0
مسیر جاری :
شوخ‌طبعی‌های جبهه ادبیات دفاع مقدس

شوخ‌طبعی‌های جبهه

همه‌ را با یک چشم نگاه می‌کند. (اشاره‌ به رزمنده‌ای که یک چشمش را در جنگ از دست داده بود.) اخوی، شیشه‌ی عینکت را با گِل استتار کن، عملیات لو نرود. (شب عملیات خطاب به رزمندگان عینکی.)
شوخ طبعی‌های اسارت ادبیات دفاع مقدس

شوخ طبعی‌های اسارت

از آقای شایق – شاعر توانا – دعوت شد که به جایگاه بیاید و برنامه‌ی خود و دوستانش را برای تماشاگران تشریح کند. شایق، طلبه‌ای جوان خوش‌ذوق و هنرمند یزدی آمد پشت تریبون و گفت که او و دوستانش قصد دارند داستانی...
ترکیب‌سازی و هم‌آیی واژگانی در شعر انقلاب اسلامی و پایداری سایر مقالات

ترکیب‌سازی و هم‌آیی واژگانی در شعر انقلاب اسلامی و پایداری

ترکیب‌سازی در یک زبان، مانند تکثیر سلّولی در بدن موجود زنده، بقای آن را تضمین می‌کند. پیدایش واژگان جدید نتیجه‌ی احساس نیاز اهل ادب به مصالح زبانی تازه است، تا اندیشه متفاوت خود را به زیباترین شکل بیان...
وطن‌گرایی در شعر دفاع مقدّس سایر مقالات

وطن‌گرایی در شعر دفاع مقدّس

وطن به عنوان یکی از مؤلّفه‌های هویت‌ساز هر ملّتی مطرح است؛ بنابراین، دفاع و حفظ از آن می‌تواند مهم باشد. وطن‌دوستی در شعر فارسی، جلوه‌ی ویژه‌ای دارد و در هر زمان که وطن مورد هجوم بیگانگان قرار گرفته است،...
شعر دفاع مقدس استان کرمان سایر مقالات

شعر دفاع مقدس استان کرمان

انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی، توجّه شاعران و نویسندگان را به خود جلب کرد و تحوّلاتی را در عرصه‌ی ادبیّات بوجود آورد. ادبیّات دفاع مقدّس، شرح رشادت‌ها و دلاوری‌های ملّتی را در...
عبدالله (4) عبدالله میثمی

عبدالله (4)

در یگان ما طلبه‌ای بود كه دو برادرش شهید شده بودند. آن طلبه مشتاق شركت در عملیات بود. خیلی‌ها مخالفت می‌كردند و می‌گفتند: خانواده‌ی او دِین خودش را ادا كرده.
عبدالله (3) عبدالله میثمی

عبدالله (3)

ساعت نُه شب، خاموشی بود و بعد از این ساعت اجازه كوچك‌ترین حركتی نداشتیم؛ نه حق بیرون آمدن از سلول و نه بیدار ماندن. پتوهای سربازی را چهارلا می‌كردیم و كنار هم پهلو به پهلو، هر كس روی یك پتو می‌خوابید.
عبدالله (2) عبدالله میثمی

عبدالله (2)

ساعت نُه شب، خاموشی بود و بعد از این ساعت اجازه كوچك‌ترین حركتی نداشتیم؛ نه حق بیرون آمدن از سلول و نه بیدار ماندن. پتوهای سربازی را چهارلا می‌كردیم و كنار هم پهلو به پهلو، هر كس روی یك پتو می‌خوابید.
عبدالله (1) عبدالله میثمی

عبدالله (1)

در یكی از روزهایی كه جبهه‌ی دارخوین بودیم، اوایل سال شصت را می‌گویم، قبل از اینكه عملیات ثامن الائمه (علیه السلام) را انجام دهیم، آقا مصطفی ردانی پور گفت: بیا بیرویم سری به آقا عبدالله بزنیم. آن زمان آقا...
بوی باران (2) مصطفی ردانی پور

بوی باران (2)

بعد از عملیات فتح‌المبین، قرارگاه‌های عملیاتی به سپاه تبدیل شد. در ساختار نظامی، هر سپاه سه تا چهار لشکر را تحت فرماندهی خود دارد. آقا مصطفی که امتحان خود را خوب پس داده بود به جانشینی سپاه سوم صاحب‌الزمان...