین منو دل رو جا گذاشتی پشت دیواری سنگین یه روزی یه روز برفی یه روز از روزای غمگین منو دل رو جا گذاشتی پشت دیواری سنگین
نموندی محمدرضا عیوضی

نموندی

عمری هی خوندی و خوندی دل غمها رو سوزوندی توی شعر و غزل من گفتی می مونی ، نموندی پشت ديوارای شعرم يه دفه سرک کشيدی ديدی تک سوار عشقی غير اون هيچی نديدی منو تا رويا کشوندی روی بال شب نشوندی
مهمون رویا محمدرضا عیوضی

مهمون رویا

یه نفر شب که میشه ، مهمون رویای منه وقتی از راه میرسه ، به خواب من رنگ میزنه اون که از چشمای نازش ، میشه صد ترانه ساخت قصه جنگلو گفت ، آبی دریا رو شناخت یه نفر که مهربونه ، چیزی از من نمیخواد مثل اون...
عطر گلاب محمدرضا عیوضی

عطر گلاب

واسه اون گنبد زرین ، پشت کوههای خراسون واسه اون صحن مطهر ، تو غروب کنار ایوون واسه کفترای معصوم که تو آسمون میگردن واسه آدمای مغموم که میان دخیل می بندن واسه اون هوای تازه ، که پر از عطر گلابه اگه دستم...
عروسک های زخمی محمدرضا عیوضی

عروسک های زخمی

بچه هـاي پـاك و معصوم زير رگبـار بــلا نگــــــاه بيگنـــــاه كودكــــان مبتـــــلا عروسكهــــاي زخمـــي آدمـاي دربــــدر تماشــــاي عبـــور يـك قبيلــه در سفـــر پدرهــا زيـر شـــلاق ستـــم افتــاده...