مسیر جاری :
هوس
هوس هرجا نهد پا را تمنّا مىشود پيدا چنانكه اسم هر كس از مسمّا میشود پيدا به دنيا دل مبند اى دل كه دنيا جاودانى نيست
هوس کعبه
هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا آرزوی حرم مکه و بطحاست مرا در دل آهنگ حجاز است زهی یاری بخت
نگاهى
الهى بى پناهان را پناهى به سوى خسته حالان كن نگاهى مرا شرح پريشانى چه حاجت
نگاه رحمت
چو دوست در همه جا صاحب اختيار من است بـــه هـــــر كجا كه نهم پاي بخت يار من است پــــناه و هــمدم و همراز من به هر جا اوسـت
نظری بر گدا کنی یارب
چه می شود نظری بر گدا کنی یارب به ذکر تو به لبم آشنا کنی یارب گره فتاده به کارم بگو چه چاره کنم
نشناختم تو را
یارب به قدر قدر تو نشناختم تو را در حد فکر کوته خود ساختم تو را تا خلق را فریب دهم از ره هوس
نجواى شب
چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله»
نتيجه بدى
اى دل زچه رو طاعت دادار نكردى؟ خوفى زعذاب و شَرَر نار نكردى؟ يک عمر تو را داد خدا مهلت و هيهات
نام ما را ننویسید
نام ما را ننویسید، بخوانید فقط سر این سفره گدا را بنشانید فقط آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
ميهمان تو
الهى! بنده اى گم كرده راهم بده راهم كه سرتاپا گناهم اگر عمرى به غفلت زيست كردم