مسیر جاری :
تفسیر شعر: دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
در این مقاله راسخون به شرح و تفسیر غزل حافظ (دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است) می پردازیم با ما همراه باشید.
رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند
رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند چنان نماند چنين نيز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر يار خاکسار شدم رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند
هر که شد محرم دل در حرم يار بماند
هر که شد محرم دل در حرم يار بماند وان که اين کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عيب مکن شکر ايزد که نه در پرده پندار بماند
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند نه هر که آينه سازد سکندري داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داري و آيين سروري داند
سحرم دولت بيدار به بالين آمد
سحرم دولت بيدار به بالين آمد گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد
قدحي درکش و سرخوش به تماشا بخرام تا ببيني که نگارت به چه آيين آمد
مرا به رندي و عشق آن فضول عيب کند
که اعتراض بر اسرار علم غيب کند مرا به رندي و عشق آن فضول عيب کند
که هر که بيهنر افتد نظر به عيب کند کمال سر محبت ببين نه نقص گناه
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيم شبي دفع صد بلا بکند دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
که يک کرشمه تلافي صد جفا بکند عتاب يار پري چهره عاشقانه بکش
گر مي فروش حاجت رندان روا کند
ايزد گنه ببخشد و دفع بلا کند گر مي فروش حاجت رندان روا کند
غيرت نياورد که جهان پربلا کند ساقي به جام عدل بده باده تا گدا
نقدها را بود آيا که عياري گيرند
تا همه صومعه داران پي کاري گيرند نقدها را بود آيا که عياري گيرند
بگذارند و خم طره ياري گيرند مصلحت ديد من آن است که ياران همه کار
دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
با من راه نشين باده مستانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت