مسیر جاری :
عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن
عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن شاعر : سنايي غزنوي در صف مردان قدم بر جادهي اهوال زن عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن آب حيوان جست خواهي آتش اندر مال زن خاک کوي دوست خواهي...
گر رهي خواهي زدن بر پردهي عشاق زن
گر رهي خواهي زدن بر پردهي عشاق زن شاعر : سنايي غزنوي من نخواهم جفت را از جفت بگذر طاق زن گر رهي خواهي زدن بر پردهي عشاق زن قصهي افلاک را بر تارک آفاق زن اين سخن بگذشت...
اي هوايي يار يک ره تو هواي يار زن
اي هوايي يار يک ره تو هواي يار زن شاعر : سنايي غزنوي آتشي بفروز و اندر خرمن اغيار زن اي هوايي يار يک ره تو هواي يار زن بر در هستي يکي از نيستي مسمار زن طبل از هستي خويش...
اي برادر در ره معني قدم هشيار زن
اي برادر در ره معني قدم هشيار زن شاعر : سنايي غزنوي در صف آزادگان چون دم زني بيدار زن اي برادر در ره معني قدم هشيار زن تيغ محو اندر سراي نفس استکبار زن شو خرد را جسم...
اي سنايي در ره ايمان قدم هشيار زن
اي سنايي در ره ايمان قدم هشيار زن شاعر : سنايي غزنوي در مسلماني قدم با مرد دعويدار زن اي سنايي در ره ايمان قدم هشيار زن ديدهي اخلاص را چون طوق بر زنار زن ور تو از اخلاص...
اي به راه عشق خوبان گام بر ميخواره زن
اي به راه عشق خوبان گام بر ميخواره زن شاعر : سنايي غزنوي نور معني را ز دعوي در ميان زنار زن اي به راه عشق خوبان گام بر ميخواره زن صدهزاران بوسه بر خاک در خمار زن بر سر...
جانا ز لب آموز کنون بنده خريدن
جانا ز لب آموز کنون بنده خريدن شاعر : سنايي غزنوي کز زلف بياموختهاي پرده دريدن جانا ز لب آموز کنون بنده خريدن يا نيست ترامذهب فرياد رسيدن فريادرس او را که به دام تو...
چيست آن زلف بر آن روي پريشان کردن
چيست آن زلف بر آن روي پريشان کردن شاعر : سنايي غزنوي طرف گلزار به زير کله پنهان کردن چيست آن زلف بر آن روي پريشان کردن کفر درهم شده را پردهي ايمان کردن زلف را شانه زدي...
نيني به ازين بايد با دوست وفا کردن
نيني به ازين بايد با دوست وفا کردن شاعر : سنايي غزنوي يا ني کم ازين بايد آهنگ جفا کردن نيني به ازين بايد با دوست وفا کردن يک عهد به سر بردن يک قول وفا کردن يا زشت بود...
تخم بد کردن نبايد کاشتن
تخم بد کردن نبايد کاشتن شاعر : سنايي غزنوي پشت بر عاشق نبايد داشتن تخم بد کردن نبايد کاشتن زين سپس داني نکوتر داشتن اي صنم ار تو بخواهي بنده را چند ازين رايات عجب...