0
مسیر جاری :
صبر کم گشت و عشق روز افزون سنایی غزنوی

صبر کم گشت و عشق روز افزون

صبر کم گشت و عشق روز افزون شاعر : سنايي غزنوي کسيه بي سيم گشت و دل پرخون صبر کم گشت و عشق روز افزون يار ما را عجب گرفت زبون مي‌دهد درد مي‌نهد منت سخنش روز و شب فنون...
اي نموده عاشقي بر زلف و چاک پيرهن سنایی غزنوی

اي نموده عاشقي بر زلف و چاک پيرهن

اي نموده عاشقي بر زلف و چاک پيرهن شاعر : سنايي غزنوي عاشقي آري وليکن بر مراد خويشتن اي نموده عاشقي بر زلف و چاک پيرهن چند گويي از اويس و چند گويي از قرن تا ترا در دل...
جانا اگر چه يار دگر مي‌کني مکن سنایی غزنوی

جانا اگر چه يار دگر مي‌کني مکن

جانا اگر چه يار دگر مي‌کني مکن شاعر : سنايي غزنوي اسباب عشق زير و زبر مي‌کني مکن جانا اگر چه يار دگر مي‌کني مکن حقا که کار خويش بتر مي‌کني مکن گويي دگر کنم مگرم کار به...
اي دل ار مولاي عشقي ياد سلطاني مکن سنایی غزنوی

اي دل ار مولاي عشقي ياد سلطاني مکن

اي دل ار مولاي عشقي ياد سلطاني مکن شاعر : سنايي غزنوي در ره آزادگان بسيار ويراني مکن اي دل ار مولاي عشقي ياد سلطاني مکن فرش فرعوني مساز و فعل هاماني مکن همره موسي و هارون...
مکن آن زلف را چو دال مکن سنایی غزنوی

مکن آن زلف را چو دال مکن

مکن آن زلف را چو دال مکن شاعر : سنايي غزنوي با دل غمگنان جدال مکن مکن آن زلف را چو دال مکن کار بر کام بدسگال مکن پرده‌ي راز عاشقان بمدر مي نبيلست در سفال مکن خون...
چشمکان پيش من پر آب مکن سنایی غزنوی

چشمکان پيش من پر آب مکن

چشمکان پيش من پر آب مکن شاعر : سنايي غزنوي دلم از عاشقي کباب مکن چشمکان پيش من پر آب مکن رود را پيش دل سراب مکن ريگ را پيش چشم رود مکن رقعه‌اي آيدت جواب مکن به...
جانا دل دشمنان حزين کن سنایی غزنوی

جانا دل دشمنان حزين کن

جانا دل دشمنان حزين کن شاعر : سنايي غزنوي با خود شبکي مرا قرين کن جانا دل دشمنان حزين کن اسب شادي به زير زين کن تيغ عشرت ز باده برکش خود را به ميان اين نگين کن ...
اي شوخ ديده اسب جفا بيش زين مکن سنایی غزنوی

اي شوخ ديده اسب جفا بيش زين مکن

اي شوخ ديده اسب جفا بيش زين مکن شاعر : سنايي غزنوي ما را چو چشم خويش نژند و حزين مکن اي شوخ ديده اسب جفا بيش زين مکن چون دور آسمان دگري به گزين مکن اي ماه روي بر سر ما...
ساقيا برخيز و مي در جام کن سنایی غزنوی

ساقيا برخيز و مي در جام کن

ساقيا برخيز و مي در جام کن شاعر : سنايي غزنوي در خرابات خراب آرام کن ساقيا برخيز و مي در جام کن خاک تيره بر سر ايام کن آتش ناپاکي اندر چرخ زن خدمت جمشيد آذرفام کن...
بند ترکش يک زمان اي ترک زيبا باز کن سنایی غزنوی

بند ترکش يک زمان اي ترک زيبا باز کن

بند ترکش يک زمان اي ترک زيبا باز کن شاعر : سنايي غزنوي با رهي يک دم بساز و خرمي را ساز کن بند ترکش يک زمان اي ترک زيبا باز کن خانه‌ي لهو و طرب را يک زمان در باز کن جامه‌ي...