نگاهی گذرا به سوره حمد (10)

خداوند تبارك و تعالي سوره حمد را به دو قسمت تقسيم فرموده است. در ابتدا ادب بندگي و شيوه ستايش خودش را به بندگان تعليم مي دهد.و به انسان می آموزد چگونه او را مورد ستایش و پرستش قرار دهد.قسمت اول از نام خدا آغاز می شود تا صاحب اختیار روز جزا.و در قسمت دوم به بندگان خویش می آموزد چه چيزهايي را از خداوند بخواهند و چگونه در برابر آن مقام بلند مرتبه خواسته هايشان را طلب كنند.این قسمت از «ما را به راه راست هدایت فرما.»آغاز می شود تا پایان سوره.آیه رابط
شنبه، 21 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی گذرا به سوره حمد (10)
نگاهی گذرا به سوره حمد (10)
نگاهی گذرا به سوره حمد (10)

تهیه کننده : احمدرضا داودی
منبع : راسخون



« إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِين »

فقط بندگی تو را می کنیم

خداوند تبارك و تعالي سوره حمد را به دو قسمت تقسيم فرموده است. در ابتدا ادب بندگي و شيوه ستايش خودش را به بندگان تعليم مي دهد.و به انسان می آموزد چگونه او را مورد ستایش و پرستش قرار دهد.قسمت اول از نام خدا آغاز می شود تا صاحب اختیار روز جزا.و در قسمت دوم به بندگان خویش می آموزد چه چيزهايي را از خداوند بخواهند و چگونه در برابر آن مقام بلند مرتبه خواسته هايشان را طلب كنند.این قسمت از «ما را به راه راست هدایت فرما.»آغاز می شود تا پایان سوره.آیه رابط بين اين دو قسمت«افقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می خواهیم .» مي باشد.اين آيه نیز از دو قسمت تشكيل شده است ،که قسمت اول آن «فقط تو را می پرستیم.»با نیمه اول سوره هماهنگ است.چون در قسمت اول سوره سخن از شیوه پرستش وشکل بندگی بود.ودر فراز نخستین این آیه نیز می گوییم:یندگی ما منحصر به تو می باشد. نیمه دوم آیه «فقط از تو یاری می خواهیم» نیز با نيمه دوم سوره همراهي دارد. چون در نیمه دوم سوره سخن از خواسته های انسان است در این آیه نیز درخواست یاری منحصر به او می باشد.این آیه مانند شیرازه کتاب می ماند،که جلد دو طرف کتاب را به هم وصل می کند.
تا قبل از این آیه خدا را با ضمیر غایب توصیف می کردیم و از این آیه به بعد مخاطب مستقیم ما خود خدا می باشد.می گوییم:«فقط تو را می پرستیم و از تو یاری می خواهیم.»وقتی انسان، خدايي را توصیف کرد كه همه آنچه در آسمان و زمين است مخلوق اوست ، و او را بوجودآورنده و تربيت كننده آنها دانست ومعتقد شد که مالک روز جزا نیز اوست،زاویه دید و نوع نگاهش تغییر می کند.معرفت او عمیق می شود همه چيز را وابسته به پروردگار عالم مي داند. و به ضعف و عجز همه موجو دات در مقابل خدا پی مي برد، اینجاست که ذهنش از جانب مخلوقات قطع می شود و خالق را می جوید.وفقط خداوند را مي بيند. خدايی كه دیگر براي او غايب نيست بلكه حاضر و ناظراست.
ممکن است کسی این پرسش را مطرح کند که خدا نیازی به پرستش ما ندارد و عبادت و عصیان مخلوق برای خالق نفع و ضرری ندارد. پس چرا باید او را پرستید؟در پاسخ می توان گفت ،عبادت برای خدا نفع و ضرر ندارد اما برای ما منفعت دارد و انسان را به کمال خودش می رساند.گذشته از این مطلب بندگی خدا موجب آرامش است و پاسخی به نیاز فطری انسان است .فردي را در نظر بگيريد كه در اثر برخورد جسم سختي با چشمش ، نيازمند به عمل جراحي شده است و پزشكان به او گفته اند اين عمل كار جراح معمولي نيست و حتماً بايد متخصص زبردستی تو را عمل كند.
چون در صورت بروز هر گونه خطا ، ممكن است بينايي خود را از دست بدهيد. اين فرد با تلاش فراوان پزشك موردنظر را مي يابد و پس از عمل و مداوا ،سلامت چشمش بر مي گردد .او پس از بهبود از پزشك خود تقدير و تشكر مي كند و هر موقع وي را ببيند نسبت به او احترام مي كند و به دوستان و آشنايان مي گويد اگر فلان پزشك نبودمن اكنون نابينا بودم.گرچه فرد بیمار تمام هزینه های پزشکی را پرداخت کرده و از نظر مالی به پزشک بدهکار نباشد،با این وجود او سلامتی چشمش را مدیون پزشک می اند.تشكر و قدر داني بيمار از طبيب خود عقل پسند است .و هيچ انسان با شعوري او را براي اين كار سرزنش نمي كند. حال اگر انسان به آفریننده خود توجه كند،خدايي كه گوش و چشم و بينايي و تمام چيزهايي را كه انسان به او محتاج است ، بدون هیچ هزینه ای در اختيارش قرار داده ،آیا نسبت به او تواضع و فروتني نمي كند و او را مورد پرستش قرار نمي دهد؟

فقط از تو یاری می طلبیم

انسان وقتي به ضعف خود در مقابل پروردگار عالم پي برد و ارتباط خود را با خدا مانند رابطه پرتو نور با خورشيد ديد،آنگاه همان گونه كه پرتو نور هيچ استقلالي در برابر خورشيد ندارد انسان نيز متوجه مي شود که از خود هيچ استقلالی ندارد. و وجودش وابسته به خداست.او اگر در مسير عبادت قدم بر مي دارد پا روي زميني مي گذارد كه خالق آن پروردگار عالم است ،از اكسيژن و هوايي استفاده مي كند كه خالق آن خداست. با بدن و زبان و فکري به عبادت مشغول مي شود كه از خودش نيست و خداوند به او داده است. سپس می بیند در عالم هستي وجودحقيقي از آن اوست .در اين هنگام انسان خود را موجود قابل ذكري نمي يابد تا بگويد خدايا من تورا مي پرستم، بلكه خود را در ميان سایر مخلوقات خدا مخفي مي كند و مي گويد «خدايا فقط تورا مي پرستيم».چنین انسانی با این بینش به خود اجازه نمی دهد که حتي بگويد خدايا ما فقط تو را مي پرستيم «ما» را هم نمي گويد.چون خود و تمامي غير خدا را قابل ذکر نمي داند تا از آنان نام ببرد. در آيه قرآن نحن نَعْبُدُكَ نيامده است. بلكه« ايّاك نعبد» آمده است. و علت آن فقر ذاتي همه مخلوقات است. همه دست پرورده هاي خداوند وابسته به او هستند حتي انسانهاي خداپرستی نظير انبياء و اولياء هم وجود مستقلي از خود ندارند.
مکتب اسلام دارای دستورات فردی و اجتماعی می باشد.البته در دستورات فردی نیز جمع در نظر گرفته شده تا پیوند بین فرد و اجتماع حفظ شود.و کسی گمان نکند با عزلت و گوشه نشینی می تواند به کمال معنوی برسد.از طرف دیگر کسی نپندارد می تواند در جامعه،حقوق دیگران را پایمال کند ودر خلوت خویش بنده شایسته خدا باشد.مسلمان آنگاه که نماز می خواند ،اگر لباسش غصبی باشد و یا در مکانی ایستاده که تصرف در مال دیگران است،نماز صحیحی نخوانده است.در سوره حمد که در همه نمازهای واجب یومیه و نمازهای مستحبی باید خوانده شود به این نکته عنایت شده است.اگر دقت کنیم ،می بینیم هدایت ،یاری و پرستش به فرد نسبت داده نشده است بلکه به صورت جمع آمده است.و روحیه جمع گرایی و برای دیگران درخواست کردن در آن تقویت می شود.
بررسی این آيه از منظر اجتماع، تأثير آن در پرورش و رشد روحيه ها و ارتباطات اجتماعي و فرهنگي را به خوبی نشان می دهد.اسلام با گوشه گيري و انزوا طلبي مخالف است. در آيين اسلام انسان می بايست در جامعه زندگي كند و از اين طريق مسير رشد و هدايت را طي كند.
انسان شناسان معتقدند طبيعت انسان با تشكيل جامعه عجين شده است و با انزوا سازگار نیست. خدا كه آفريننده انسان است و به تمام اسرار انسان آگاه است ،به اوآموزش مي دهد که هنگام ستايش پروردگار اينگونه سخن بگوید.تا آدمي بیاموزد اگر می خواهداز نظر معنوي تعالي پيدا كند بايد ارتباط خود را با جامعه قطع نكند و در تمام كارهايي كه انجام مي دهد تنها خود را در نظر نگيرد بلکه خود را جزئي از کل در نظر بگيرد.واز تصميمات فرد گرايانه و استبدادي پرهيز كند.
وقتی انسان عبادت خود را اختصاص به خدا داد ،نوبت به این می رسد که کمک و یاری نیز از او بطلبد.چون در مسیر بندگی خدا مشکلات زیادی وجود دارد.گاهی راستگویی به ضرر انسان تمام می شود.وخواسته های نفس در برابر انسان صف آرایی می کند.و عرصه را تنگ می نماید.گاهی نیز برخی از انسانهای شیطان صفت در جامعه اجازه صداقت و درستی به کسی نمی دهند.آنان می کوشند همه را مانند خود ،بی تقوا کنند.اینجاست که باید به خدا پناه برد.و از او استمداد کرد.
ادامه دارد .....




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.