0
مسیر جاری :
آن‌که فهمید، آن‌که نفهمید ادبیات دفاع مقدس

آن‌که فهمید، آن‌که نفهمید

پانزده ‌شانزده سال بیش‌تر نداشت. پدر هم نداشت؛ خودش بود و مادرش و یک برادر عقب افتاده. هرچه مادر خسته‌اش توی گوشش خواند: - آخر بچه جان! تو هنوز کوچکی، قد تفنگ از تو بلندتر است. چه‌طور می‌خواهی بروی جبهه؟...
مسافر آسمان، آدرس نداشت ادبیات دفاع مقدس

مسافر آسمان، آدرس نداشت

در سال 1360 در ناحية سه از منطقه دو بسيج، در پايگاه مسجد «اعظم» سهپلة اصفهان، مسئول عمليات ناحيه بودم. تازه عمليات «فتحالمبين» پايان يافته بود و شور عجيبي در مردم، از پيروزيهاي بهدست آمده، به وجود آمده...
كلاشينكف كار دستش داد ادبیات دفاع مقدس

كلاشينكف كار دستش داد

ظهر بود. توي ارودگاه «تکريت 2»، هنوز نيم ساعت نگذشته بود که کار بازجويي براي دهمين بار شروع شد. هربار که از نقطه‌اي به نقطة ديگر برده مي‌شديم، پيش از اين‌که دست‌هايمان را باز کنند، لقمة ناني بدهند، کار...
آيينه‌هاي جنگ براي كودك امروز ادبیات دفاع مقدس

آيينه‌هاي جنگ براي كودك امروز

«قيصر امين‌پور» در دوم ارديبهشت ماه 1338 در «گتوند»، از توابع شهرستان دزفول متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذارند و براي ادامة تحصيل به دزفول رفت. در دانشگاه هم پس از دوبار تغيير رشته، سرانجام...
اين قبر با سَرَم نمي‌سازد ادبیات دفاع مقدس

اين قبر با سَرَم نمي‌سازد

دكتر محمدعلي ابوترابي متخصص جراحي عمومي از دانشگاه علوم‌ پزشكي اصفهان در سال 1310 در شهر نجف‌آباد در خانواده‌اي فقير متولد شد. محمدعلي هم كار مي‌كرد و هم تحصيل. آن زمان پزشك در كشور بسيار كم بود و آن‌هايي...
3 كيلومتر خاكريز، سهم 13 نفر ادبیات دفاع مقدس

3 كيلومتر خاكريز، سهم 13 نفر

عمليات آزادسازي خرمشهر، تبعات اقتصادي، سياسي و فرهنگي بسياري در داخل و در سطح جهان داشت و محبوبيت رزمنده‌ها را در ميان مردم افزايش داد. پس از عمليات «بيت‌المقدس»، دشمن از منطقة كوشك، جادة اهواز‌ـ خرمشهر...
اين جنگ براي كودكان، شكوفه است ادبیات دفاع مقدس

اين جنگ براي كودكان، شكوفه است

در اين زمينه تعاريفِ بسياري از نگاهها و زاويههاي مختلف ارائه شده كه همة آن‌ها در بيتوجهي به يک مؤلفه، مشترك هستند. پيش از پرداختن به اين مؤلفه، اجازه دهيد نخست به ذكر چند نمونه به ‌عنوان مثال بپردازم....
خاطراتي سبز از ياد شهيدان ادبیات دفاع مقدس

خاطراتي سبز از ياد شهيدان

از سردار شهيد علي چيت سازيان – که در قله ي بلندي از تقوا و معنويت زندگي مي کرد – خاطراتي جالب و ارزنده اي نقل شده است. برخي از آن ها از کرامت هاي او حکايت مي کند. نمونه هايي که در سال 66 اتفاق افتاده گوياي...
خاطرات طنز ادبیات دفاع مقدس

خاطرات طنز

در عمليات بدر شهيد حمزه بابايي با تعدادي از رزمندگان به منطقه اي رفتيم که نمي دانستيم اين منطقه خودي است يا در تصرف دشمن. پس از مدتي تلاش و جستجو به نتيجه اي نرسيديم. بچه ها کم کم نگران شدند که نکند محاصره...
پيرمردي را كه كمكم كرد نمي‌شناختم! ادبیات دفاع مقدس

پيرمردي را كه كمكم كرد نمي‌شناختم!

در حال غرق شدن بودم كه به‌سمت پشت برگشتم و آن كوله از پشتم افتاد و سبك شدم و خودم را كشاندم بالا! به غير از غواص‌ها كه حرفه‌اي‌تر بودند و باري هم نداشتند، اسلحة بيشتر بچه‌ها در آب افتاده بود و بدون تجهيزات...