مسیر جاری :
میهمانی
اطلاع دادند که عراق قصد دارد از طرف پنجوین نفوذ کند. ساده ترین کار، انهدام پل پنجوین بود تا مانع انتقال نیروهای عراقی شود. پس از شناسایی کامل منطقه، پنجاه نفر
شهید بی خیال
معروف بود به «فرمانده بی خیال» (1)، درجه اش استوار بود، ولی دوران سربازی را طی می کرد. به عنوان دیپلم وظیفه به خدمت گروهان یکم از گردان 1 تیپ ذوالفقار درآمده بود.
نقش موتور سواران
برای اجرای عملیات تعداد سی دستگاه موتور پرشی نو در اختیار گردان قرار گرفت و آموزش هم داده شد که تعدادی آر.پی. چی زن بر ترک موتور سوارها بنشینند و
مشکلات دیده بانی
بعد از یک شناسایی کلی و برآورد وضعیت، به دنبال دیده بان ها گشتم تا نتیجه کار آنها را بدانم. مشخص بود که تا آن زمان هیچ گونه پشتیبانی آتش به عمل نیامده بودو
شهادت هنگام خداحافظی
بعد از چند روز به منظور تجدید سازمان، تعدادی سرباز جدید به گروهان ما واگذار شده و از این افراد حدود هشت نفر به دسته من اختصاص یافت.
پیروزی جبهه حق
همان طور که گفتم، ستوان ملکوتی پس از سازماندهی عده ای ازافراد گروهان، شروع به مقابله به مثل می کند و سایر نیروها نیز درحدود 50 متر دورتر از محل درگیری،
سربازان مهندسی
دیگر همه می دانستند که در محدوده ی زمین های تصرف شده دشمن هستیم و در این نقطه، دشمن کاملاً به پیرامون خود احاطه دارد و کوچکترین خطا ممکن است برایمان
خون سبز
در منطقه ی پدافندی نصر 3، عناصر پیاده در دامنه ی تپه ها مستقر بودند. یکی از عناصر پیاده در چهار دهنه ی پلی قرار داشت که در مقابل آن تپه سبزی بود که
در محاصره ی دشمن
تمام سعی خانواده ام براین بود، هر طور شده مرا از رفتن به خدمت سربازی باز دارند، اما اصلاً گوشم به این حرف ها بدهکار نبود.
دایه دایه وقت جنگه
مرحله ی آخرعملیات بیت المقدس بود. دیگر فاصله ی چندانی تا پیروزی کامل نداشتیم. مأموریت ما این بود که با حمله با جاده ی شلمچه ـ خرمشهر، این جاده را تأمین و تصرف کرده و