0
مسیر جاری :
به حرف تو گوش بدهم يا حرف امام حسين (ع) ادبیات دفاع مقدس

به حرف تو گوش بدهم يا حرف امام حسين (ع)

هنگامي که به مرخصي مي آمد، دوستان و فاميل دورش جمع مي شدند و از او مي خواستند که بگويد و بخندد و شوخي کند. اما او اهل اين حرفها نبود و با جدّيت تمام مي گفت: «حرف من، حرف امام و راه من، راه امام است. آبادي...
تا آخرين نفس ادبیات دفاع مقدس

تا آخرين نفس

در درگيريهاي بدو پيروزي انقلاب اسلامي که زاهدان از جهات مختلف ناامن بود، بار ها به حاج آقا پيشنهاد مي شد که :«براي حفظ جان خود لباس روحانيت را به تن نکنيد و با لباس شخصي رفت و آمد کنيد».
فردا پشيماني سودي ندارد ادبیات دفاع مقدس

فردا پشيماني سودي ندارد

در عمليات خيبر بود که عبدالعلي به همراه يک نفر سکاني سوار بر قايق بيش از دو شبانه روز در آبراهها و نيزارها به دنبال مفقودين و مجروحين و جاماندگان مي گشت. او در اين مدت آنقدر آفتاب و گرماي هور را تحّمل...
براي دادن سر آمده ام ادبیات دفاع مقدس

براي دادن سر آمده ام

به همراه شهيد «عابدي» در واحد کاتيوشا خدمت مي کردم. روز دوم عمليات «بيت المقدس 7» بود. در آن هواي گرم خوزستان برايمان آب خنک آورده بودند. برادر عابدي ليوان را پر از آب کرد و هنوز آب را به دهان نرسانده...
نمي توانم لشکر را رها کنم ادبیات دفاع مقدس

نمي توانم لشکر را رها کنم

بعد از دو ماه «مرتضي» به آمد و با دختري از محلّه ي دولاب که از خانواده اي متديّن بودند، ازدواج کرد. همان روز اوّل با او صحبت کرد و مشکلات زندگي اش را در ميان گذاشت. همسرش با آگاهي از مشکلات مرتضي، و اين...
شرمنده ي مردم ادبیات دفاع مقدس

شرمنده ي مردم

بعد از گذارندن دوره، مسؤوليت توپخانه به ايشان محوّل شد. واحد تازه تأسيس بود و امکانات بسيار محدود. با توجّه به اينکه واحد ما نوعي يگان تخصّصي محسوب مي شد. بايد تجهيزات متنوّعي مي داشتيم. زير پاتک هاي سنگين...
چريک خميني هرگز خسته نمي شود ادبیات دفاع مقدس

چريک خميني هرگز خسته نمي شود

چيزي نگذشت که سر و کلّه ي «غلامرضا» و زن و بچّه اش پيدا شد. موها و ريش هايش را کوتاه کرده بودند. سعي مي کرد که طوري راه برود که کسي متوجّه زخم هايش نشود. در جواب مادر که از او علّت کوتاهي موهايش را پرسيد،...
شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (3) ادبیات دفاع مقدس

شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (3)

حاج بصير پس از احساس مسؤوليت و تشخيص درست آن، بيکار نمي نشست و در پذيرش مسؤوليت مسامحه به خرج نمي داد. بررسي حماسه سازي هاي او در دوران دفاع مقدس، حکايت از آن دارد که نه تنها مسؤوليت محوله را مي
شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (2) ادبیات دفاع مقدس

شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (2)

بعد از سال 1361 شمسي، خبر شهادت «مصطفي» براي مجتبي، سخت تکان دهنده بود تحمّل دوري اش را نداشت. از همان سن نوجواني دست در دست برادر براي پيروزي انقلاب تلاش کرده بودند. با هم به فراگيري عشق و معرفت
شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (1) ادبیات دفاع مقدس

شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (1)

در عمليات کربلاي چهار که روزهاي متمادي با شهيد حسين خرازي بودم، جز از انجام تکليف نسبت به دين و انقلاب از او حرفي نشنيدم و در پيروزي ها ي شکوهمند کربلاي پنج هم از غرور و غفلت پيروزي نشانه اي از او نديدم.