0
مسیر جاری :
روزي دل من مرا نشان داد سنایی غزنوی

روزي دل من مرا نشان داد

روزي دل من مرا نشان داد شاعر : سنايي غزنوي وز ماه من او خبر به جان داد روزي دل من مرا نشان داد کو نامه‌ي عشق در جهان داد گفتا بشنو نشان ماهي مه بوسه ورا بر آستان داد...
دوش يارم به بر خويش مرا بار نداد سنایی غزنوی

دوش يارم به بر خويش مرا بار نداد

دوش يارم به بر خويش مرا بار نداد شاعر : سنايي غزنوي قوت جانم زد و ياقوت شکر بار نداد دوش يارم به بر خويش مرا بار نداد دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد آن درختي که همه...
معشوق به سامان شد تا باد چنين باد سنایی غزنوی

معشوق به سامان شد تا باد چنين باد

معشوق به سامان شد تا باد چنين باد شاعر : سنايي غزنوي کفرش همه ايمان شد تا باد چنين باد معشوق به سامان شد تا باد چنين باد اکنون شکر افشان شد تا باد چنين باد زان لب که...
نگارينا دلم بردي خدايم بر تو داور باد سنایی غزنوی

نگارينا دلم بردي خدايم بر تو داور باد

نگارينا دلم بردي خدايم بر تو داور باد شاعر : سنايي غزنوي به دست هجر بسپردي خدايم بر تو داور باد نگارينا دلم بردي خدايم بر تو داور باد بتا بس ناجوانمردي خدايم بر تو داور...
دان و آگه باش اگر شرطي نباشد با منت سنایی غزنوی

دان و آگه باش اگر شرطي نباشد با منت

دان و آگه باش اگر شرطي نباشد با منت شاعر : سنايي غزنوي بامدادان پگه دست منست و دامنت دان و آگه باش اگر شرطي نباشد با منت نه همين آب و زمين بخشيد بايد با منت چند ازين...
در دل آن را که روشنايي نيست سنایی غزنوی

در دل آن را که روشنايي نيست

در دل آن را که روشنايي نيست شاعر : سنايي غزنوي در خراباتش آشنايي نيست در دل آن را که روشنايي نيست موضع مردم مرايي نيست در خرابات خود به هيچ سبيل که مرا برگ پارسايي...
ساقيا مي ده که جز مي عشق را پدرام نيست سنایی غزنوی

ساقيا مي ده که جز مي عشق را پدرام نيست

ساقيا مي ده که جز مي عشق را پدرام نيست شاعر : سنايي غزنوي وين دلم را طاقت انديشه‌ي ايام نيست ساقيا مي ده که جز مي عشق را پدرام نيست سازگار پخته جانا جز شراب خام نيست ...
هر که در راه عشق صادق نيست سنایی غزنوی

هر که در راه عشق صادق نيست

هر که در راه عشق صادق نيست شاعر : سنايي غزنوي جز مرايي و جز منافق نيست هر که در راه عشق صادق نيست نکته گويست اگر چه ناطق نيست آنکه در راه عشق خاموش ست وندر آن نکته...
اي سنايي خواجگي در عشق جانان شرط نيست سنایی غزنوی

اي سنايي خواجگي در عشق جانان شرط نيست

اي سنايي خواجگي در عشق جانان شرط نيست شاعر : سنايي غزنوي جان اسير عشق گشته دل به کيوان شرط نيست اي سنايي خواجگي در عشق جانان شرط نيست پس به دل گفتن «انا الا علي» چو هامان...
در کوي ما که مسکن خوبان سعتريست سنایی غزنوی

در کوي ما که مسکن خوبان سعتريست

در کوي ما که مسکن خوبان سعتريست شاعر : سنايي غزنوي از باقيات مردان پيري قنلدريست در کوي ما که مسکن خوبان سعتريست پيري که از بقاي بقيت دلش بريست پيري که از مقام منيت تنش...